برگردان
۱
· در مثال «p» حکمی است به معنی «باران می بارد!»
· «q» حکمی است به معنی «سنگفرش خیس می شود!»
· « p à q » حکمی است حقیقی، مبنی بر این که «اگر باران ببارد، سنگفرش خیس می شود.»
۲
· استدلال تقلیلی وقتی به کار می رود که «q» و« p à q» داده شده باشد و بر مبنای آن می توان «p» را نتیجه گرفت:
سنگفرش خیس است.
اگر باران ببارد، سنگفرش خیس می شود.
پس باران می بارد.
۳
· البته استدلال تقلیلی می تواند هم نادرست باشد و لذا به استدلال اضافی نیاز هست.
· چون اگر سنگفرش خیس باشد، علتش اغلب می تواند باریدن باران باشد، ولی این امر دلیل دیگری هم می تواند داشته باشد.
۴
· استدلال تقلیلی به دو دسته تقسیم بندی می شود:
الف
· استدلال تقلیلی پیشرونده
ب
· استدلال تقلیلی پسرونده.
· در هر دوی آنها حکم «q» معلوم است.
۵
· با این تفاوت که در استدلال تقلیلی پسرونده برای حکم «q» توضیحی ارائه داده می شود.
· توضیحی که به کمک استدلال استقرائی استخراج می شود.
۶
· روش معکوس با استدلال تقلیلی پسرونده را تصدیق می گویند که انجامش به عهده استدلال تقلیلی پیشرونده است.
۷
· اینجا نتیجه منطقی از فرضیه های مقدم فرضی استخراج می شود و بعد در کوره پراتیک و آزمایش به محک زده می شود، یعنی با واقعیت عینی مورد مقایسه قرار می گیرد.
۸
· اگر با واقعیت منطبق باشد، آنگاه می توان فرضیه را تأیید و تصدیق شده تلقی کرد.
۹
· استدلال تقلیلی و متد تصدیق آن را ـ بر عکس استدلال استقرائی ـ همواره فرمی از پراتیک همراهی می کند.
۱۰
· لنین در اثر خود تحت عنوان «ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم» می گوید که این امر برای دست یابی به حقیقت نسبی راجع به واقعیت عینی کفایت خواهد کرد.
۱۱
· اما دست یابی به تأیید و تصدیق مطلق تئوری های ما راجع به واقعیت عینی امکان پذیر نیست.
۱۲
· تفاوت ماهوی روش استدلال استقرائی با روش استدلال تقلیلی در همین به کوره آزمایش و پراتیک سپردن فرضیه ها ست .
۱۳
· این تفاوت ماهوی روش استدلال استقرائی با روش استدلال تقلیلی، اندیشه لنین را در فرم منطقی ـ انتزاعی مورد تأیید قرار می دهد.
۱۴
· پیوند دادن «p» (حکم «باران می بارد!») به «q» (حکم «سنگفرش خیس می شود!») به لحاظ منطقی لازم است.
۱۵
· اما پیوند منطقی نافی «p» (حکم «باران نمی بارد!») با نافی «q» (حکم «سنگفرش خیس نیست!») اعتبار مطلق دارد.
۱۶
· این بدان معنی است که اگر باران ببارد، سنگفرش خیابان خیس می شود.
۱۷
· حالا اگر نافی «q» (حکم «سنگفرش خیس نیست!») در میان باشد، آنگاه می توان نافی «p» (حکم «باران نمی بارد!») را نتیجه گرفت.
۱۸
· به عبارت ساده تر، اگر حتی یک نتیجه گیری از فرضیه ای از کوره آزمایش و پراتیک سربلند بیرون نیاید، آنگاه می توان گفت که فرضیه به کلی نادرست بوده است.
۱۹
· چنین نتیجه گیری ئی اما ـ به طور مطلق ـ دگماتیکی و ضد دیالک تیکی است.
۲۰
· برای اینکه آن دیالک تیک حقیقت نسبی و حقیقت مطلق را نادیده می گیرد.
۲۱
· فرضیه ها نه مطلقا درست اند و نه مطلقا غلط.
۲۲
· در استدلال استقرائی ـ معمولا ـ نه از یک پیش شرط واحد، بلکه از انبوهی از پیش شرط ها نتیجه گیری می شود.
۲۳
· از این رو، فرضیه مورد بحث در اکثر اوقات، از حکم واحدی تشکیل نمی یابد.
· و لذا، در صورتی که مورد فوق الذکر پیش آید، به جای دور انداختن فرضیه مورد بحث، باید آن را تغییر داد و تصحیح کرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر