۱۴۰۰ مرداد ۲۹, جمعه

زندگی مارکس و انگلس (۱۶)

File:Friedrich Engels Soldat.jpg

هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین


۱۳

از مدرسه به آموزشگاه

 

طولی نکشید که فریدریش جوان به محک سخت آزمایش زده شد.

 

در سال ۱۸۳۷ پدرش از برادرانش که تا آن زمان شرکت میراثی پدرشان را اداره می کرد،

جدا شد

و

به

تشکیل شرکت فریدریش انگلس و شرکاء اقدام نمود که به تجارت و تولید وسایل خیاطی می پرداخت.

 

در همان سال همراه با پطر المن ـ سرمایه دار آلمانی ـ به تأسیس کارخانه ریسندگی پشم  شرکت ارمن و انگلس

در

 شهر منچستر

(متروپل نساجی)

پرداخت.

 

ضمنا

همه نقشه های خود را تحت تابعیت رونق کسب و کار خود ساخت.

نقشه های زندگی آتی فرزندانش را هم به همچنین.

 

پسر بزرگ خانواده

فریدریش انگلس

قرار شد که جانشین بعدی پدر در کسب و کار گردد.

 

از این رو

فریدریش جوان

می بایستی بلافاصله به آموزش حرفه تجارت بپردازد.

 

در پاییز ۱۸۶۷

یک سال قبل از گرفتن دیپلم

پدرش او را از مدرسه برداشت و در کاخانه اش به عنوان کارآموز به  کار گماشت.

 

فریدریش

خیلی ناراحت شد.

ولی فایده ای نداشت.

 

فریدریش

تن به کار تحمیلی سپرد و  به فراگیری حرفه منفور خود شروع کرد.

 

اگرچه بدون علاقه تن به کار در داد، ولی علیرغم آن به فراگیری عمیق حرفه جدید پرداخت.

 

فریدریش

این قاطعیت و پیگیری

را

همیشه

در طول زندگی اش از خود نشان داده است.

 

تخصص در حرفه ای

همانطور که فریدریش خاطر نشان می شود،

بعدها

خیلی به دردش خورد.

(پدر شود سبب خیر اگر پسر خواهد. مترجم)

 

فریدریش

اما

رضایت خاطر را در عرصه شعر و قصه می یافت.

 

از دوران جوانی

مخفیانه

شروع به نوشتن قصه کرده بود.

 

وقتی مارکس دیپلمش را گرفت، فریدریش قصه راهزن دریایی خود را به پایان رساند.

قصه ای که او در آن به جانبداری از جنگ رهایی بخش یونانی ها بر ضد ترک ها می پرداخت.

 

ایدئال و آرمان او پیوستن به صفوف «کسانی بود که آزادی خواهند»و پیکار مشترک بر ضد ستم و سرکوب.

(مارکس و انگلس،‌«کلیات»، جلد ۲، ص ۵۱۱)

 

فریدریش

اکنون شعر می سرود، نمایشنامه می نوشت و در محافل دوستانه برای همفکرانش می خواند.

 

پدرش اما می خواست که او تاجر تمامعیار باشد.

از این رو

او

را

در ماه ژوئیه ۱۸۳۸ برای تکمیل آموزش به شهر برمن فرستاد.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر