میم حجری
ما با ۶ نوع انتقاد از سرمایه داری
سر و کار داریم
که فقط یکی از آنها انقلابی است و مابقی ارتجاعی اند:
۱
انتقاد از سرمایه داری از موضع فئودالی
به این نوع از انتقاد از سرمایه داری
مارکس حتی اشاره کرده است.
مثلا در اشاره به قصه اوژنی دو گرانده بالزاک
این
انتقاد از سرمایه داری
در همه کشورهای عقب مانده
مثلا ایران
رواج وسیع داشته و متأسفانه به دلایل اوپورتونیستی افشا نشده است
و
نهایتا به نفع ارتجاع فئودالی و روحانی تمام شده است.
۲
انتقاد از سرمایه داری از موضع خرده بورژوایی
نماینده این نوع انتقاد از سرمایه داری
آنارشیسم
بوده و است.
مارکس در اثر طنزآمیز خود
تحت عنوان «فقر فلسفه»
انتقاد آنارشیستی از سرمایه داری
را
به
چالش علمی و انقلابی کشیده و افشا کرده است.
۳
انتقاد از سرمایه داری از موضع فاشیستی
ناسیونال ـ سوسیالیسم
با
انتقاد از سرمایه داری
دست به عوام فریبی می زند.
آنتی سمیتیسم نازی های آلمان و چپ های فاشیستی ایران
به نوعی نقد انتقاد از سرمایه داری سرشته بوده و است.
شهروندان یهودی به اتهام نزولخواری و خست و پول پرستی و تنگ چشمی
میلیون میلیون سلب مالکیت و حتی سلب حیات شده اند.
در حالیکه تکیه گاه فاشیسم
اولیگارشی مالی و بورژوازی انحصاری صنعتی بوده است.
۴
انتقاد از سرمایه داری از موضع فوندامنتالیستی شیعی و سنی
این انتقاد از سرمایه داری با سید قطب معروف که بخش
اعظم آثارش به فارسی ترجمه و در کتابخانه های اسلامی دانشگاه های ایران
عرضه شده و آثار عوامفریبانه اجامر روحانیت شیعه
مثلا جلال آل احمد و شریعتی و غیره
شروع شده است.
انتقاد از غرب و غرب گرایی خمینی و غیره
به نوعی انتقاد از سرمایه داری نیز سرشته است.
این انواع انتقاد از سرمایه داری
باید نقد می شدند و نقد شوند.
یکی از انتقادات وارده بر مدعیان کذایی مارکسیسم همین هم است.
فقط علی اکبر اکبری آثار شریعتی را نقد کرد و مدعیان بیسواد مارکسیسم چه بسا زباله های شریعتی را تأیید و توجیه و حمایت کرده اند.
۵
انتقاد از سرمایه داری از موضع بورژوازی انحصاری ـ دولتی در لفافه انتقاد از نئولیبرالیسم
این نوع انتقاد از سرمایه داری پس از فروپاشی سیستم سوسیالیستی
اوج گرفته و مد شده و کماکان ادامه دارد.
بورژوازی
چنان وانمود می کند
که
انگار
نئولیبرالیسم من در آوردی
تافته جدا بافته ای از سرمایه داری است و خودش اقتصاد بازار، اقتصاد اجتماعی بازار و غیره است و خیلی سوسیال و متمدن و مهربان و جامعه گرا ست.
همین سیاست انتقادی ـ قلابی
را
بورژوازی امپریالیستی
با نئوفاشیسم و ترامپیسم و راسیسم و غیره هم دارد.
بشریت به زعم بورژوازی امپریالیستی آلترناتیوی جز نئوفاشیسم برای امپریالیسم ندارد.
نئوفاشیسمی که شبیه فوندامنتالیسم در شرق است.
ضمنا
نئوفاشیسم را با مفاهیم متنوع به جناح های راست رادیکال، ضد نخبگان،
ناسیونالیست، ناسیونال ـ سوسیالیست و الی آخر طبقه بندی می کند.
۶
انتقاد از سرمایه داری از موضع پرولتاریا
این نوع انتقاد از سرمایه داری
تنها انتقاد انقلابی است که با مارکس و انگلس پایه علمی کسب کرده است
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر