۱۳۹۹ اسفند ۱۲, سه‌شنبه

درنگی در غزلی از خواجه شیراز (۲)

دیوان حافظ (nbookcity.com)

 

خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی
(۷۲۴ ـ ۷۹۲)
شین میم شین
 

 

۱

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست

منت خاک درت بر بصری نیست که نیست

 

معنی تحت اللفظی:

نظری

از 

نور رویت،

روشن نیست.

بصری 

هم

 منتگذار خاک کویت نیست.

 

این غزل خواجه

به

لحاظ ساختار و فرم و فرمولبندی

خیلی قوی و غنی است.

 

۲

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست

 

خواجه

معشوق

را

به

خورشید تشبیه می کند که رویش پرتوافشان است.

شکوه و شکایت خواجه

اما

از این است که از نور روی او،

نظر ناظری

روشن نمی شود.

 این مسئله می تواند علل مختلف داشته باشد:

حجاب

کم پیدایی

بی اعتنایی

دوری

فاصله طبقاتی


۳

منت خاک درت بر بصری نیست که نیست

 

در

قاموس خواجه

خاک کوی معشوق

سرمه چشم عاشق و حتی عشاق 

است.

در پرتو این باور

می توان این مصراع شعر خواجه را فهمید:

همه چشم ها منتکش سرمه سازی از خاک کوی معشوق اند.

معشوق 

(یار، دلدار، دلبر، شاهد، دوست، جانان و غیره)

در

شعر کلاسیک ایران

چیزی انتزاعی

است.

معلوم نیست که این معشوق کذایی و انتزاعی

مشخصا چیست و کیست.

چه بسا شعرا از ترس مفتشان شرعی 

ادعا می کنند 

که 

منظور از معشوق

 خود خدا 

ست:

ترانه ای از ایرج

https://www.youtube.com/watch?v=2RKrljwjXxE&list=RD2RKrljwjXxE&start_radio=1

که من غیر خدا به کس در این زمانه دل نبسته ام

 

گاهی

انبیاء و ائمه و اولیا

به

مقام معشوق

ارتقا داده می شوند.

در

غزلی از خواجه

منظور او از معشوق (دوست)

اشراف برده دار و روحانی

اند:

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که

دوست

خود

روش بنده پروری داند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر