خامنه ای در تُف شیطان
ناصر فرداد
تحلیلی
از
میم حجری
۱
ای عفریت زشت خوی
تو می روی
نه معجونی از اوراد و عقاقیر (داروهای گیاهی) ابلیس
نه جوشیدۀ مغز مار و جمجمۀ بوزینه گانت
نه زاده شدن هیولا از دندۀ عجوزه گانت
هیچ اثر نخواهد کرد.
مفاهیم فرداد در این شعر و در این بند شعر
مفاهیم شکسپیری اند.
برای درک و تشریح و توضیح این شعر فرداد باید اثر مهم شکسپیر تحت عنوان «مکبث» را خواند.
مکبث
به
صورت فیلم هم در آمده است.
مکبث
تراژدی مکبث شرح زندگی پرحادثهٔ سرداری دلیر و لایق به نام مکبث است.
دانکن، پادشاه شریف و مهربان اسکاتلند،
او را از میان هواخواهان خود برمیکشد و به وی لقب و منصب میبخشد،
اما مکبث بر اثر تلقین جادوگران و وسوسهٔ نفس و به اغوای زن جاهطلب خویش در شبی که پادشاه مهمان اوست
او را در خواب به قتل میرساند و با این قتل جهنمی برای خویش بهوجود میآورد.
مکبث از آن پس گرفتار عذاب وجدان میشود،
چندانکه هر آهنگی و هر در کوفتنی او را هراسان میکند.
سردار مکبث و سردار بانکو
پس از شکست سپاهیان نروژی و در راه بازگشت به اسکاتلند با جادوگران رو به رو میشوند که از آینده خبر میدهند و در حالی که امیر کادور زنده است او را سالار کادور میخوانند و به او میگویند که شاه خواهد شد.
ساحران در پاسخ سؤال بانکو میگویند که فرزندان تو به پادشاهی میرسند.
دو سردار غرق در شگفتی از ساحران جدا میشوند.
مکبث در راه بازگشت
توسط پیک دانکن
پادشاه اسکاتلند
باخبر میشود
که
امیر کادور به جرم خیانت به اعدام محکوم شده و ولایت کادور نصیب او شدهاست و این پیام تکان دهنده درستی پیشگویی ساحران را بر او ثابت میکند.
(امیر کادور بعد از شاه و جانشین بالاترین مقام را در کشور دارد)
دانکن برای تقدیر از سردار پیروز (مکبث)، به قصر او وارد میشود تا شب را نیز در کاخ او سر کند.
غافل از آنکه مکبث با وسوسه همسرش لیدی مکبث فرجامین شب زندگی او را تدارک دیدهاند.
دانکن در خوابگاه به قتل میرسد و دستان مکبث و روان لیدی مکبث به خون ولی نعمتشان که به فروتنی و تواضع مشهور است آلوده میشود.
اما این پایان ماجرا نیست و مکبث برای آنکه پیشگویی بعدی ساحران محقق نشود
قاتلانی را به کشتن فرزندان بانکو میگمارد.
بانکو که بو برده است
فرزندش فلیانس ممکن است
کشته شود،
او را فراری میدهد
ولی خود به دست همان قاتلان کشته میشود.
مالکوم
فرزند دانکن نیز میگریزد
تا مبادا به قتل برسد
و این اقدام بر خشم و خونخواری مکبث میافزاید.
هدف بعدی
مکداف
سالار فایف
است
که او نیز از اسکاتلند گریخته و به جمع مخالفان مکبث پیوستهاست.
اما مکبث کاخ مکداف را به آتش میکشد و زن و فرزندان سالار فایف را با قساوت میکشد.
اکنون مکبث و لیدی مکبث را چاپلوسان و بزدلان دوره کردهاند و هرآنکس که اندکی شجاعت و غیرت دارد
دو راه پیش رو دارد:
۱
گریختن از اسکاتلند
۲
پذیرش مرگ.
پس جوّ هولناکی بر اسکاتلند حاکم می شود و حتی مردان بزرگ نیز غالباً از ترس جان به جنگل پناه میبرند.
لیدی مکبث که در آرزوی تاج و تخت مبتلای جنون شده،
دستان آلودهاش را میشوید تا خون ریختهٔ دانکن و دیگران را از آن بزداید
اما هر بار بیش از پیش گرفتار عذاب وجدان میگردد و در سرسرای کاخ راه میرود و افشای راز میکند و ندیمه و دیگران بر خود میلرزند که چگونه بانو مکبث و مکبث دستشان را به خون دیگران آلوده کردهاند.
پس نه مکبث و نه همسرش شادمان نیستند و از این رو مکبث به ساحران متوسل میشود تا از آنها بشنود که آینده چگونه خواهد بود.
ساحران در بار دوم دیدار، او را امیدوار میکنند
که حکومتش و جانش پابرجا ست.
مادام که جنگل بیرنام به حرکت درنیاید
و
فردی از مادر نزاده باشد که او را به قتل برساند
نباید نگران باشد.
اما در این اثنا مخالفان مکبث به سرکردگی مکداف دردمند و مالکوم درصدد حمله به اسکاتلند هستند و لیدی مکبث نیز در اوج جنون به سر میبرد و سرانجام خودکشی میکند.
سربازان
به امر فرماندهان مخالف مکبث
درختان جنگل بیرنام را قطع کرده
و با استتار خود در پس آنها
به سوی مقر حکومت مکبث حمله میبرند.
مکبث
حرکت جنگل بیرنام
را
زنگ
خطر تحقق پیشگویی ساحران به حساب میآورد
اما هنوز امیدوار است که زنده بماند،
لیکن هنگامی که از زبان مکداف میشنود که او از مادر زاده نشده بلکه با جراحی شکم مادر، وی را به دنیا آوردهاند (سزارین)،
مرگ را پیش روی خود میبیند و چنین نیز میشود:
مکداف مکبث جنایتکار را میکشد و سپاهیان وارد کاخ میشوند و مالکوم را به پادشاهی اسکاتلند برمیگزینند.
ویکی پیدیا
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر