۱۴۰۰ فروردین ۷, شنبه

میتسه گربه ـ مینی موش (۲۱)

 gebrauchtes Buch – Muschi Miezekatze. [Hardcover] – Muschi Miezekatze. [Hardcover]

 

جینا روک پاکو

(۱۹۳۱)

 

برگردان

میم حجری

 مینی موش موش های برفی را شکار می کند. 

 

·    زمستان از راه فرا رسیده است.

 

·    شباهنگام برف می بارد.

 

·    مینی موش وقتی که صبح قصد رفتن به باغچه دارد، حیرتش می گیرد.

 

·    چنین چیزی را او هرگز ندیده است.

 

·    همه چیز سپید است.

 

·    نخست به بو کردن برف می پردازد.

 

·    برف اما بوئی ندارد.

 

·    بعد با احتیاط تمام یکی از پاهای جلویش را روی برف می گذارد.

 

·    هو!

 

·    خنده دار است!

 

·    برف را فوری از پایش دور می کند و به پایش لیس می زند.

 

·    اما بالاخره کنجکاوی اش غالب می آید.

 

·    خیلی خیلی محتاطانه به راه می افتد.

 

·    پطر به دنبالش می رود.

 

·    «زیبا ست، برف!

·    مگرنه؟»، پطر می گوید.

 

·    پس از چندی مینی موش از برف خوشش می آید!

 

·    شجاعانه به جست و خیز می پردازد.

 

·    پطر برفگلوله می اندازد.

 

·    مینی موش برای شکار برفگلوله بالا می پرد.

 

·    انگار که برفگلوله موش سپیدی است.

 

·    «و حالا!»، پطر می گوید.

·    «ما یک آدم برفی درست می کنیم!»

 

·    مینی موش اما ترجیح می دهد که بقیه ماجرا را از پشت شیشه پنجره ببیند.

 

·    برای اینکه برف بالاخره سرد است و گربه ها کفش نمی پوشند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر