۱۴۰۰ فروردین ۴, چهارشنبه

میتسه گربه ـ مینی موش (۱۷)

 gebrauchtes Buch – Muschi Miezekatze. [Hardcover] – Muschi Miezekatze. [Hardcover]

 

جینا روک پاکو

(۱۹۳۱)

 

برگردان

میم حجری

 مینی موش نامرئی می شود.

 

·    گربه ها در هوای گرگ و میش بهتر می بینند.

 

·    «میاو!»، مینی موش می گوید.

 

·    معنی اش این است که «در را باز کن و بگذار من بروم!»

 

·    «من بالاخره می خواهم بدانم که مینی موش شب ها کجا می رود و چه می کند!»، پطر می گوید و قائمکی به دنبال او به راه می افتد.

 

·    مینی موش گل های سرخ را بو می کند، به بوته های یاس تن می مالد و به سبزیجات نگاهی می اندازد.

 

·    بعد!

 

·    «اینکه غیرممکن است!»، پطر می گوید.

·    «مینی موش ناگهان ناپدید شده است!

·    انگار غروب او را غورت داده است!»

 

·    «چه توضیحی برای این امر وجود دارد؟»، پطر از پدرش می پرسد.

 

·    پدر پوزخند می زند.

 

·    «گربه ها جانوران اسرارآمیزی اند.»، پدر می گوید.

 

·    «او حالا کجا ست؟»، پطر می خواهد بداند.

 

·    «کس چه می داند!»، پدر می گوید.

·    «شاید در یک گوشه خلوت و یا شاید در غنچه گلی!»

 

·    پطر می خندد.

 

·    «شاید در جائی، در ستاره ای نشسته!

·    مگر نه؟

·    در ستاره ای بسیار کوچولو!»

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر