پروفسور دکتر پطر ایشهورن
برگردان
شین میم شین
۱۳
· ایدئولوگ های بورژوائی ـ امروزه ـ به ترویج این تز می پردازند که تئوری انقلاب سوسیالیستی مارکس تحقق نیافته است.
· زیرا انقلاب به جای کشورهای توسعه یافته صنعتی اروپا و آمریکای شمالی، در کشورهای توسعه نیافته اروپای شرقی پیروز شده است.
۱۴
· اما این تز حضرات به دلایل زیر نادرست است:
الف
· اولا تزهای اصلی تئوری انقلاب مارکس و انگلس به طور کلی صحیح بوده اند.
· اکنون ثابت شده:
۱
· که غیر از انقلاب سوسیالیستی راه خروجی از تضادهای کاپیتالیستی وجود ندارد.
۲
· که طبقه کارگر باید حامل تعیین کننده انقلاب باشد.
۳
· که طبقه کارگر باید با دهقانان زحمتکش متحد شود.
۴
· که طبقه کارگر به یک حزب رزمنده انقلابی نیاز دارد.
۵
· که طبقه کارگر باید دستگاه دولتی کاپیتالیستی را در هم بکوبد و به جای آن دیکتاتوری پرولتاریا را بر قرار سازد و الی آخر.
ب
۱
· ثانیا آلمان دموکراتیک مثالی زنده برای پیروزی انقلاب سوسیالیستی در یک کشور توسعه یافته صنعتی است.
۲
· در این کشور انقلاب سوسیالیستی با موفقیت تاریخی ـ جهانی پیروزمندانه توسعه می یابد.
پ
۱
· ثالثا اگر چه انقلاب سوسیالیستی ـ در عمل ـ از نقطه نظرهائی غیر از آنچه که مارکس و انگلس تصور می کردند و می بایستی هم تصور کنند، صورت گرفت، اما مسئله این است که توسعه امپریالیسم، تضادها و آنتاگونیسم های امپریالیستی شرایط جدیدی را برای انقلاب سوسیالیستی به همراه اورده اند.
۲
· از این رو بود که لنین، ضمن کاربست قاطعانه تئوری انقلاب مارکس و انگلس، نتیجه گرفت که پیروزی انقلاب سوسیالیستی می تواند نخست در یک کشور واحد صورت گیرد و این کشور که روند انقلاب سوسیالیستی جهانی را آغاز می کند، می تواند کشوری کمتر توسعه یافته باشد و احتمالا هم خواهد بود.
۳
· این اما نه به معنای رد تئوری انقلاب مارکس و انگلس، بلکه به معنی اثبات صحت آن و به معنی توسعه و تکامل بعدی آن به وسیله لنین است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر