۱۴۰۰ فروردین ۱۳, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۴۳۲)

خوداندیشی

شین میم شین

حکایت هجدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۴۵ ـ ۴۶)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

کرم پای دارد، نه دیهیم و تخت

بده، کز تو این ماند، ای نیکبخت

 

معنی تحت اللفظی:

نه تاج و تخت، بلکه کرم پاینده است.

بنابرین ببخش تا چیزی از تو باقی بماند.

 

سعدی

در این بیت شعر،

 دیالک تیک مادی و فکری

 را

به

شکل دیالک تیک دیهیم و تخت و کرم بسط و تعمیم می دهد و وارونه می سازد و تنها کرم و نام نیک و اجر ناشی از آن را پایدار می داند.

 

روی سخن سعدی، دیگر با مشتزن و امثال او نیست.

 

سعدی اکنون طبقه به اصطلاح «توانگر» را مورد  خطاب قرار داده است.

 

دیگر از تئوری تسلیم و تحمل و رضا هم خبری نیست.

 

سعدی اکنون تئوری شسته و روفته جدیدی را که برای توانگران تولید کرده است، از کوره بیرون می آورد و روی سندان با آخرین ضربات چکش راست و ریست می کند و به آدرس توانگران می فرستد.

 

تئوری جدید سعدی را ما  تئوری بخور ـ بپاش نام داده ایم.

 

تئوری اجتماعی سعدی از دو بخش اساسی تشکیل می یابد:

 

الف

تهیدست باید تسلیم تیر قضا باشد، با سختی بسازد و اگر کارد به استخوان رسید گدائی کند.

 

ب

توانگر باید بخورد و بپاشد.

 

سعدی هزاران دلیل برای تئوری بخور ـ بپاش خود دارد.

 

همه دلایل سعدی بدون استثناء بر قانون دیالک تیکی داد و ستد استوار شده اند.

 

برخی از دلایل سعدی بر مبنای دیالک تیک داد و ستد میان انسانهای زمینی استوار شده اند و  برخی بر مبنای انعکاس آسمانی ـ انتزاعی این دیالک تیک،

یعنی بر مبنای دیالک تیک داد و ستد میان انسان و خدا.

 

سعدی برای اثبات تئوری بخور ـ بپاش، دلیل دارد:

 

الف

احسان وسیله دفع شر در دنیا ست.

 

ب

احسان دشمن را دوست می کند، حتی سگ پس از خوردن نان از دستت، دستت را می لیسد، چه برسد به انسان شعورمند و آشنا به دیالک تیک داد و ستد.

 

پ

احسان مانع آن می شود که فقرا دست به دزدی، راهزنی، طغیان و قیام بزنند و به قول حافظ، «جهان را پر بلا کنند.»

 

ت

احسان اما نوعی سرمایه گذاری برای آخرت است، نوعی کشت و کار است و هرچه در این دنیا بکاری، در آن دنیا درو می کنی.

 

تئوری بخور ـ بپاش سعدی

 شمشیر سه لبه است:

 

الف

از سوئی وسیله ای برای دعوت طبقه اشرف بنده دار، فئودال و دربار به پخش بخش کوچکی از ثروت غصبی خود میان فقرا و افزایش اعتبار و نفوذ خود میان آنها ست.

 

ب

از سوی دیگر، بهانه ای برای لجن پراکنی علیه بخش مرفه بورژوازی نوخاسته و انقلابی، متهم کردن آن به فردگرائی، خست و ثروت اندوزی و تخریب وجهه اجتماعی و اعتبار و نفوذ معنوی آن میان دهقانان است.

 

پ

از سوی دیگر آلترناتیو و راه نجاتی برای توده های فقیر، دعوت آنان به گدائی و بازداشتن آنان از راهزنی، دزدی، مقاومت و پیکار است.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر