۱۴۰۰ خرداد ۱۷, دوشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۵۰۳)

  

میم حجری

 

۶۵۹۱

سنگ سخنگو

کفگیرشان خورده به ته دیگ شان. 

دیگر وعده ای ندارند تا بدهند و عوامفریبی کنند. 

یکی از دلایل کشتار بی دلیل و بی رحمانه هم همین است.

تعداد کشته شده ها مهم نیست. 

دلیل کشتار اعضای جامعه مهم است. 

بگو تا به ات رأی دهند


۶۵۹۲

سنگ سخنگو

خاله
در
جامعه
و
در
همبودهای حیوانی متعالی
مثلا میامین و سگان و گرگ ها و غیره
مادر ثانی است
و
بخشی از وظایف مادر را به عهده می گیرد.
بخشی از این همکاری خاله با مادر
غریزی - طبیعی است
و
بخشی از ان اجتماعی و آگاهانه است.
رومن رولان
در اثری تحت عنوان ژان کریستف
رابطه کودک با خاله را ارزیابی هنری ـ استه تیکی کرده است.
مثال:
کودک به محض دیدن خاله از فرط اشتیاق از طبقه اول ساختمان خود را به کوچه می اندازد.

روی این رابطه باید کار گرد.
کودک
هر آنچه را که از مادر نمی تواند بیاموزد
مثلا مسائل جنسی و غیره را
از خاله می آموزد
و
مادر
بخشی از اطلاعات لازم در مورد کودک را
از خاله می شنود.


۶۵۹۳

سنگ سخنگو

احسان طبری

میدانم که گورکنِ جَنگ و مَرگ بر دَرگاهم ایستاده.
دستانِ سُقراط جز به شوکران نرسید.
گردنِ عینُ القضّاة جز رَسَنِ موئین را نبوسید.
استخوان هایِ ابنِ مُقفّع جز با شُعلۀ تنور آشنا نشد.
هنوز لِنین در مَقبرۀ مَرمَر خفته است.
هنوز نُطفۀ زرتُشت در دریاچۀ چیچَستِه است.
همۀ مُژده گویانِ فرّخ پی در راهَند ولی به راه افتادگان فرا خواهند رسید.

مرا ببخش ای نَبيرۀ من!
با رؤیایِ نوشخَندِ تو زیسته ام.
در گوش های ناخواسته از زمان، در دخمۀ ناساخته از مکان و مانندِ کیمیاگران وُ اِکسیرسازان
پندار بافتم
تا از آن حقیقت بِزایَد.
هر آغازی خطر کردن است وُ آرزو پَروَردَن.

درآستانِ اطلسینِ سحرگاه،
من، مُسافرِ شبْ پیما،
چون تَندیسی فِسُردم، ایستادم، خَم شدم، نِشَستم، خُفتم، جان دادم، خاکْ شدم، بادَم افشاند و به دستِ چرخشِ جاوید سپرد تا به لبخندِ پیروزیِ انسانیِ توبنگرم،
ای نَبیرۀ من!

نَصیبِ من آسیب بود و توشۀ من نَبَرد.
در گُلزارۀ رامِشِ خود
بر خارآگینیِ من
تَسخَر مزن!
سرنوشتِ نیای تو و نیاکانِ تو آسان نبود.
دیری است می گفتم.
دیری است می دانستم.


سگ سخن جو

 

ایراد این سخنان طبری کجا ست؟
  از طبری کسی نمی تواند چیز به درد بخوری بیاموزد. 

حداقل همین مطلب او را تحلیل کنید تا دریابید.


۶۵۹۴

سنگ سخنگو

کودکان از طریق بازی، احساسات، ناکامی‌ ها و اضطراب ‌های خود را بیان می ‌دارند.
حریف


سگ سخن جو

 

ایرانیان
تنها کسانی در جهان اند که به عوض تحلیل عینی و علمی و عملی مسائل
خیال بافی می کنند.
کودک
احساسات و ناکامی ها و اضطراب های کذایی را هنوز تجربه نکرده است.
چه رسد به مادیت عملی بخشی به آنها.
کودک
بزرگترها را مو به مو تقلید می کند:
مثال:
دختربچه
همان رابطه را با عروسک دارد که مادرش با خودش داشته است
به عروسک اخم و تخم میکند
شیر میدهد
پرستاری از آن به عمل می آورد
محبت میکند

۶۵۹۵

سنگ سخنگو

نظر میتونه نشان دهنده حقیقت باشد
اما گوینده میتونه حرفی را بزند که بدان عمل نمیکند
هماندیش


سگ سخن جو

 

حقیقت چیست؟
برای درک حقیقت باید واقعیت را در نظر داشت.
چون حقیقت در دیالک تیک واقعیت و حقیقت وجود دارد.
حقیقت = انعکاس نسبتا درست واقعیت در آیینه ذهن و ضمیر ما
مثال:
جوشش آب = یک واقعیت عینی
حقیقت = آب تحت فشار جو در ۱۰۰ درجه سانتیگراد به جوش می آید.
باطل = آب تحت فشار جو در ۱۲۰ درجه سانتیگراد به جوش می آید.
بنابرین
نظر
هم
می تواند حقیقی باشد
و
هم
باطل.
بی اعتنا به چند و چون صاحبنظر

۶۵۹۶

سنگ سخنگو

" پیوند"
رحمان هاتفی 

(حیدرمهرگان)

از قتلگاهِ تبسّم
که مرگِ مرا پیش از زادنم گواهی داد
زادنم را بگو
که از قلّاده و زنجیرش تاریخِ دیگری بسازند تبارم را


سگ سخن جو

 

معنی تحت اللفظی:
ایکس
از قتلگاه تبسم
قبل از تولدم
مرگم را گواهی داه است.
(عجب ایکسی خدا دارد)

از قتلگاه تبسم
تولدم را بگو.
(منظور؟
گفتن خبر تلود تو که به اعجاز منجر نمی شود)


تا از غل و زنجیر تولدم
برای تبارم تاریخ دیگری بسازند.
(از غل و زنجیر تولد کسی که نمی توان برای تبار مرحوم او تاریخ ساخت.
اصلا تاریخ چیست، اگر روند توسعه جامعه نیست؟
این چه جامعه ای است که از غل و زنجیر تولد تو ساخته شود، آنهم برای مرده های هفتصد کفن پوسانده؟)


تبار از مفاهیم هنری محبوب حیدر بوده است.
تبار یعنی اصل و نسب، نژاد، دودمان و غیره
این شعر حیدر
حرافه ای سرشته به یاوه و تخیل و توهم است.


۶۵۹۷

سنگ سخنگو

تاریخ انقضای دین گذشته است.
حریف


سگ سخن جو

 

دین
ایده ئولوژی
است
و
ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است.

تا طبقات اجتماعی وجود دارند
ایده ئولوژی های طبقات
هم وجود خواهند داشت.

با به صدا در آوردن مرگ دین
که دین
از بین نمی رود.
بشر فقط با نان زنده نیست.
بشر
به جان نیاز بی چون و چرا دارد.

دین ستیزی که به معنی مترقی بودن نیست.
دین ستیزان
سوراخ دعا را گم کرده اند و خیال می کنند و یا خیالی خرافی را اشاعه می دهند
مبنی بر اینکه 

دین تعیین کننده معضلات جامعتی است و نه طبقه حاکمه مرتجع.
دین فرمی از شعور اجتماعی است.
بی دینی
نشانه بیشعوری است.
شعور مذهبی
صدهزار بار علمی تر و عقلی تر از شعور هنری و «علمی» است.
تفاوت شعور مذهبی با شعور علمی مثلا شعور فیزیکی و اقتصادی و زمین شناسی چیست؟

۶۵۹۸

سنگ سخنگو

دیشب خواب دیدم که مراسم خاکسپاری ام است.
آشپزباشی


سگ سخن جو

 

اندرون از طعام خالی دار
تا در آن نور زندگی بینی


۶۵۹۹

سنگ سخنگو

تفاوت میان شعور مذهبی وسایر علوم منفرد
(فیزیک،شیمی ،زیست شناسی و...)
در موضوع وعرصه کار آنهاست.

موضوع شعور مذهبی
کل هستی است.
مذهب به کلی ترین مسائل هستی می پردازد.
مثل فلسفه.

علوم منفرد
چه علوم طبیعی و چه علوم اجتماعی
به این و آن جزء هستی می پردازد.
شیمی
فقط به اتم
فیزیک به مولکول
زیست شناسی
فقط به سلول...
می پردازند.

شعور مذهبی خصلتی جهان بینانه دارد
یعنی به مسئله اساسی فلسفه پاسخ می دهد.
علوم اما به لحاظ جهان بینی (پاسخ به مسئله اساسی فلسفه)
خنثی و بی طرف و الکن و لال و کور و کرند.

۶۶۰۰

سنگ سخنگو

اشرف دهقانی آدم خوبی است. 

عیبش این است که همیشه همان مانده است. 

یعنی اصلا رشد نکرده است.

۶۶۰۱

سنگ سخنگو

آزار جسمی، جنسی و عاطفی کودکان در موسسات دینی و کلیسایی به منظور سرکوب بومیان و تملک زمینها و نابودی زبان و هویت آنها انجام گرفته است.
حریف


سگ سخن جو

 

اراضی (کشت و زرع) و سیم و زر و نه زمینها.

ضمنا
کودکان که زمین و زمان ندارند تا از دست شان گرفته شود.
کلیسا
بسان مسجد
نسل قدیم را شقه شقه می کند و به خاوران می اندازد
و
نسل جدید را مانی پولیزه و روح زدایی می کند تا اجسام بی روح را زنده نگه دارد.
جسم نسل قدیم را از بین می برد
و
مغز نسل جدید را پوک می سازد.
سکنه جمکران هم
کودکان ماضی اند که در طول قرون مانی پولیزه شده اند و اکنون غیر از مغز اندیشنده
کم و کسری ندارند

۶۶۰۲

سنگ سخنگو

ناظم حکمناظم حکمت

به‌جا خواهد ماند؛
‏چای مان ته فنجان
‏كودكى‌هامان در كوچه‌ها
‏بغض سنگین شادمانى‌ها در گلوی مان
‏و معشوقه‌های مان
‏در دوردست‌ها..

پایان


سگ سخن جو

 

 یکی از معایب بزرگ همه گیر شناخت و شعور هنری
یکسونگری متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) افراطی و عاطفی آن است.
به همین دلیل
هنر اسباب عوامفریبی مؤثری برای طبقات حاکمه بوده و است و خواهد بود.
به همین دلیل
مثلا شعر و یا نثر شعرگونه
بهترین وسیله خردستیزی و خر پروری بوده و است و خواهد بود.

چای مان
فقط در ته فنجان مان
‏كودكى‌هامان فقط در كوچه‌های مان
‏بغض سنگین شادمانى‌های مان فقط در گلوی مان
‏و معشوقه‌های مان
‏فقط در دوردست‌ها
باقی نخواهند ماند
بلکه ضمنا
در
خاطرمان
در
اعماق ذهن و ضمرمان
و
در
تار و پود وجودمان
در لحظه به لحظه حیات مان
باقی مانده است و می ماند و خواهد ماند.

شعری که سروده می شود
قصه ای که نوشته و خوانده می شود
چیزی جز تداوم و تکرار و بازتولید چای و کودکی و شادمانی ها و معشوقه های مان نیست.

ماده
روح می شود
(وجود
شعور می شود)
و
روح
دوباره
مادیت می یابد.
راه واحدی
به قول هراکلیت
دوبار
طی می شود:
دیالک تیک رفت و برگشت

۶۶۰۳

سنگ سخنگو

موافقت و مخالفت با نظری تعیین کننده نیست. 

تعیین کننده چیست؟

۶۶۰۴

سنگ سخنگو

اشرف دهقانی
آدم خوبی است.
عیبش این است که «همیشه همان» مانده است.
اگر تیز بنگریم،
«همیشه کودک»
مانده است.
نه سقوط کرده است
چون نازلتر از سطح طفولیت
سطحی وجود ندارد
و
نه
صعود کرده است.
در بهترین حالت
در جا زده است
همیشه همان از مفاهیم محبوب خاتم الفلاسفه امپریالیسم (نیچه) و پیرو مادم العمرش احمد شاملو ست که عیب بزرگی است و دور از ما باد.

ادامه دارد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر