جینا روک پاکو
(۱۹۳۱)
برگردان
میم حجری
مینی موش کش می رود.
· «این مینی موش لعنتی از آش نخود، سوسیس کش رفته است»، مادر در آشپزخانه به پدر می گوید.
· پطر و مینی موش در اتاق بغلی نشسته اند.
· «آخ!»، پطر آهسته می گوید.
· اما صدای خنده پدرش را می شنود.
· «تو این کار را خنده دار می دانی؟»، مادر می پرسد.
· «گربه روی هم رفته گربه است!»، پدر می گوید.
· «گربه ها قوانین اخلاقی دیگری دارند.
· اگر انسان ها از یکدیگر چیزی غصب کنند، کار بدی است.
· ولی وقتی گربه ای چیزی گیر می آورد، در باره مالک آن نمی پرسد.
· گربه به شکارچی می ماند و هر شکارچی ورزیده، گربه خوبی است!»
· «منظورت این است که مینی موش سوسیس را از آش نخود من صید کرده است؟»، مادر می پرسد.
· «تقریبا چنین است!»، پدر می گوید.
· «ما باید چیزی از این ماجرا بیاموزیم.»
· «حتما!»، مادر که منظور پدر را فهمیده، می گوید.
· «من از این به بعد، همیشه در قابلمه را رویش خواهم گذاشت.»
· «خوش به حالت!»، پطر به مینی موش می گوید.
· «خوش به حالت که مادر ـ پدر من، آدم های فهمیده ای اند!»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر