میم حجری
۶۵۷۰
سنگ سخنگو
سعدی
کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی
یک نفس از درون من خیمه به در نمیزنی
مهرگیاه عهد من تازهتر است هر زمان
ور تو درخت دوستی از بن و بیخ برکنی
کس نستاندم به هیچ ار تو برانی از درم
مقبل هر دو عالمم گر تو قبول میکنی
چون تو بدیع صورتی بی سبب کدورتی
عهد وفای دوستان حیف بود که بشکنی
صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت
چند مقاومت کند حبه و سنگ صد منی
از همه کس رمیدهام با تو درآرمیدهام
جمع نمیشود دگر هر چه تو میپراکنی
ای دل اگر فراق او و آتش اشتیاق او
در تو اثر نمیکند تو نه دلی که آهنی
هم به در تو آمدم از تو که خصم و حاکمی
چاره پای بستگان نیست به جز فروتنی
سعدی اگر جزع کنی ور نکنی چه فایده
سخت کمان چه غم خورد گر تو ضعیف جوشنی
۶۵۷۱
سنگ سخنگو
آرزوهای انسان مرزی نمی شناسد
حریف
سگ سخن جو
چیزی نمی توان یافت که حد و مرز نداشته باشد.
حد
یکی از مهم ترین مفاهیم دیالک تیکی است.
هم دیالک تیک ایدئآلیستی
و
هم
دیالک تیک ماتریالیستی
در غیاب حد
کیفیت ها محو می شوند.
حد
کیفیت ها را مرزبندی می کند.
همین آب مایع
حاوی دو حد است.
کدامند؟
۶۵۷۲
سنگ سخنگو
آرزو و امید دو یار توامان آدمیزادند که او را برای تحمل همه درد ها و نابسامانی های آن ها یاری می کنند.
حریف
سگ سخن جو
اگر منظور از آرزو
اوتوپی باشد
امید ربطی بدان نخواهد داشت.
برای اینکه اوتوپی
فاقد شالوده مادی و قانونمندی است.
در حالیکه امید
به شرطی امید است که قانونمند باشد.
۶۵۷۳
سنگ سخنگو
فروغ و فریدون هیچ خیری از ما مردم ایران ندیدند
حریف
سگ سخن جو
اولا
حساب فروغ را باید ازحساب فریدون جدا کرد.
فروغ
شخصیتی ناشناخته است.
فروغ شاعری فیلسوف است.
ما شاید ۵۰۰۰ صفحه در تحلیل اشعار فروغ منتشر کرده باشیم.
ثانیا
توده
بدهکار هیچکس نیست.
خواه توده ای باشند و خواه ضد توده ای.
توده
خدا ست.
خالق همه چیز است و خادم همه کس.
بدون خدمات و زحمات لحظه به لحظه توده
نه
جرعه ای آب وجود خواهد داشت و نه لقمه ای نان و نه ذره ای فکر و فرهنگ
۶۵۷۴
سنگ سخنگو
کسانی که ج. ا.
کشته و یا حبس و حصر کرده و یا فراری داده،
کمترین خطری برایش نداشته اند
سؤال این است که چرا کشته شده اند و یا حبس و حصر و دربدر شده اند؟
اگر از کانون فلان و بهمان
کسی جوابی به این سؤال ناقابل داشت،
خبر کنید تا بر او نماز بریم.
۶۵۷۵
سنگ سخنگو
ممنون.
موافقت و یا مخالفت با اندیشه ای معیار نیست.
معیار چیست؟
۶۵۷۶
سنگ سخنگو
گاندی
آخوندی یکچشم است.
به همین دلیل
فقط قطبی از اقطاب دیالک تیک عینی را می بیند و نشان می دهد
و قطب دیگر را نمی بیند و نمی خواهد ببیند
تا بتواند موعظه کند و خرافه به خورد خلایق دهد.
همه باید اثار سعدی را بخوانند تا قادر به دیدن جهان با دو چشم گردند:
گل و خار و گنج و مار و زشت و زیبا به همند.
یعنی همه چیز در داربست دیالک تیکی وجود دارند.
بنابرین
دریا در دیالک تیک دریا و خشکی
رؤیا در دیالک تیک واقعیت و رؤیا
دروغ در دیالک تیک حقیقت و دروغ
گناه در دیالک تیک ثواب و گناه
خوشی در دیالک تیک خوشی و ناخوشی ....
وجود دارند.
ضمنا
عینی اند و نه دلبخواهی.
انسانگرایی (هومانیسم)
هم دین نیست.
بلکه در دیالک تیک انسانگرایی و انسان ستیزی (فاشیسم، فوندامنتالیسم) وجود دارد.
برای برقراری مناسبات برابری، خواهری، برادری، همسبتگی و همیاری میان انسان ها
باید
مناسبات طبقاتی را برانداخت.
یعنی مناسبات کمونیستی را برقرار ساخت.
به قول سعدی
به عمل کار برآید
به سخن رانی نیست.
۶۵۷۷
سنگ سخنگو
نمایندگان رنگارنگ طبقه حاکمه ج. ا.
در عوام فریبی
دست نمایندگان طبقه حاکمه امپریالیستی را از پشت بسته است.
این انتقاد حریف عوامفریب
حاوی ذراتی از حقیقت است
ولی عمیقا سرشته به دروغ است.
هدف حریف کتمان حقیقت است.
اگر این یاوه ها کتبی منتشر می شد
می شد مفهوم به مفهوم تحلیل شود و حریف افشا شود.
حریف
ضمن انتقاد صوری و سطحی از ولایت فقیه
طبقه حاکمه را که ولایت فقیه
مأمورش است
پرده پوشی می کند.
قانون اساسی ج. ا. را
تطهیر می کند و
مردم
را
هوادار قانون اساسی طبقه حاکمه استثمارگر و ستمگر و غارتگر
جا می زند.
این هنوز چیزی نیست.
چیز
این است
که
حریف
خود را نماینده توده جا می زند
یعنی
علنا دروغ می گوید.
چون نمی گوید که
خودش و امثالش
نماینده دیگری از همان طبقه حاکمه است که ولایت فقیه و شورای نگهبان و خبرگان و این و آن نیز نماینده اش هستند.
نماینده توده
حزب توده بوده است
که
در نهایت مسالمت و احتیاط از همین ج. ا. دفاع کرده است
و شقه شقه شده و در خاوران
جلوی ددان درنده افکنده شده است.
رژیم شاه
فقط بازرگان و طالقانی را محاکمه نکرده است.
حزب توده را تار و مار کرده است.
حریف عوامفریب
حتی اشاره ای مصلحتی
به حزب غرقه در خون و افترا و تهمت توده نمی کند.
۶۵۷۸
سنگ سخنگو
جگرنات؟
رب النوع که سهل الفهم تر از جگرنات است.
این سخنان مارکس را باید تحلیل کرد و نه نقل.
بدون فهم پیشاپیش مفاهیم مثلا اضافه ارزش، بهره وری سرمایه و اسلوب و غیره
نمی توان سطری از سخنان مارکس را درک کرد و توضح داد.
۶۵۷۹
سنگ سخنگو
منظور مارکس رب النوع نیست؛
بلکه جگرنات (یا اخگرنات) است، که در زیرنویس همان صفحۀ کاپیتال معنای آن چنین آمده است:
"چرخِ Juggernaut يا Djaggernat
ـ اشاره به ارّابۀ حاملِ مجسّمۀ ويشنو (Vichnou) الوهيّتِ دوّم از تثليثِ
هندی است، که هر سال بههنگامِ تشکيلِ دستۀ مذهبی در برابرِ معبدِ شهرِ
جَگرنوت مؤمنينِ متعصّبِ خود را به زيرِ چرخهای آن میاندازند."
سگ سخن جو
حالا می فهمید که لغات کذایی هیچ واره نیستند.
مفاهیم اند و دریایی معنی دارند
این تحلیل های مارکس باید تحلیل شوند.
چون فاقد اکتوئالیته اند.
۶۵۸۰
سنگ سخنگو
آره.
ولی حافظه تاریخی جنایات مفهوم درستی نیست.
کشتارهای ج. ا. باید تحلیل شوند.
دلیل کشتار چه بوده است؟
۶۵۸۱
سنگ سخنگو
این جور نان ها فاقد ارزش بیولوژیکی اند.
مثل کاه اند.
نان فولکورن بپز.
برای ما هم بفرست.
۶۵۸۲
سنگ سخنگو
شما
به قول شاعر توده
مرده اندیش اید
و
افکار مرده
منتشر می کنید.
شما
حاضر به آموزش مفاهیم مارکسیستی نیستید.
شما مخالف رشد و روشنگری هستید.
منظور ما
شمای نوعی است.
«قرآن را بر سر نیزه ها زده بودند و عایشه را بر اشتر نشانده بودند و شعار می دادند.
علی
امیرالمؤمین
داد می زد:
قرآن ها را به شمشیر ببندید و براندازید.
من قران ناطقم.»
۶۵۸۳
سنگ سخنگو
نقل مکانیکی سخنان مارکس
ضد مارکسیستی است.
مارکسیسم = زنده اندیشی.
خیلی ها عاجز از معنی کردن بیتی شعر از این و آن اند
و
خودفریبانه راجع به جهان بحث می کنند.
خیلی ها فرق لغات مرده را با مفاهیم سرشار از حیات نمی دانند.
شما اصلا نمی توانید جمله ای از سخنان مارکس را بفهمید.
مرده اندیشی یعنی تفکر بی نیاز از مفاهیم و بی اعتنا به مفاهیم.
شما حتی طبقه کارگر را نمی شناسید
اگرچه سنگش را به سینه می زنید.
۶۵۸۴
سنگ سخنگو
مارکسیست کجا بود.
این مدعیان عاجز از درک اشعار سعدی و غیره اند.
چه رسد به درک آثار و افکار کلاسیک های مارکسیسم.
بدون آشنایی با مفاهیم علمی و فقهی و فلسفی و هنری و غیره نمی توان از آثار مربوطه چیزی فهمید.
۶۵۸۵
سنگ سخنگو
ممنون.
بحث بر سر دقت در استفاده از مفاهیم است.
مثال:
حافظه تاریخی
که به معنی حافظه تاریخ نیست.
حافظه تاریخی مردم
به معنی ماندگاری پدیده ها و روندهای تاریخی در حافظه مردم است.
مفهوم «خاوران به مثابه حافظه تاریخی جنایت»
بی معنی است.
ضمنا
همه باید دنبال تحلیل پدیده ها باشند
و به شعار توخالی دل خوش نکنند
تا از تجارب تاریخی درس گرفته شود.
ملل متمدن
دایرة المعارف های مفهومی برای هر رشته علمی و فقهی و فلسفی و هنری و غیره دارند تا تفکر میسر شود.
۶۵۸۶
سنگ سخنگو
سطح شعور مردم در مقایسه با زمان شاه به غایت
سقوط کرده است.
مشخصه سیطره فاشیسم و همشیره اش فوندامنتالیسم
اشاعه سیستماتیک خرافه و خردستیزی است.
حتی تحصیلکرده ها
توان تفکر و تمیز «هر» از «بر» را ندارند.
هنرشان
تجلیل از این و تخریب آن است.
هورا کشیدن به هر چرند است.
اگر کسی نظر دیگری داشته باشد
به عوض هماندیشی و هماموزی
دشنامش می دهند.
جامعه لومپنیزه شده است.
ما اخیرا بیش از ۶۵۰۰ هماندیشی با این و آن داشته ایم که دال بر این سقوط فکری و فرهنگی و اخلاقی اند.
اکنون در مقیاس تمامجامعه ای شخصیتی وجود ندارد.
جامعه در زمان شاه
به لحاظ فکری و فرهنگی و هنری و فلسفی و اخلاقی
غنی تر از زمان شیخ بوده است
۶۵۸۷
سنگ سخنگو
محیط زیست مهم است و یا اقتصاد؟
پول مهم است و یا تنفس؟
حریف
سگ سخن جو
رسانه های امپریالیستی
شب و روز این خرافه را به خورد مردم می دهند
که
گویا
بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:
یا
اقتصاد
و
یا
محیط زیست.
یا برگشت به جنگل
و
یا
تخریب محیط زیست.
ما باید روی مفاهیم معروف خم شویم تا رستگار شویم.
منظور از اقتصاد چیست
که مخرب محیط زیست است؟
منظور از پول چیست که مانع تنفس است؟
در تحریف مفاهیم
توطئه ای کمین کرده است.
اقتصاد
اگر تیز بنگریم
تازگی ندارد.
اقتصاد یک رابطه است.
اقتصاد
رابطه جامعه با طبیعت برای تولید مایحتاج حیاتی خویش است.
موجودات زنده طبیعی دیگر از نباتات تا حیوانات
هم با طبیعت رابطه دارند تا بتوانند جذب و دفع کنند و ادامه حیات دهند.
تغییرات طبیعی در اثر کار مورچگان به عنوان مثال چشمگیر است.
مورچگان هم محیط زیست طبیعی خود را تغییر می دهند.
جذب و دفع انسان و یا جامعه با طبیعت
در رابطه ای اقتصادی (کار، تولید، تهیه، شکار، صید، صنعت، کشاورزی، دامپروری، سد سازی و غیره) صورت می گیرد.
انسان و یا جامعه با موجودات زنده دیگر به لحاظ تغییر محیط زیست
فرق غول آسایی ندارد.
بحران اوکولوژیکی (زیستمحیطی) را نمی توان به گردن اقتصاد کذایی انداخت.
بحران اوکولوژیکی یکی از بحران های بحران عمومی کاپیتالیسم است.
در حالیکه رابطه اقتصادی انسان با طبیعت به قدمت انسان است.
پول
در تحلیل نهایی کالا ست.
پول دلال جامد مبادله کالاها ست.
کاتالیزور مبادله است.
پول پرستی = کالاپرستی
پول
در فرم های مختلف
همیشه وجود داشته است.
پول پرستی مخرب محیط زیست نیست.
مخرب محیط زیست
طبقه حاکمه (بورژوازی مرتجع واپسین) است که عمر تاریخی اش به آخر رسیده
ولی تن به کفن و دفن نمی دهد.
مثلا برای تعدیل استثمار توده زحمت
به
استثمار مخرب طبیعت و محیط زیست و به ویژه در جهان سوم می پردازد.
شما
کامنت همنوع تان را نمی خوانید. این هم پدیده جدیدی است. در زمان شاه می
خواندند وبعد نظر می دادند: ما اخیرا بیش از ۶۶۰۰ هماندیشی با این و آن
داشته ایم تحت عنوان
کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی
میم حجری
که دال بر این سقوط فکری و فرهنگی و اخلاقی اند. ما اکنون زندانی سیاسی و حزب سیاسی به معنی واقعی کلمه هم نداریم
۶۵۸۸
سنگ سخنگو
این جماعت فاشیست مرده ریگ آن دیکتاتور هستند.
ناصر آقاجاری
سگ سخن جو
ممنون.
اینجا
چه در ایران و چه در جهان
نه با جماعتی
بلکه با جنبشی
سر و کار داریم:
جنبشی
فاشیستی در متروپل های امپریالیستی و اولیگارشیستی (روسی) به مثابه
الترناتیوی برای جناح سنتی طبقه حاکمه (استبلیشمنت، نخبگان، به اصطلاح
لیبرال)
و
جنبشی فوندامنتالیستی ـ پان اسلامی (فاشیستی) در کشورهای فئودالی ـ کاپیتالیستی عقب مانده
جنبش فاشیستی
نماینده ارتجاعی ترین جناح بورژوازی امپریالیستی و اولیگارشیستی است.
جنبش
فوندامنتالیستی نماینده ارتجاعی ترین جناح اشرافیت فئودال و روحانی و
بورژوازی و خرده بورژوازی سنتی ـ بازاری است که هم دشمن مدرنیته بورژوایی
است و هم دشمن مدرنیته سوسیالیستی
نه شرقی ـ نه غربی
است.
شاه تا پیروزی انقلاب سفید
متحد اشرافیت فئودال و روحانی بود.
انقلاب بورژوایی سفید
نقطه پایانی این وحدت و رانده شدن اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی ـ بازاری به اوپوزیسیون ارتجاعی بوده است:
مفهوم ارتجاع سرخ و سیاه مؤلفین کتاب انقلاب سفید (مانیفست انقلاب بورژوایی سفید)
انعکاس رئالیستی و راسیونالیستی این اوپوزیسیون بوده است:
خود این جنبش فوندامنتالیستی ـ فاشیستی (پانیستی)
دیالک تیکی از مذهبی ـ لائیک قلابی است:
اوپوزیسیون چپ ضد انقلاب سفید یا فاشیستی (فدائیان و مجاهدین و دیمدام و لیملام و غیره) بوده و یا استالینیستی (حزب توده و غیره)
جنبش فوندامنتالیستی ـ پانیستی
را
باید در داربست دیالک تیکی داخلی و خارجی (ملی و بین المللی) درک کرد و توضیح داد.
خلاصه کردن ان در دسیسه ای امپریالیستی (خارجی)
کسب و کار مونارشیسم (سلطنت گرایی) و استالینیسم است که نوعی توطئه ـ تئوری است و فاقد ارزش و اعتبار علمی است.
فوندامنتالیسم و پانیسم
واقعا هم ضد امپریالیستی است
ولی از موضعی ارتجاعی تر از امپریالیسم.
وجه مشترک آشکار ارتجاع سرخ و سیاه
آنتی سمیتیسم و آنتی کمونیسم است
هر دو خردستیزند.
۶۵۸۹
سنگ سخنگو
منظور از لائیک قلابی چیست؟
سگ سخن جو
اگر به چپ فئودالی ـ فاشیستی کشور
مثلا فدائیان و مجاهدین و دیمدام و لیملام و غیره
دقت شود
معلوم می شود که اینها اصولا و اساسا مذهبی اند و نه لائیک به معنی حقیقی کلمه.
پویان آخوند بوده است.
احمدزاده ها آخوند بی عمامه زاده اند
برخی از جزوات اینها
چه بسا با مفهوم «هر آینه» شروع می شود که از ترجمه واژه ای مکرر در قرآن است.
مراد اینها مذهبی هایی از قبیل جلال آل احمد و شریعتی و ایدئالیست های ذهنی از قبیل شاملو و غیره بوده اند
از بهروز دهقانی پرسیده بودند:
چرا در مجموعه اشعار آذری تان
از اشعار معجز ـ روشنگر بزرگ آذربایجان ـ چیز زیادی یافت نمی شود؟
گفته بود:
اشعار معجز
ضد مذهبی اند.
لائیسیته که در انکار وجود خدا خلاصه نمی شود.
اینها
اصلا و اساسا
با تفکر فلسفی (با عام اندیشی و کل اندیشی) و حتی خوداندیشی بخور و نمیر
بیگانه اند.
اهل نقل قول و آیه اند.
آیه های توخالی از این و آن فرنگی و فئودالی.
مثلا رژه دوبری و ماجراجویان اولترا چپ فرانسه
بضاعت فکری صمد در دو سه جمله از اثر ژان لافیت تحت عنوان «آنها که زنده اند» خلاصه می شود:
کینه هم بسان محبت مقدس است.
ژان لافیت انتی فاشیست بوده است.
صمد محتوای اثر او را اصلا نفهمیده است.
فقط همین جمله را ازبر کرده و تکرار کرده است تا هارت و پورت کند.
۶۵۹۰
سنگ سخنگو
ترفند و طرز و طریق شناخت کسی و چیزی چیست؟
مثال:
چگونه می توان کسی را شناخت؟
مثلا
شما چگونه می توانید ما را بشناسید؟
شما که حتی زحمت دقت در کامنت ما را به خود نمی دهید و ما را به تمرکز در لغات متهم و تحقیر می کنید؟
کپی کردنو منتشر کردن جملات مرده از مارکس و لنین که به معنی شناخت آندو و مارکسیسم و لینینسم نیست
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر