میم حجری
۶۳۹۳
دوست همشهری طناز شهرمان تربت حیدریه آقا رضا رفیع تعریف می کرد :
که روزی برای اجرای برنامه قند پهلو به جام جم رفتم .دم درب بزرگ جام جم مامور حراست من را که سالها می شناخت .از من کارت شناسایی خواست .و من را معطل کرد که باید با واحد تولید هماهنگی کند و آنها okکنند تا من بروم به سمت ساختمان اجرای برنامه ام !
حالا من بیش از سالها سابقه انواع و اقسام اجرای برنامه داشتم .
همینطور منتظر بودم که ناگهان حمید استیلی فوتبالیست معروف با ماشین آخرین سیستمش وارد شد .و مسئول حراست بدون این تشریفات قانونی که برای من قائل بود دوید و با آقای استیلی خوش و بشی کرد و درب را برای وی باز کرد .استیلی حتی شیشه ماشینش را هم پایین نکشید و گاز داد و وارد جام جم شد .
آنجا بود که من پی به بی ارزشی مغز در ایران بردم .با خود این شعر حافظ را زمزمه می کردم که :
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس
اینرا نوشتم که در یک شو تلویزیونی ،مجری از خدادعزیزی و کریمی می پرسد سه تا نویسنده ایرانی را نام ببر
هیچکدام نمی دانند .حتی آقای کریمی ،متلکی هم نثار نویسندگان ایرانی می کند که
آنها بیکارند و از بیکاری می نویسند .ما کار داریم
چقدر دلم شکست .چقدر اهل فرهنگ در این مملکت یتیم هستند .در آمد این ورزشکاران میلیاردی است .چهره شان در مطبوعات ورزشی خودنمایی می کنند .از لوس آنجلس و کلن و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس تا تهران و مشهد ،ملک شخصی دارند .
ولی نویسنده این مملکت جهت تنویر افکار عمومی مردم نصیبش داغ و درفش است .هنرمند این مملکت از کمال الملک بگیر تا تقی ارانی ،فریدون و کریم کشاورز ،به آ.ذین ،جلال ال احمد ،محمد قاضی ،صادق چوبک ،غلامحسین ساعدی ،احمد شاملو ،اخوان ثالث ،و.... حتی ذکائ الملک فروغی
نصیبشان غیر از حصر و حبس و تبعید مگر چیز دیگری بود در حوزه تئاتر و سینما
چرا مخملباف آواره شد؟
چرا بیضایی سر از ینگه دنیا در آورد؟ چرا مهرجویی گوشه نشین شد؟
چرا کیمیایی فریاد کشید ،اعتراض کرد ،در جرم ،مجرم شد ،دندان مار در آورد ،
چرا پناهی را برای فیلم نساخته اش مجرم کردند
نه نویسنده داریم نه شاعر ،نه نقاش ،نه فیلمساز و....
مردم دچار افسردگی شدند .
پدر و مادر فرزندانشان را تیکه تیکه می کنند آنهم کارگردان سینما !
جامعه خشن شده است .به دست خودش دارد انتقام از خودش می گیرد
انتخابات ریاست جمهوری در پیش است هیچکدام از کاندیدای یک حرف درست فرهنگی نزدند .نگفتند که آینده فرهنگ این مملکت به کدام سمت می رود .همه می خواهند با فساد مقابله کنند همه اینها در این چهل سال مسئولیت داشتند .
مملکت دچار کم آبی و بی آبی دارد میشود .عیسی کلانتری می گوید
جنگ آب از استان به استان دارد به روستا به روستا کشیده میشود
ما در پی غنی سازی اورانیوم هستیم جیب پوتین واجب تر است از گشنگی و بیکاری مردم است
سال ۵۶ محمد قاضی دچار سرطان حنجره شد .وقتی به فرانسه برای معالجه رفت .پزشک معالجش وقتی فهمید ایشان نویسنده است به ایشان گفت
متاسفم
بعد از عمل نمی توانی صحبت کنی
چون تارهای حنجره ات آسیب می بینند
محمد قاضی به پزشک می گوید
آقای دکتر
اشکالی ندارد من در کشوری زندگی می کنم که چه زبان داشته باشی یا نداشته باشی فرقی نمی کند
تازه نداشته باشی سرت سلامت است
میلیارد ها تومان خرج فیلترینگ کشور می کنند حالا که خودشان کاندیدا شدند در فضای مجازی پیام می دهند .
احمدی مهنه (اردیبهشت ۱۴۰۰ گلمکان)
دوست همشهری طناز شهرمان تربت حیدریه آقا رضا رفیع تعریف می کرد :
که روزی برای اجرای برنامه قند پهلو به جام جم رفتم .دم درب بزرگ جام جم مامور حراست من را که سالها می شناخت .از من کارت شناسایی خواست .و من را معطل کرد که باید با واحد تولید هماهنگی کند و آنها okکنند تا من بروم به سمت ساختمان اجرای برنامه ام !
حالا من بیش از سالها سابقه انواع و اقسام اجرای برنامه داشتم .
همینطور منتظر بودم که ناگهان حمید استیلی فوتبالیست معروف با ماشین آخرین سیستمش وارد شد .و مسئول حراست بدون این تشریفات قانونی که برای من قائل بود دوید و با آقای استیلی خوش و بشی کرد و درب را برای وی باز کرد .استیلی حتی شیشه ماشینش را هم پایین نکشید و گاز داد و وارد جام جم شد .
آنجا بود که من پی به بی ارزشی مغز در ایران بردم .با خود این شعر حافظ را زمزمه می کردم که :
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس