فلسفه اینکه حاکمیت الیگارشیستی روسیه به رهبری پوتین واعوان و انصارش سعی در باز پس گیری وحفظ مناطق از دست رفته دوران حکومت اتحاد جماهیر شوروی رادارد
و
امپریالیسم ومتحدانش
سعی در اشغال این مناطق را دارند ،چیست؟
حریف
درنگی
از
یدالله سلطان پور
این دو سؤال
عام ترین و ضمنا استثنائی ترین سؤالاتی است که ما تاکنون شنیده ایم.
برای پاسخ دادن به این دو سؤال
باید کتابی نوشت.
لنین
مفهومی به نام «تحلیل تاریخی ـ مشخص» مسائل
به میراث نهاده است.
منظور لنین چیست؟
ما پس از برخورد به این سؤال
دوزاری کج و کوله مان بالاخره افتاد و به این مفهوم لنینی پی بردیم.
بگذارید همین متد تحلیل دیالک تیکی لنینی را در مفاهیم مطروحه در این دو سؤال تمرین کنیم و بیاموزیم:
روسیه کنونی در عرصه سیاست خارجی
چیست؟
مراجعه کنید به مفهوم سیاسی سیاست خارجی.
تحلیل تاریخی:
روسیه کشوری نیمه امپریالیستی ـ نیمه فئودالیستی بوده است.
روسیه تزاری
کشوری استعمارگر بوده است.
جنگ جهانی اول
جنگی امپریالیستی بوده است
یعنی جنگ میان دول امپریالیستی بوده است.
یعنی
هدف از جنگ خونین با بیش از ۱۷ میلوین کشته و اروپای ویران و بی آب و نان و بی سر و سامان
تقسیم جهان از نو میان دول امپریالیستی بوده است
یعنی
هدف از جنگ
تعویض سرکرده (هژه مونی) جهانی بوده است.
جنگ جهانی امپریالیستی دوم هم
همین هدف را داشته است.
به همین هدف هم رسیده است:
اگرچه امپریالیسم المان موفق نشده، اما امپریالیسم انگلیس تضعیف و تعویض شده است:
سرکرده دول سرمایه داری شده امریکا
و
سرکرده دول سوسیالیستی و بخشی از مستعمرات سابق انگلیس
شده روسیه شوروی.
در کشورهای اروپای شرقی
بر خلاف کوبا و چین و یتنام
انقلاب
با غلبه توده بر طبقه حاکمه میسر نشده است.
با شکست فاشیسم
کشورهایی که توسط قوای متفقین تسخیر شده اند
زیر پرچم دو سر کرده جدید تجدید سازمان یافته اند.
اگر تیز بنگریم:
جای بریتانیکای کبیر را
بخشا
امریکا گرفته
و
بخشا
روسیه شوروی.
یعنی تزاریسم
جای خود را در مقیاس جهانی (سیاست خارجی)
به
سویه تیسم در حرف و
به
استالینیسم در عمل
داده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر