برگردان
۱۴
نقطه عطف
ادامه
فریدریش انگلس
با این شناخت در سال ۱۸۴۴
از هفت خوان رستم گذشت
و
به
کمونیسم علمی
رسید.
اینکه
تنها طبقه کارگر است که می تواند به تشکیل جامعه بی طبقه نایل آید،
کشف نبوغ امیزی
بود.
این کشف نتیجه دو روند پژوهشی بود:
۱
اولا
نتیجه تجزیه و تحلیل انتقادی نتایج علوم بین المللی
بود.
۲
ثانیا
نتیجه تعمیم تجارب (دانش های تجربی) مبارزه طبقاتی پرولتری
بود.
این کشف به نقطه عطفی در زندگی فریدریش انگلس مبدل شد.
دموکرات انقلابی دیروز
اکنون
علنا
به جانبداری از طبقه کارگر برخاست.
انگلس
به
سنگر ماتریالیسم فلسفی و کمونیسم علمی
وارد شد.
انگلس
با
طبقه بورژوازی
که
خاستگاه طبقاتی اش بود،
به
طور قطعی و نهایی
قطع رابطه کرد.
این تصمیم دشوار و پر پیامد و دلاورانه ای برای مرد جوانی بود.
مرد جوانی
که
به
مثابه کارخانه دار و تاجر بزرگ
زندگی آسوده و پر ناز و نعمت
در انتظارش بود.
شناخت رسالت تاریخی طبقه کارگر
مبنی بر سرنگونی سرمایه داری و تشکیل نظام جامعتی حقیقتا انسانی،
به
نقطه آغازین کمونیسم علمی
مبدل شد.
مارکس
مستقل از انگلس
در
همان زمان
به
همان کشف
نایل آمد.
این ایده ای بوده که بی شباهت به هر ایده دیگری
در دهه های بعد
توده گیر
گشت.
ایده ای
که
در
مبارزه گلوبال (تمام ارضی، جهانی) جنبش کمونیستی و کارگری
و
به ویژه
در
همبود دول سوسیالیستی
به
قوه مادی
مبدل گشت
و
امروزه تعیین کننده جریان تاریخ جهانی است.
نسل هایی از ایده ئولوگ های بورژوایی
و
مددکاران کنونی آنان
در هیئت رویزیونیسم،
یعنی
مارکسیسم «تجدید نظر شده» و «تصحیح گشته»
نقش طبقه کارگر در مبارزه به خاطر سوسیالیسم و کمونیسم
را
انکار کرده اند،
تحریف کرده اند
و
تحقیر کرده اند.
اما
خود زندگی و جمهوری آلمان دموکراتیک
دال بر صحت
کشفی اند
که
انگلس جوان ۱۴۰ سال قبل کرده است:
«نیروی توسعه ملت و لیاقت توسعه ملت»
در
طبقه کارگر است.
(انگلس، «وضع طبقه کارگر در انگلستان»
مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲، ص ۴۵۵)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر