(۷۰۱ ـ ۷۷۲ هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
نهايت خساست
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
باب دوم
در شجاعت
مذهب منسوخ
حکما فرموده اند
که
نفس انسانی را سه قوه متباین است
که مصدر افعال مختلف می شود:
یکی
قوه ناطقه
که مبدا فکر و تمییز است
دوم
قوه غضبی،
و آن اقدام بر اهوال و شوق ترفع و تسلط بود،
و
سوم
قوه شهوانی
- که آن را بهیمی گویند -
و آن مبدا طلب غذا و شوق به ماکل و مشارب و مناکح بود.
هر گاه
انسانی
را
نفس ناطقه به اعتدال بود
در ذات خود و شوق به اکتساب معارف یقینی ،
علم حکمت او را به تبعیت حاصل آید
و
هر گاه
که
نفس سبعی یعنی غضبی به اعتدال بود
و
انقیاد عاقله نماید
نفس را از آن فضیلت شجاعت حاصل آید
و
هرگاه
که
حرکت نفس بهیمی به اعتدال بود و نفس عاقله را متابعت نماید فضلیت عفت
او را حاصل آید.
چون این سه جنس فضیلت حاصل آید
و
با هم ممازج گردند
از هر سه، حالی متشابه حاصل گردد که کمال فضایل بدان بود، و آن را فضیلت عدالت گویند.
و
حکما
شجاع کسی را گفته اند که در او نجدت و همت بلند و سکون نفس و ثبات و تحمل و شهامت و تواضع و حمیت و رقت باشد.
آن کس
را
که بدین خصلت موصوف بود
ثنا گفته اند
و
بدین واسطه
در میان خلق سرافراز بوده و این عادت را قطعا عار نداشته اند بلکه ذکر محاربات و مقاتلات چنین کسی را در سلک مدح کشیده اند
و
گفته اند
که
سر مایه مرد، مردانگی است
دلیری و رادی و فرزانگی است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر