۱۴۰۰ آذر ۱۶, سه‌شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۰)

 

 

ویلی زیته

(۱۹۲۱ ـ ۲۰۱۳)

نقاش پرولتاریا

وزیر هنر در جمهوری آلمان دموکراتیک


میم حجری 

 

۳۴۰
شماها وقتي از همه چيز ميبريد چيكار ميكنيد؟
ندا

کسی از همه چیز نمی برد
نمی تواند هم ببرد.
هر کس در شبکه ای از مناسبات متنوع و متلون زنده است.
جامعه بشری
شبیه ارکستری است که هر کس ساز خود را می زند
و
نهایتا
سمفونی معینی
تشکیل می یابد
که زندگی نامیده می شود.

 

۳۴۱
سعدی می خوانم

حریف

ما ۲۰ سال است که روی دو اثر سعدی که ۲۰۰ صفحه است
جان می کنیم
و
هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
آخرین بخش که امروز منتشر کرده ایم:
https://hadgarie.blogspot.com/2021/12/blog-post_41.html

 

۳۴۲
صبر در زبان فارسی و عربی (قران)
معانی متنوع دارد.
منظور رها
تحمل است
دندان رو جگر نهادن و خون خوردن است.
ما با دو نوع صبر سر و کار داریم:
صبر اکتیو (فعال)

مثلا

مقاومت،

عقب نشینی و تدارک تدریجی حمله مجدد،

پیگیری در زندگی
صبر پاسیو

(منفعل)
ستمکشی و تمکین و سکوت و سکون

 

۳۴۳
مراقب امنیت کودکان در مدارس باشید!
یوسف نوری ، وزیر آموزش و پرورش گفت :
« از ظرفیت طلاب حوزه علمیه برای ترویج معارف دینی بین دانش آموزان « .استفاده می کنیم

حریفی ادعای خدایی می کرد.
گفتند:
اگر خدایی بگو
این درخت بیاید پیشت.
گفت:
درخت بیا پیشم.
درخت محلش نگذاشت.
گفت:
مهم نیست
من می روم پیش درخت.
جوانان از مسجد بیزارند
برای اینکه همه جا مسجد است و هر روز معرکه روضه خوانی است..
در نتیجه

مدرسه
به مسجد مبدل می شود

 

۳۴۴
ماندلا و انقلاب

به ماندلا بگو


به ایران برو و به سستی ادعایت ایمان بیاور.


در ایران انقلاب شد و به ارتجاع نه تنها دست نزدند، بلکه مورد حمایتش قرار دادند.


در نتیجه ارتجاع تقویت شد و به عنگلاب دست زد و به کشور و منطقه آفتابه برداشت
 

۳۴۵
"شانزدهم آذر نماد مبارزات جنبش دانشجویی ایران"
بعد از کودتای ننگین بیست و هشتم مرداد سال 1332 که توسط شرکت سهامی نظام سلطنتی، روحانیت، ارتش، اراذل و اوباش و با کارگردانی و مدیریت امپریالیسم آمریکا و بریتانیا علیه نهضت استقلال طلبی ملت ایران انجام گرفت و دولت ملی شادروان دکتر "محمد مصدق" را سرنگون و همه نیروهای چپ سوسیالیستی، جبهه ملی و ترقیخواهان را سرکوب و کشتار کرد، این روز نقطه عطفی در تاریخ مبارزاتی ایران بوده، است و خواهد بود.
اردشیر زارعی

مفاهیم دولت ملی مصدق و مصدق به عنوان رهبر نهضت ملی
از مفاهیم عوامفریبانه اند.
مصدق
مخالف سرکرده سابق معزول (بریتانیکای کبیر)
و
طرفدار سینه چاک
سرکرده جدید (امپریالیسم امریکا) بود.
حزب توده هم طرفدار سرکرده شرقی جدید جهان بود.
ما با امریکوفیلیسم و روسوفیلیسم سر و کار داشته ایم.
ملی = ضد امپریالیستی
مصدق و جبهه کذایی ملی
 اصلا نمی دانست که امپریالیسم چیست تا بر ضد ان هارت و پورت کند.
منظور از همه نیروهای چپ سوسیالیستی چیست؟
تنها نیروی انقلابی نوپای جامعه
حزب توده بود که زباله های فئودالی از قبیل خلیل ملکی و آل احمد و غیره

حتی در رهبری اش جا خوش کرده بودند

تا در فرصتی مناسب از درون منفجر کنند.
روی جنبش دانشجویی و خاستگاه و پایگاه طبقاتی دانشجویان

در جمکران و جهان

باید کار کرد.
بعضی ها از فرط بیسوادی
دانشگاه را سنگر آزادی جا می زنند.
۹۹ درصد دانشجویان
از اعضای طبقات حاکمه فئودالی و بورژوائی تشکیل می یابند.
روزهای به اصطلاح تاریخی
از قبیل عاشورا و ۱۶ آذر و ۱۵ خرداد و غیره
را
طبقات حاکمه با کشتن چند نفر
می سازند

 

۳۴۶
در دایره‌ای که آمد و رفتن ماست
او را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن بکجاست
خیام

مشد عمر خیام
نه
دایره ای در بین
است
نه
بدایتی
و
نه
نهایتی.
توسعه دیالک تیکی در بین است.
نردبامی در بین است.
به قول حریفی از بلخ
از جمادی مردی و نامی (نمو کننده، نبات) شدی
وز نما (نبات) مردی
به حیوان سرزدی
مردی از حیوانی و آدم شدی

آمد ورفت مورد نظر تو
تغییر فرم است و بس.
در
دیالک تیک فرم و محتوا
تعیین کننده اما محتوا ست و نه فرم.
چیزی خلق نمی شود و از بین نمی رود.
همه چیز هیمیشه هست و خواهد بود
فقط فرم شان عوض می شود.

 

۳۴۷
اقتصاد چین در حال استحاله به اقتصاد بازار آزاد است
 قوانین اقتصادی به سیاست فرمان می دهند
و وجود داس وچکش در پرچم چین در درازمدت نمی تواند مانع از قانونی شدن کامل مالکیت خصوصی و بالنتیجه ایجاد سیستم چند حزبی شود.
ادموند



آره.


مشد ادموند


اقتصاد چیست که گاهی مال خر است و گه فرمانده خر است؟


اقتصاد ج. خ. چین


چیست؟


منظور حضرت مارکس از زیربنای اقتصادی در تز «درک ماتریالیستی تاریخ»


مناسبات تولیدی 
و 
در 
قلب آن


مناسبات مالکیت
بوده است


و
نه


اقصاد


ج. خ. چین


نتیجه انقلابی ملی و دموکراتیک بوده است:


انقلاب چین


هم ضد استعمار (ملی) بوده است و هو ضد فئودالیسم ( دموکراتیک)


چون چین کشوری نیمه مستعمره ـ نیمه فئودال بوده است.


در چین


از
انقلاب سوسیالیستی خبری نبوده است.


انقلاب


ولی


تحت رهبری حزب کمونیست چین بوده است.


داس و چکش در پرچم چین


دال بر همین است.


حزب ک. چین


در حال انجام وظایف بورژوایی انقلاب است.


ولی


مالکیت خصوصی در قانون اساسی اش از همان روز اول حذف شده است.


یعنی


مالکیت خصوصی مصلحتی کنونی


هر لحظه می تواند قبض روح شود.

 

۳۴۸

پیدایش هستی از نیستی،
خرافه است.

«عدم موجود گردد»؟
 این محال است
 وجود
 از روز اول
 لایزال است.
شیخ شبستر.

ماده
 ازلی و ابدی است.
خلق ناپذیر و فنا ناپذیر است.
دلیل تحول بی امان ماده
خصلت دیالک تیکی آن است.
ماده

میدان مبارزه اضداد است

و

مبارزه اضداد

لکوموتیو قطار همیشه در راه ماده است
 

۳۴۹
حتی کلمه ای از حرف های ما
از آن ما نیست.
همه از دم
از آن این و آن اند.
افکار
مادر فردی
ندارند.
مادر افکار
بشریت است.

 

۳۵۰
کودکان و چپ»
آن که به کودکان می‌گوید
به راست بیندیشید
راست گراست
آن که به کودکان می‌گوید
به چپ بیندیشید
راست گراست
آن که به کودکان می‌گوید
هیچ اندیشه مدارید
راست گراست
آن که به کودکان می‌گوید
مهم نیست که چگونه می‌اندیشید
راست گراست
آن که به کودکان می‌گوید
که خودش، چگونه می‌اندیشد
و نیز، به آنان می‌گوید
که در آن می‌تواند چیزی نادرست نهفته باشد
او، شاید
یک چپگراست...
«اریش فرید»
فرهاد

من - زور حریف اطریشی ازا ین هارت و پورت

چیست؟
ما در این ۲۰ سال
 ۲۰ میلیون اندیشه منتظر کرده ایم.
 فرهاد و شیرین
 از نخستین دوستان مجازی ما بوده اند.
 ولی در این ۲۰ میلیون اندیشه
چیزی برای تکرار و نشخوار
 نیافته اند.
هنر جمارانیان همین است.
جست و جوی الماس
 در زباله دانی های خودی و بیگانه

۳۵۱
ما قاتلان خویشتنیم
برادر خواهر را می کشد با رضایت پدر و مادر!
به کجا رسیده ایم !
ننگ بر ما !
یک جوان چقدر باید بی شعور و سخیف و شستشوی مغزی داده شده باشد که جهان را از چنین دریچه تنگی ببیند و بجای حکومت جنایتکار سلاحش را بسوی خواهرش نشانه برود !
باز هم قتل_ناموسی
‏پسری ۲۷ساله در چهارباغ کرج خواهرش را کشته و به پلیس گفته است:

"چون خواهرم خانه مجردی گرفته بود و معتاد شده بود‌ او را با دست‌هایم خفه کردم".
آن‌چه به اندازه‌ی این قتل نفرت‌انگیز است:
بعد از تکمیل پرونده چون پدر و مادر مقتول اعلام شکایت نکردند قاتل با قید ضمانت آزاد شد. پدر و مادر در جلسه دادگاه گفتند شکایتی از پسرشان ندارند
مهری


این چیزها باید تحلیل شوند.
جامعه شناسی مارکسیستی
را
برای همین آفریده اند


۳۵۲
تمام عمرمان در جنگ گذشت
چون ما اهل قلاده نبودیم
باتروس

جنگ انتزاعی
بسان صلح انتزاعی
نه خوب است و نه بد.
خوبی و بدی جنگ و صلح
زمانی معلوم می شود

که

جنگ و صلح
نه
انتزاعی (مجرد)
بلکه مشخص باشد.
فقط در این صورت
نتیجه مشخص خواهد داشت.


۳۵۳
هنر همین است.
عکس
 فقط در برخی موارد استثنائی
 به اثری هنری
 تبدیل می شود.
همین عکس

را
اگر  امثال ما
 می گرفتند،
 زباله ای حتی نمی شد.
هر دیدنی دیدن نیست.
زل زدن
با
دیدن تفاوت دارد.

 

۳۵۴
نه
دانشگاه

سنگر آزادگی

است
و
 نه
دانشجو

کاره ای است.
۹۹ درصد دانشجویان
بچه فئودال و بچه بورژوا هستند.
 پیروزی کذایی دانشجو
پیروزی کیست؟

 

۳۵۵
در دنیای ما
 کسی که حرفش را رک می زند و صادق است
 همیشه تنها ست.
مردم دنبال بازیگرهای شکیل می گردند.
مصطفی


منظور حضرت مصطفی از صداقت چیست؟
رگ گویی
نشانه خریت است و نه نشانه صداقت.
رک گو

به همین دل
تنها می ماند.
کسی حاضر و مایل به همبایی با خر نمی شود.
کسانی هم که دنبال بازیگر شکیل اند
خرند.
چون بی اعتنا به ماهیت و واقعیت زندگی اند.

 

۳۵۶
"معنای کثافت"
سال های دانشجویی ، مدتی به فلسفه علاقه پیدا کرده بودم و برای مدت کوتاهی در کلاسهای فلسفه شرکت میکردم .
یک روز استاد وارد کلاس شد و از تک تک ما سوال کرد که معنای کثا فت چیست ؟
هر کدام از ما جمله ای را در وصف کلمه کثافت بیان کردیم . استاد همه جوابها را رد کردند .
همگی با تعجب پرسیدیم پس جواب چیست ؟
استاد گفت : کثافت به شخص یا اشیایی اطلاق می شود که در مکانی بجز مکان اصلی خود هستند .
پرسیدیم یعنی چه ؟
گفتند مثلا شما همگی عاشق تک تک تارهای موی مادرتان هستید ولی اگر یک تار موی مادرتان داخل غذا باشد آن را چندش آور و كثيف اطلاق میکنید .
همگی روغن ته غذا را با نان و با علاقه وافر میخوریم ولی اگر یک لکه از آن روی لباستان باشد این کثافت است .
در جامعه اگر افراد سر جای خود نباشند جامعه پر از کثافت می شود
پر از کثافت...!!
فرح


حریف
نه استاد
بلکه
شیاد بوده است.
مش فرح
کثافت چه ربطی به فلسفه دارد؟
فلسفه
راستی چیست؟
تفاوت فلسفه با علم الاشیا چیست؟



۳۵۷
ای آدم‌ها
دردم می‌دهید
اما عزیزتان می‌دارم
نزدیکتان می‌دانم
آیا ندیده‌اید
لیسه‌ی سگ را
بر
دستِ سنگ انداز؟!
من
امروز
مسخره ی عالمم
مضحکه‌ی خاص
به قصه‌ای مانندم
ملال‌آور
بی‌معنا
اما
من
می‌بینم
عبورِ آن کس را
که هیچ‌کس نمی‌بیند
از کوهسارِ زمان
می‌بینم
فرودِ ۱۹۱۶ را
بر تاجِ خارِ انقلاب
بر پیشاپیشِ خیلِ گرسنگان
بر مسندی که نمی‌بیند
که ناتوان است از دیدنش
چشمِ کوتوله‌ی مردم
زیرا
من
هر آنجایم که درد آنجاست
زیرا
من
بر هر دانه‌ی اشک
مصلوب شده‌ام
من
گناهانم
یکسر
نابخشودنی‌ست
زیرا
من
در جانِ خود
سوزانده‌ام
محبت نه،
کشتزارهای محبت را!
«ولادیمیر مایاکوفسکی»
برگردان :مدیا کاشیگر

 

مایا کوفسکی ها

را

منم منم شان

ما را کشتند.

۳۵۸
اینکه چیزی نیست.
 دیشب در آلمان

نری
 زنش

را
 و سه بچه کوچویش

را
و

آخر سر
خود کثافتش

را
کشته است.
دلیلش جنایتش

شنیدنی تر از جنایتش

است.
 

۳۵۹
اصالت چیست*
در روزگاران قدیم درب قصر یکی از پادشاهان لکه سیاهی افتاده بود خادمین درباریان هر کاری می کردند و هر جا که ممکن بود رفتند ولی نتوانستد لکه را از بین ببرند.
مرد فقیری از این موضوع مطلع شد گفت من میدانم چرا درب قصر پادشاه سیاه شده است،
مرد فقیر را پیش پادشاه بردند.
پادشاه از آن مرد فقیر علت لکه سیاه درب را پرسید.
مرد فقیر در جواب‌ پادشاه گفت
داخل درب گرانبهای قصر شما کِرمی هست که دارد که از داخل درب را میخورد.
پادشاه به او خندید و گفت ای مردک مگر میشود در داخل درب کرم زندگی کند.
مرد فقیر گفت، ای پادشاه من یقین دارم کرمی در آن وجود دارد
پادشاه گفت باشه دستور میدهم درب را خراب کنند اگر نبود گردنت را میزنم.
مرد بیچاره پذیرفت.
وقتی در را شکافتند دیدند کِرمی زیر قسمت سیاهی لکه رنگ وجود دارد.
پادشاه از پاسخ او خوشش آمد و دستور داد مرد فقیر را به گوشه ای از آشپزخانه برده
و مقداری از پس مانده غذاها نیز به او دادند.
روز بعد پادشاه که سوار بر مرکب یکی از اسبانش شد بود رو به مرد فقیر کرد و گفت این بهترین اسب من است نظر تو چیست.
مرد فقیر گفت شاید این اسب در تند دویدن بهترین باشد که هست ولی یک ایرادی نیز دارد پادشاه سوال کرد، ای مرد بگو ببینم چه ایرادی؟
مرد فقیر گفت این اسب در اوج دویدن هم که باشد وقتی رودخانه ای ببیند به درون آب میپرد
پادشاه باورش نشد، برای امتحان صحت ادعای مرد فقیر سوار بر اسب از کنار رودخانه ای گذشت، اسب با دیدن رودخانه، سریع خودش را درون آب انداخت.
پادشاه از دانایی مرد فقیر متعجب شد و یک شب دیگر نیز او را در محل قبلی با پس مانده غذا جا داد و روز بعد خواست تا او را بیاورند.
وقتی فقیر را نزد پادشاه آوردند، پادشاه از او سوال کرد مردک بگو دیگر چه میدانی؟
مرد که به شدت میترسید با ترس گفت
میدانم که تو شاهزاده نیستی،
پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افکند
_ولی چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود پادشاه را در پی کشف واقعیت وا داشت،
پادشاه نزد مادرش رفت و گفت ای مادر راستش را بگو من کیستم این درست است که شاهزاده نیستم.
مادرش بعد کمی طَفره رفتن گفت حقیقت دارد پسرم.
من و شاه از داشتن بچه بی بهره بودیم،
و از به تخت نشستن برادرزاده های شاه هراس داشتیم.
وقتی یکی از خادمان دربار تو را به دنیا آورد تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه دار شدیم.
بدین طریق راز شاهزاده نبودن پادشاه مشخص شد.
پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست و از سر دانایی او پرسید.
مرد فقیر گفت:
علت سیاهی در را از آنجایی فهمیدم که هر چیزی تا از درون خودش خراب نشود از بین نمیرود.
علاقه اسب به آب را چون پاهایش پشمی بود و کُلک داشتند فهمیدم که در زمان کُره بودن در زمان چریدن در چراگاه حتما روزی از شیر گاومیشی خوراک کرده و حتما به آب تنی علاقه مند شده.
پادشاه پرسید اصالت مرا چگونه فهمیدی؟
فقیر گفت: من پاسخ دو سئوال مهم زندگی ات را به تو دادم.
ولی تو به جای پاداش دو شب مرا به گوشه ای از آشپز خانه فرستادی و‌ غذای پسمانده درباریان دادی.
چون این کار تو را دور از کرامت یک شاهزاده دیدم،
فهمیدم تو شاهزاده نیستی.
یادمان باشد خصایص ما انسان ها ذاتی است
هیچگاه آدم کوچک بزرگ نمی شود، و برعکس هیچ وقت بزرگ و بزرگ زاده کوچک نمی شود
نه هر گرسنه ای، فقیر است
و نه هر بزرگی، بزرگوار
بس‌ نتیجه می گیریم مهم اصالت و ریشه آدماست و درچه مکتب و مسلکی و چگونه محیطی تربیت یافته است
تو اول بگو باکیان زیستی
که تا من بگویم که تو کیستی
فرح

عجب قصه هایی خلایق سطل به دست 

اختراع می کنند.
فقیر
فیلسوف بوده است.


اصالت 
خرافه ای فئودالی است


 
که


فاقد اصالت 

است.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر