پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
نمایندگان اگزیستانسیالیسم
۱
· نمایندگان اصلی اگزیستانسیالیسم به شرخ زیر بوده اند:
الف
· در آلمان:
· هایدگر
· یاسپرس
ب
· در فرانسه:
· سارتر
· مارسل
۲
· دیگر نمایندگان اگزیستانسیالیسم به شرح زیر بوده اند:
۱
· ووست
۲
· هائکر
۳
· گاردینی
۴
· پرزیوارا
۵
· گریسباخ
۶
· هبرلین
۷
· بکر
۸
· بولنوف
۹
· سیلاسی
۱۰
· گادامر
۱۱
· فولکمن
۱۲
· اشلوک
۱۳
· بردیاژف
۱۴
· سیمون دبوار
۱۵
· مونیر
۱۶
· وال
۱۷
· مرلی پونتی
۱۸
· کوجف
۱۹
· آبگنان
۲۰
· گراسی و غیره.
۳
· عنوان «اگزیستانسیالیسم» در ادبیات، اغلب تنها برای نام بردن از اگزیستانسیالیسم به اصطلاح فرانسوی (ژان پل سارتر) به کار می رود.
۴
· اگزیستانسیالیست های کشورهای آلمانی زبان تحت عنوان طرفداران «فلسفه حیات» (فلسفه اگزیستانس) جمعبندی و مطرح می شوند.
۵
· در رابطه با مارسل، ووست، هائکر، گاردینی، پرزیوارا از فلسفه حیات مسیحی، اگزیستانسیالیسم مسیحی و یا کاتولیکی صحبت می شود.
۶
· آموزه هایدگر را اونتولوژی حیات و یا فلسفه حیات اونتولوژیکی نیز می نامند.
۷
· فرقه های مختلف اگزیستانسیالیسم، مفهوم «حیات» (اگزیستانس) را در کانون بررسی های خود قرار می دهند، ولی از تعریف دقیق آن امتناع می ورزند.
۸
به قول ژان پل سارتر، «حیات چیزی نیست که بتوان از دور به فکر خطور داد:
· حیات باید تو را ناگهان از سر بگذرد.
· چون سیلی، بر روی تو بماند.
· برقلب تو همچون هیولائی غول آسا و بی تکان به سنگینی تن برگسترد.
· و گرنه آن هیچ نیست.»
۹
· اگزیستانسیالیسم تحت عنوان «حیات»، همواره حیات فردی انسان را درنظر می گیرد.
۱۰
· حیات فقط شامل حال انسان می شود و نه شامل حال چیزها.
۱۱
· حیات شیوه وجودی خاص انسان است.
۱۲
· حیات به مثابه حیات به انسان اعطاء نشده است، بلکه امکانی است که انسان می تواند و یا نمی تواند واقعیتش ببخشد.
۱۳
· به نظر اگزیستانسیالیست ها انسان حیات خود را می آفریند:
· حیات «طرح» انسان است
· (مثل طرح ساختمان که روی کاغذ کشیده می شود).
۱۴
· انسان در زبان اگزیستانسیالیست ها قاعدتا به نام نامیده نمی شود، بلکه به عنوان «بود»، «حیات»، «من» «وجود برای خود» و امثالهم مطرح می شود.
۱۵
· نمایندگان اگزیستانسیالیسم وانمود می کنند که می توان به مفهوم «حیات» از طریق به اصطلاح اشراق و شهود حیاتی دست یافت.
۱۶
· هایدگر تجربه مرگ را، «به پیشواز مرگ رفتن» را حیات می نامد و سارتر «تهوع» را.
۱۷
· مارسل راز اشراق اساسی انسان را حیات می نامد.
۱۸
· یاسپرس شکنندگی وجود را، ناکامی انسان را در «شرایط سرحدی» (مرگ، درد، گناه) را
۱۹
· و بولنوف بی پناهی انسان را.
· فلسفه های آنها بدین طریق، خصلت سوبژکتیویستی بی چون و چرا کسب می کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر