آنتی فاشیست هلند
میم حجری
۷۱۲۹
سنگ سخنگو
هنرپیشه های
قدیم هنرمند بوده اند.
هنرپیشه های کنونی
نه تنها بی هنرند،
بلکه هنر بندند.
هنرستیزند.
آبروی هنر را می ریزند.
تهوع آورند.
طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
دیگر قادر به تولید آثار هنری نیست.
ماضی اش بهتر از مضارعش است.
وای از مستقبلش.
۷۱۳۰
سنگ سخنگو
باید میگفت:
درد من درد مشترک است
با من فریاد کن
مسعود
سگ سخن جو
زنده باد.
ولی اینها خردستیزند
و
نمی توانند راسیونال بیندیشند و راسیونال عمل کنند.
مشخصه مهم این جماعت (فاشیسم و فوندامنتالیسم)
خودشیفتگی و خود مرکزبینی است.
خمینی هم می توانست بگوید:
اشراف فئودال و روحانی
دولت تعیین می کنند.
تو دهن این دولت می زنند.
ولی نمی توانست بگوید.
یعنی حتی امثال خود را و اعضای طبقه اجتماعی مرتجع خود را آدم حساب نمی کنند.
اینها نخبه گرا هستند و توده ستیز.
به همین دلیل
امام و پیشوا و رهبر و امیر و سردار می شوند.
۷۱۳۱
سنگ سخنگو
آره.
چرخ و فلک و روزگار و دهر و خدا و قضا و غیره
خرافه اند.
چون ندانند حقیقت
ره خرافه زنند.
۷۱۳۲
سنگ سخنگو
صائب
اصلا شاعر نبوده است.
مثل همین اخوندها
نوحه سرا بوده است
۷۱۳۳
سنگ سخنگو
میرزاده عشقی
خاکم به سر، زغصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
آوخ، کلاه نیست وطن، گر که از سرم
برداشتند، فکر کلاهی دگر کنم
مرد آن بود که این کُلهاش، برسر است و من
نامردم ار که بی کُله، آنی به سر کنم
من آن نی ام که یکسره تدبیر مملکت
تسلیم هرزهگرد قضا و قدر کنم
زیر و زبر اگر نکنی خاک خصم را
ای چرخ،
زیر و روی تو زیر و زبر کنم
جایی است آروزی مـــن، ار من به آن رسم
از روی نعش لشکر دشمـن گذر کنم
هر آنچه میکنی بکن ای دشمن قوی
من نیز اگر قوی شدم از تو بتر کنم
من آن نی ام بـه مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق عشقی
ای وطن،
ای عشق پاک من
ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم،
عشقت نه سرسری است که از سر به در شود
مهرت نه عارضی (تصادفی، گذرا، موقتی) است که جای دگر کنم
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
با
شیر
اندرون شد
و
با
جان
به در کنم
پایان
۷۱۳۴
سنگ سخنگو
مذهب
عوامل (؟) اصلی افراطیت و جهادیزم وغیره است.
افراطی
سگ سخن جو
جها ن بینی ایدئالیستی
همین است.
بی خبری از مارکسیسم ـ لنیینسم همین است.
طرز تفکر مذهبی و روحانی همین است:
اختراع علت العلل
از چیزهای ثانوی و بند تنبانی همین است.
مگر چریکیسم
فدائیسم
مجاهدیسم
فرقی با حزب اللهیسم، جهادیسم، طالبانیسم و داعشیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم دارد؟
نازی های نازی آباد هم
در حرف
به سوی سوسیالیسم می راندند و همدیگر را رفقا می خواندند و از انقلاب دم می زندند
پرچم نازی ها
رنگ خون داشت و سرخ تر از پرچم کمونیست ها بود.
۷۱۳۵
سنگ سخنگو
اولا
چرا
باید نظر کسی محترم باشد؟
ضمنا معرفی سرداران توده مردم
چه ربطی به نظر دارد؟
علاوه بر این
اگر جهانبان
فرزانه تر از روزبه و یاران بوده
چرا عکس روزبه را پروفایل میکنید و نه عکس جهانبان را؟
برای کسب اطلاع و اطمینان
اسامی خسرو و روزبه را بشمارید که مردم به فرزندان خود داده اند
ضمنا
با ذره بین
دنبال اسم جهان بان در جهان و کهکشان بگردید.
۷۱۳۶
سنگ سخنگو
قصه از دو حالت خارج نیست:
یا
اسلام
باعث عقب افتادگی ما شد
یا
ما
باعث عقب ماندگی اسلام شدیم
.اینکه اسلام پیشرفته است ولی مسلمانان عقب افتاده
تناقضی ذاتی و سخنی باطل است .
مهدی
سگ سخن جو
اسلام
در زمان ظهور حضرت محمد
پیشرفته تر از یهودیت و مسیحیت بود.
اسلام
نتیجه نفی دیالک تیکی مذاهب پیشین بود.
اسلام
اکنون
در عصر توسعه متعالی مارکسیسم ـ لنینیسم
خرافه ای بیش نیست.
۷۱۳۷
سنگ سخنگو
همیشه همین بوده است:
طبقه حاکمه
ذاتا
همه کاره
و
ظاهرا
هیچکاره و حتی هیچ واره بوده است.
از جنس اجنه و ملائکه و خدا بوده است.
و
خدا بوده است.
کثیف ترین کارها را
طبقه حاکمه
به
دست فرزندان توده
انجام داده است.
پاسداران و بسیجیان و شکنجه گران و آدمکشان و ارتشیان و جلادان
نه فرزندان طبقات حاکمه
بلکه
فرزندان توده بوده اند و برای به دست اوردن لقمه نان
تن به این کارهای کثیف داده اند.
یعنی
عملا
خود را و امثال خود را زجر داده اند و کشته اند
تا لقمه نانی به کف آرند و جلوی فرزندان خود بیندازند.
توله های طبقات حاکمه
اصلا در طویله نیستند.
در سواحل کانادا و ایتالیا و امریکا و غیره اند
با
ماشین های آخرین سیستم و راننده و نوکر و بادی کارد و مخلفات
فرح پهلوی گفت:
شاه نه کسی را شکنجه داده و نه کسی را تیرباران کرده است.
نوه و نیتجه خمینی و خامنه ای هم می تواند روزی همین ادعا را بکند.
۷۱۳۸
سنگ سخنگو
ای دوست، ای برادر، ای همخون
وقتی به ماه رسیدی
تاریخ قتل عام گلها را بنویس.
(فروغ فیلسوف)
۷۱۳۹
سنگ سخنگو
مهم نیست که اندیشه از کیست.
اندیشه ها
نه فردی، نه شخصی، بلکه طبقاتی اند.
اندیشه ها
مادر و پدر ندارند.
۷۱۴۰
سنگ سخنگو
شازده همان شعار حزب توده همین انوشه را می دهد:
تشکیل جبهه متحد برای سرنگونی ج. ا. را.
طرفداران شازده اما
کر اند و نمی شنوند و
بیسوادند و نمی خوانند.
۷۱۴۱
سنگ سخنگو
حسرت واقعی را وقتی می خوری که می فهمی که به اندازه سن و سالت زندگی نکرده ای
گارسیا مارکش
سگ سخن جو
این اندیشه گارسیا مارکش را
شاعری ایرانی
بیش از ۱۰۰ سال قبل
صدهزار بار عمیقتر و انقلابی تر و انتقادی تر از مار کشان
به بهترین وجهی تبیین داشته است:
زندگی کردن من
مردن تدریجی بود
هر چه جان کند تنم
عمر حسابش کردم
۷۱۴۲
سنگ سخنگو
خدا نه خالق بلکه مخلوق است.
خدا مخلوق مشتی خداساز برای اهل نیاز است.
۷۱۴۳
سنگ سخنگو
زنان بی حجاب ترکیه در مقاومت بر ضد سران
سیمین
سگ سخن جو
این
فقط بخشی از واقعیت جامعه فاشیسم زده و فوندامنتالیسم زده ترکیه است.
صد برابر این تعداد هم
زیر علم سیاه طبقه حاکمه سینه می زنند.
ای بسا زنان و نران که برای انتخاب سران
از اروپا به ترکیه می رانند.
همین تشبثات سران برای حفظ همان ها ست.
۷۱۴۴
سنگ سخنگو
زنی که حالش
با کتاب، شعر، ترانه
و یا فنجانی قهوه خوب شود
احدی بر او پیروز نمیشود
حتی زندگی هم در برابرش شکست میخورد.
سگ سخن جو
جیران جلیل جیران
فقط عقل ندارد.
به همین دلیل خرافاتش در جمکران ترجمه و توزیع می شود
۷۱۴۵
سنگ سخنگو
«أُمّالقرای جهان اسلام؛ با صدها کیلومتر عمق استراتژیک! و دارای موشکهای نقطهزن؛ آنقدر در کثافت خودش فرو رفته است که خلق قهرمان و مبارزش، در ارمنستان گدایی واکسن میکنند تا زَندَه بمانند!».
که گویند برگشته باد آن زمین
کز او مردم آیند بیرون چنین
۷۱۴۶
سنگ سخنگو
آره.
راست میگه شاهین فاتح.
سوئیسی ها
هم
شریف ترین و فرزانه ترین اعضای جامعه را ترور و تیرباران می کنند
و
هم
تنها حزب انقلابی جامعه را سرکوب و منحل.
۷۱۴۷
سنگ سخنگو
برای چه وحشت کردید.
این چیزها فرمالیته اند.
۷۱۴۸
سنگ سخنگو
«کاربرد ابلهانه ی مغزهای بزرگ»
برتولت برشت
اندیشه های متی
نویسنده ای به نام فه ـ هو ـ وانگ به متی گفت:
چرا روشنفکرها دور از صف مبارزه ی شما ایستاده اند
و عاقل ترین مغزها،
اندیشه های شما را غلط می دانند؟
متی در پاسخ گفت:
مغزهای بزرگ را می شود بسیار ابلهانه به کار برد.
این کاری است که هم قدرتمندان و هم دارندگانِ مغزهای بزرگ می کنند.
در واقع برای برپاداشتن احمقانه ترین و سست ترین ادعاها یا نظام ها،
فکرهای قوی را اجاره می کنند.
کوشش مغزهای اندیشمند برای یافتن حقیقت نیست
این ها سعی دارند راهی ناحق برای بهره کشی بیابند.
این ها در پی رضایت خاطر خود نیستند
شکم که راضی شد، برای شان کافی ست.
پایان
سگ سخن جو
هم ترجمه معیوبی است و هم مطلب معیوبی است.
اندیشه های متی برشت
میدان کاربست مفاهیم غیرقابل تعریف گل و گشاد است.
روشنفکریت
یک قشر اجتماعی است.
خود برشت هم روشنفکر بوده است که در صف مقدم مبارزه طبقاتی پرولتاریا ایتساده بود.
متی کیست که روشنفکران کذایی وارد صفوف مبارزاتی اش نمی شوند؟
منظور از عاقل ترین مغزها چیست؟
مغز را که نمی توان به عاقل و جاهل طبقه بندی کرد.
انعکاس واقعیت عینی در ایینه ضمیر انسان ها
اولا طبقاتی است
ثانیا روندی مادی است که بسته به کردوکار افراد است.
بدون پراتیک
چیزی در آیینه ذهن کسی منعکس نمی شود و به محک نمی خورد.
شعور انعکاس وجود است
و
انعکاس در روند پراتیک صورت می گیرد.
هماندیشی با همنوع
هم نوعی پراتیک است که
هم به شناخت همنوع منجر می شود
هم به شناخت شرایط
هم به شناخت خویشتن
هم به توسعه فکری هماندیشان
۷۱۴۹
سنگ سخنگو
انديشه های متي
برتولت برشت
مترجم: بهرام حبيبي
مواظب باشيد كه بنده ی ايده آل ها نشويد
وگرنه به زودی نوكر موعظه گران خواهيد شد.
رفتن به جايی را كه با رفتن به آن نمی رسيم بايد ترك كنيم و بحث درباره ی موضوع هايی كه با بحث كردن فيصله نمی يابند را بايد كنار بگذاريم و انديشيدن به مسايلی را كه با انديشيدن حل نمی شوند
بايد از سر دور كنيم.
سگ سخن جو
ایراد این نصایح برشت کدامند؟
۷۱۵۰
سنگ سخنگو
نیچه اصلا نمی داند که تفکر چیست.
نیچه مؤسس خردستیزی است.
فیلسوف کج و کوله فاشیسم است.
مخالفت نیچه با مذاهب بزرگ برای خلع سلاح اخلاقی خواننده است تا بتوان بیشرمانه ۶ میلیون شهروند یهودی و کولی و کارگر و کمونیست را قتل عام کرد و ۶۰ میلیون تن از سکنه کشورهای دیگر را.
۷۱۵۱
سنگ سخنگو
این کولهبار فقر
از ترانههای محلی معدنکاران ناروائز- بولیوی
(از مجموعه اشعار ممنوعه آمریکای لاتین)
من زنی معدنزادم
روی کُپهای زغال
دنیا آمدم
بند نافم را
با تیشه بریدند.
توی خاکهها و نخالهها
لولیدم
با پتک و مته و دیلم
بازی کردم
و با انفجار و دینامیت
بزرگ شدم
مردی از تبار معدنکاران
جفتم شد
کودکی از جنس معدن زاییدم
سی سال آزگار
زغالشویی کردم
و زخم معدن
تنها پساندازیست که دارم.
من زنی معدنزادم
پدرم
زیر آواری مدفون شد
مادرم
توی غربالش خون بالا آورد
برادرم
از روی نقاله پرت شد
و شوهرم را سم زغال
خانهنشین کرده
یک عمر
لقمهلقمه از دهنم زدم
و پشیزپشیز پس اندوختم
تا شاید
یکتا پسرم
وقتی بزرگ شد
کارهای بشود.
اما، حالا
یکهفتهایست که او
هر کلهی سحر
شنکِش بهدوش میگیرد
و پابهپای همسالان
راه «دهانهی شیطان» را
امیدوار میرود و غمگین میآید.
این کولهبار فقر
تنها میراثیست که به او رسید.
من زنی معدنزادم
با باروت و دینامیت
بزرگ شدم
لهجههای سکوت را
میفهمم
رگههای عصیان را
میشناسم
خوب میدانم انفجاری در پیش است
بگذار موسمش برسد
وقتی که زمزمهها فریادی شد
خواهی دید
که چگونه از گیسهایم
صدها فتیله میسازم
و ز قلبم
چخماق
من زنی معدنزادم
گهوارهام، کوچهام، وطنم معدن بود
و بیشک
گورم نیز
ترجمه: حسین دُرفکی
۷۱۵۲
سنگ سخنگو
آنجایی که هیچ امیدی باقی نمانده،
باید ابداعش کرد.
البر کامو
سگ سخن جو
امید چیست؟
امید انتظار مثبت قانونمندی است.
امید مبتنی بر شناخت و شعور است.
می دانی که اگر هسته هلو را بکاری و کود دهی و آبیاری کنی
روزی درخت هلو خواهد رویید و هلو خواهی خورد.
پس هسته هلو را می کاری و به رویش درخت هلو و خوردن هلو امید می بندی.
امید ابداعی
اصلا امید نیست.
انتظاری واهی است.
نوعی خودفریبی و عوامفریبی است
۷۱۵۳
سنگ سخنگو
تهیه آب آشامیدنی
یکی از معضلات فردا برای بشریت خواهد بود.
این هنوز چیزی نیست.
تهیه شن و ماسه اکنون معضل بزرگی شده است.
به همین دلیل علما در زمینه مصالح جدید خانه سازی
کار عرقریز می کنند.
مثلا
خانه سازی با کاه و علف
۷۱۵۴
سنگ سخنگو
جا های خالی
در دل و
چشم (دیده)
زندگی نبایداینگونه بگذرد .
شهناز
سگ سخن جو
معنی تحت اللفظی:
جای خیلی ها و خیلی چیزها در دیده و دل خالی است.
خواننده و شنونده با خواندن و شنیدن این شعر شهناز
به یاد ضرب المثل معروفی می افتد:
از دل برود
هر انکه از دیده برفت.
ایکاش چنین بود.
صدها عزیز ما که
از دیده رفته اند،
در دل نشسته اند.
با داغ دردشان.
۷۱۵۵
سنگ سخنگو
این جانورهای جنایتکار (نمکیها) را
باید
باید
باید
تکهتکه کرد.
حریفه
سگ سخن جو
این شعار حریفه
قبل از هر چیز
دال بر بینش سوبژکتیویستی او ست.
در سوبژکتیویسم معرفتی
سوبژکت (پفکی و نمکی) تجلیل و یا تخریب می شود.
سوبژکت کبیر به عرش اعلی برده می شود و منجی موعود قلمداد می شود
و
سوبژکت صغیر به اسفل السافلین پرتاب می شود و تحقیر و تخریب می شود.
حکم شقه شقه کردن نمکی ها صادر می شود.
بدین طریق
بدآموزی نظری و عوامفریبی
آغاز می شود:
نخبه
چه نخبه مثبت و چه نخبه منفی
تاریخ ساز جا زده می شود.
شاملوئیسم مبلغ نخبه گرایی در عرصه هنر است.
تئوری نخبگان
مهم ترین و مرکزی ترین تئوری فاشیسم و فوندامنتالیسم و استالینیسم است.
نخبه های فاشیسم
پیشواها، صدر اعظم ها، رهبرها، شخصیت ها، ژنرال ها، سرلشکرها و روشنفکران و چریک ها و مجاهدین و غیره است.
نخبه های فوندامنتالیسم
انبیا، ائمه، اولیا، فقها، شهدا، علما، سرداران و امرا و پاسداران و غیره است.
در این شعار حریفه
دیالک تیک سیستم و سوبژکت وارونه می شود:
سیستم
تا حد هیچ و پوچ تنزل داده می شود و فراموش می شود
و
سوبژکت نقش تعیین کننده کسب می کند.
این شعار حریفه
به لحاظ طرز برخورد
کمترین تفاوتی با طرز برخورد فاشیسم و فوندامنتالیسم و استالینیسم ندارد:
مخالفین
باید نفی مکانیکی و فیزیکی شوند.
هر دگراندیشی و هر مظنون به دگراندیشی باید رسوا و شقه شقه شود.
خمینی گفت:
«حزب توده را باید نابود ساخت
اگرچه از فوندامنتالیسم دفاع میکند و کم ترین خطری برای ان ندارد.
خطر حزب توده این است که می تواند برای ۲۰ سال دیگر برنامه ریزی کند.»
۷۱۵۶
سنگ سخنگو
تحلیل مارکسیستی ـ لنیینستی است.
برای درک مارکسیسم ـ لنیینسم باید مفاهیم مربوطه را فراگرفت. ما هر روز حداقل یک و یا دو مفهوم مارکسیستی را ترجمه و منتشر می کنیم.
اگر فرصت کردید
به عوض انتشار هارت و پورت
بخوانید.
۷۱۵۷
سنگ سخنگو
نه آنقدر نزدیکِ نزدیک که یکدیگر را نبینیم،
نه آنقدر دورِ دور که یکدیگر را نیابیم.
هنر حفظ فاصله را بیاموز.
حریفه
سگ سخن جو
نزدیکی و دوری اشیاء و افراد
در رابطه ای دیالک تیکی تعیین می شوند.
مثال:
اگر دیالک تیک جذب و دفع میان سیارات و ستارگان مختل شود
در اثر تصادم آنها به یکدیگر
انفجارات بی وقفه صورت می گیرند.
وجود و دوام کاینات به دلیل خصلت دیالک تیکی آن است.
حافظ همین دیالک تیک را به شرح زیر تبیین می دارد:
بدين درگاه حافظ را چو مي خوانند مي رانند
(دیالک تیک خوانش و رانش)
رابطه افراد هم بسان رابطه اشیاء
دیالک تیکی است:
عشق در دیالک تیک عشق و نفرت وجود دارد
به همین دلیل
هر عشق آتشینی
دیر یا زود
به نفرت چرکینی
استحاله می یابد.
۷۱۵۸
سنگ سخنگو
در دفتر زمانه فُتد نامش از قلم...
هرملتی که مردم صاحبقلم نداشت!
فرخی_یزدی
۱۴ تیر روز قلم.. نه بر قلم فروشان.. که بر صاحبان راستین قلم خجسته باد
مینو
سگ سخن جو
معنی تحت اللفظی:
هر ملتی که صاحبقلم نداشته باشد، گمنام می ماند.
مفهوم صاحبقلم
زیرمفهومی از مفهوم روشنفکر است.
همانطور که مفهوم پستانداران
زیر مفهومی از مفهوم جانوران است.
در مفهوم صاحبقلم
شعرا، نویسندگان، منشیان، نقاشان، رسامان و غیره تجرید یافته اند
حتی نیاکان غارنشین ما که احتمالا توان تکلم و تفکر نداشته اند
اهل قلم بوده اند و چیزها و پدیده های محیط زیست خود را بر دیواره غارها نقاشی کرده اند.
مثلا جانوران را و شکار را و اعضای همبود خود را.
از دیالک تیک وجود و شعور (ماده و روح) گزیر و گریزی میسر نیست.
انسان ها فقط به نان زنده نیستند
محتاج جان (اندیشه، روح، سخن، هنر) نیز هستند.
هر خلقی
دارای قلم و اهل قلم خاص خویش است.
تفاوت فی مابین در فرم قلم و اهل قلم است.
همان طور که در هر خانواده تقسیم کار و تخصص و تمایل و تبحر هست
در جامعه بشری (جهان) هم تقسیم کار و تخصص و تبحر و غیره وجود داشته است.
مثلا ایتالیا
دیار نقاشان بر جسته بوده
آلمان
سرزمین فلاسفه بزرگ
فرانسه خطه دایرة المعارفی ها و نویسندگان بزرگ
انگلستان سرزمین تئاتر و نمایشنامه و شعر
ایران
دیار شعر و تجارت بوده است.
مفهوم قلم فروش
از مفاهیم «انتقادی» بند تنبانی بی محتوا و غیرعلمی است
اهل قلم و روشنفکران تعلقات طبقاتی متفاوت دارند.
هر اهل قلمی سرسپرده طبقه اجتماعی معینی است که چه بسا حتی خودش از پایگاه طبقاتی خویش خبر ندارد.
اهل قلم بی طبقه وجود ندارد.
هم اشراف برده دار شاعر خاص خود را دارند
هم
اشراف فئودال و روحانی
هم
بورژوازی
هم
خرده بورژوازی
و
هم
طبقه کارگر و دهقانان
مفهوم قلم فروش
مفهومی خرافی است و استفاده از آن ناشی از نادانی و نشانه نادانی است.
معمولا
به شعرای طبقه حاکمه
به تحقیر
قلم فروش می گویند.
فرق هم نمی کند که طبقه حاکمه کدام طبقه اجتماعی باشد.
بنا بر این تفکر خرافی
اهل قلمی یافت نمی شود که قلم فروش نباشد.
مثلا سعدی
سردسته قلم فروشان بوده است.
چون به قول خودش
نسل اندر نسل
«پرورده خوان بزرگان بوده است.»
تجلیل از اهل قلم و روشنفکر انتزاعی
کسب و کار عوامفریبان اگزیستانسیالیستی از قبیل سارتر و شاملو و جلال آل احمد و غیره بوده است که عوامفریبان خودشیفته بوده اند.
۷۱۵۹
سنگ سخنگو
من درد مشترکم
مرا فریاد کن.
شاملو
سگ سخن جو
لامصب
آدمیان
فقط می توانند در بهترین حالت دردمند باشند و نه درد.
چه رسد به اینکه درد مشترک باشند.
کی میخواهی درست حرف زدن بیاموزی تا رستگار شوی؟
ضمنا
اندیشه را میتوان فریاد کرد نه آدمیان را
علاوه بر این
با فریاد کردن این استاد و آن معتاد که شق القمر نمی شود.
۷۱۶۰
سنگ سخنگو
ایران کشور تجارت و تخیل و تزویر است.
نه کشور تولید
۷۱۶۱
سنگ سخنگو
تا كه نادان به جهان حكمروايي دارد
همه جا در نظر مردم دانا قفس است
حریفه شریفه
سگ سخن جو
نادان
هرگز نمی تواند بر جهان جکمفرمایی کند.
طبقه حاکمه
خر نیست.
طبقه حاکمه
خر پرور و خر سوار است.
این خرافه را خواجه (ارباب صاحب غلام) شیراز هم اشاعه داده است:
فلک به مردم نادان دهد زمام امور
تو اهل دانش و فضلی
همین گناهت بس.
معنی تحت اللفظی:
حاکمیت را فلک به طبقات حاکمه می دهد.
هر کس اهل دانش و فضل باشد، جزو طبقات حاکمه نمی تواند باشد.
برای اثبات بطلان این خرافه خواجه
فقط
کافی است که با ذره بین دنبال دانشمندان و فضلای گرسنگان بگردی.
۹۹ درصد روشنفکران جهان از طبقات حاکمه اند.
نعمات فکری هم بسان نعمات مادی در انحصار طبقات حاکمه است.
نوجات خمینی و رفسنجانی و خلخالی و ظریف تحصیلات عالیه میکنند و وزیر و وکلیل می شوند
و
نه
بچه های دهاقین و پرولتاریا.
بچه های توده در زباله دانی ها دنبال قوت لایموت می گردند و هرگز روی سیاه تخته سیاه را نمی بینند.
۷۱۶۲
سنگ سخنگو
خلایق
در مغایرت با حیوانات که واقع بینند،
فقط هر آنچه را که می خواهند، می بینند
۷۱۶۳
سنگ سخنگو
اندکی بیندیشید.
کشتار کودکان بومی چه سودی می توانست برای اروپائیان مهاجر مسیحی مذهب و دولت متبوعه آنها داشته باشد؟
جنگ دراز مدتی میان بومیان و مهاجران شعله ور بوده است.
هم
در امریکا و هم در کانادا و هم احتمالا در اسرالیا و غیره.
دو فرماسیون اقتصادی به غایت متفاوت رو در روی هم ایستاده اند.
طبقه حاکمه جدید به برده کردن و سیویلیزه کردن اقوام بومی و به تربیت و تعلیم و تحمیل ایده ئولوژی خود به کودکان انان پرداخته اند.
در این روند تربیتی کودکانی هم به دلایل مختلف مریض شده اند و مرده اند.
روشنگران
باید صادق باشند و نه عوام فریب و خرافه گستر و دروغپرداز.
۷۱۶۴
سنگ سخنگو
در ایران
کاپیتالیسم
یکه تاز میدان است.
روند انباشت بی شرمانه و بی رحمانه سرمایه در میان است. گلوبالیسم چیه.
قلم توانا چیه؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر