تحلیلی
از
شین میم شین
آرش کمانگیر
آمدن، رفتن، دویدن
عشق ورزیدن
در غم انسان نشستن
پا
به پای شادمانی های مردم، پای کوبیدن
کار کردن، کار کردن
آرمیدن
· معنی تحت اللفظی:
· آمدن، رفتن، دویدن، عشق ورزیدن
· در عزا و شادی مردم با مردم بودن، با مردم گریستن و دوشادوش مردم به رقص برخاستن و پای کوبیدن.
· کار کردن و آرمیدن.
· سیاوش در ادامه استدلال تجربی و منطقی خود برای اثبات زیبائی زندگی، خواننده و شنونده را از عالم طبیعت به جامعه می برد تا منابع اصیل لذت و زیبائی را نشان شان دهد.
· برای درک عمیق منظور سیاوش باید به دیالک تیک های بسط و تعمیم یافته در این بند شعر دست یابیم:
۱
آمدن، رفتن، دویدن
· سیاوش با همین سه نکته دیالک تیک حرکت و سکون در جامعه را به خواننده و شنونده حماسه آموزش می دهد و بی کمترین تردید بر نقش تعیین کننده حرکت در این دیالک تیک تأکید می ورزد:
· زیبائی زندگی در دیالک تیک حرکت و سکون تجربه می شود و تعیین کننده نه سکون و عزلت و گوشه گیری عارفانه، بلکه جنبش و تقلا و تلاش است.
· سیاوش با این دیالک تیک اساسی، حساب خود را از عرفا و شعرا و فلاسفه طبقات اجتماعی واپسین جدا می کند.
· در فلسفه تاریخ (فلسفه اجتماعی) سیاوش از جامعه گریزی، عزلت، مردمگریزی، گوشه گیری و تجلیل از تنهائی و نتیجتا نیهلیسم، پوچی، بیهودگی، یأس و نومیدی خبری نیست.
· سیاوش شاعر پیشرو ترین طبقه اجتماعی است که باید فردای سعادتمند بشری را بسازد.
۲
عشق ورزیدن
· عشق یکی از دیرینه ترین و مبهم ترین مقولات ادبی و فلسفی فئودالی ـ قرون وسطی در کشور قرون وسطایی ما ست.
· سیاوش این مقوله دیر آشنا را بنا بر جهان بینی خود بازتعریف می کند.
· در شعر سیاوش، عشق به معماران عملی و نظری جامعه و جهان، جای عشق سنتی را، عشق مبتنی بر حوایج غریزی فردی را می گیرد و در دیالک تیک عشق فردی و عشق اجتماعی، کفه ترازو به نفع عشق اجتماعی، عشق به توده تاریخساز سنگین تر و تعیین کننده تر می گردد.
· آن سان که سوبژکت انقلابی مورد نظر سیاوش در عشق به توده، از عشق فردی که سهل است، از جان شیرین خویش می گذرد.
· شاید بتوان سیاوش را پیشاهنگ بازتعریف علمی و انقلابی مقوله عشق در کشور نامید.
۳
در غم انسان نشستن
پا به پای شادمانی های مردم، پای کوبیدن
· سیاوش اکنون دیالک تیک شادی و اندوه را از چارچوب حقیر و تنگ شخصی و فردی خارج می سازد و با شادی و اندوه توده ای جایگزین می کند.
· زیبائی زندگی به زعم سیاوش در همراهی و همدمی با توده است:
· خواه به هنگام عزا و خواه به هنگام جشن و شادی.
· این معیار ارزشی اتیکی ـ استه تیکی ـ تئوریکی ضمنا به مثابه معیار تعیین کننده ی شیوه و استیل زیست مبارز توده ای آموزش داده می شود:
· معیار عینی برای توده ای بودن هر مبارز انقلابی در پیوند تنگاتنگ او در همه حال، با توده است.
۴
· این معیار سیاوش، معیار لنینی بی چون و چرائی ست:
· لنین از نزدیکی ژرف بلشویک انقلابی به توده سخن می گوید.
· آن سان که او می تواند نبض لحظه به لحظه توده را در دست داشته باشد.
· این معنائی جز برقراری پیوند ارگانیک با توده ندارد:
· مبارز انقلابی در جامعه ارگانیزه می شود و به عضوی در ارگانیسم توده اعتلا می یابد.
· آن سان که به محض «به درد آمدن عضوی» از ارگانیسم جامعه، مبارز انقلابی ارگانیک نیز احساس درد می کند و آرام و قرار از دست می دهد:
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
(سعدی)
· این چیزی جز هومانیسم مارکسیستی ـ لنینیستی نیست.
۵
کار کردن، کار کردن
آرمیدن
· سیاوش اکنون دیالک تیک حرکت و سکون فوق الذکر را به شکل دیالک تیک کار و استراحت بسط و تعمیم می دهد و به عنوان دلیلی علمی، منطقی و تجربی برای اثبات زیبائی بلامنازع زندگی به خدمت می گیرد:
· کار به زعم سیاوش به مثابه منبع و سرچشمه لایزال لذت، شادی، رضایت و زیبائی اصیل و راستین مطرح می شود.
· حق با سیاوش است:
· حتی آرامش و استراحت، عیش و نوش و خور و خواب فقط و فقط پس از انجام کار می چسبد.
· بدون کار، بنی بشر احساس پوچی، بیهودگی، بی معنائی، کسالت و رخوت می کند.
· کار منبع بی بدیل و بی جانشین معنای زندگی است و کمتر کسی بهتر و عمیق تر از سیاوش به این حقایق امور واقف است:
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر