جهان در عالم فارسی
فریاد ناصری
(۲۰ مارس ۲۰۲۱)
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
اندیشیدن به مفهوم “جهان”
اندیشیدن به بن است.
چرا که تمام چیزها در جهان و از جهان معنا دارند
اما
این که در هر زبانی چهقدر و چه میزان
به این بستر معنا دهندهی گسترده
فکر
شده است
خود حکایتیست
که
نشان از توجه اهل آن زبان به هستیشان میدهد.
۱
اندیشیدن به مفهوم “جهان”
اندیشیدن به بن است.
چرا که تمام چیزها در جهان و از جهان معنا دارند
در
قاموس فریاد ناصری
اندیشیدن به مفهوم جهان
نه
اندیشیدن به چیزهایی است که از تجریدشان مفهوم جهان تشکیل یافته،
بلکه اندیشیدن به بن است.
این بدان می ماند که کسی بگوید:
اندیشیدن به درخت، اندیشیدن به لنگه کفش است.
مفهوم جهان،
نتیجه تجرید چیزهای زیر است:
جهان ذرات
(میکروجهان)
جهان کاینات
(ماکروجهان)
جهان نباتات
جهان جانوران
جهان انسانی
جهان مادی
جهان ماورای طبیعی
و
صدها چیز دیگر.
۲
اندیشیدن به مفهوم “جهان”
اندیشیدن به بن است.
چرا که تمام چیزها در جهان و از جهان معنا دارند
دلیل قوی فریاد ناصری
شنیدنی است:
چون چیزهای جهان
(خواه چیزهایی که در جهان هستند و خواه چیزهایی که از جهان هستند)
(فرق شان چیست؟)
معنا دارند،
پس اندیشیدن به مفهوم جهان، اندیشیدن به بن است.
عجب قوی دلایلی سکنه جنقوری عهد بوقی دارند.
۳
اما
این که در هر زبانی چهقدر و چه میزان
به این بستر معنا دهندهی گسترده
فکر
شده است
خود حکایتیست
که
نشان از توجه اهل آن زبان به هستیشان میدهد.
معنی تحت اللفظی:
میزان اندیشیدن (؟) به این بستر معنابخش گسترده (کدام بستر؟)،
نشاندهنده توجه اهل زبان به هستی شان
است.
در
قاموس فریاد ناصری
اندیشیدن
نه
چیزی کیفی
نه
کار فکری روی سیگنال های رسیده از عالم واقعی و خارجی،
بلکه چیزی کمی است
و
کمیت اندیشیدن به مفهوم جهان،
مثلا مدت زمانی که خلایق به مفهوم جهان اندیشیده اند،
نشاندهنده توجه حضرات به هستی شان است.
منظوز فریاد این است
که
تماتیزه کردن جهان
(موضوعیت بخشیدن به جهان)
نتیجه تفکر و تأمل خلایق راجع به جهان است.
سکنه جنقوری عهد بوقی
از
روند تفکر
از
انعکاس واقعیت عینی در آیینه ضمیر آدمی
از
شناخت جهان و مافیها
کمترین خبری ندارند.
انشاء نویسان قدر قدرتند و نه اندیشندگان بیندیش و نمیر.
مفاهیم فریاد ناصری
بند تنبانی اند و نه علمی.
مثلا مفهوم اهل زبان.
فریاد ناصری
با
این مفهوم من درآوردی،
همه اعضای همه اقشار و طبقات جامعه
را
در گونی واحدی می ریزد.
او نمی داند که محیط زیست
(جهان و جامعه)
در
آیینه ذهن و ضمیر و دل همه اعضای جامعه،
به
یکسان
منعکس نمی شود.
بلکه از صافی های طبقاتی و سوبژکتیو مثلا معرفتی، می گذرد.
بلور برف
در
آیینه ذهن عالم فیزیک
به
طرز دیگری
منعکس می شود،
تا
در آیینه ذهن یک عالم شیمی، بیولوژی، آنتروپولوژی و غیره.
جهان
در
آیینه ذهن دهقان زحمتکش، به طرز دیگری منعکس می شود تا در آیینه ذهن آخوند انگل روستا.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر