حکایت هفدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۴۰)
بخش دوم
۱
شنیدم، که از نیکمردی فقیر
دل آزرده شد، پادشاهی کبیر
معنی تحت اللفظی:
پادشاه بزرگی از نیکمرد تهیدستی آزرده شد.
تفکر مفهومی را بهتر از همه می توان از سعدی فراگرفت.
سخن سعدی در این بیت شعر صریح و روشن است
و
جای سؤال باقی نمی گذارد.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک (۱) و توده
را
به شکل دیالک تیک پادشاه و نیکمرد بسط و تعمیم می دهد تا دیالک تیک انتقاد را به بحث کشد.
جواب
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به شکل دیالک تیک پادشاه و نیکمرد بسط و تعمیم می دهد تا دیالک تیک انتقاد را به بحث کشد.
هدف سعدی اندرز دادن به اعضای طبقه حاکمه و دربار است.
این اندرز سعدی
اما
به نوعی چپنمایی سرشته است.
سعدی
نیکمرد فقیر را در حرف مورد تجلیل قرار می دهد و نه پادشاه کبیر را.
چنین خطائی
بندرت از سعدی سر می زند.
او به «پرورده نعمت بزرگان» بودن خود فخر می کند، نه به فقیر و یا مدافع فقرا بودن و یا حداقل بی طرف بودن خود.
۲
مگر بر زبانش حقی رفته بود
ز گردنکشی بر وی آشفته بود.
معنی تحت اللفظی:
دلیل آزردگی پادشاه
شنیدن حرف حق از زبان نیکمرد بود.
سعدی
در این بیت شعر،
برای توضیح علت خشم پادشاه، دیالک تیک کنش و (۲)
را
به شکل دیالک تیک حقگوئی و خشمگینی بسط و تعمیم می دهد.
جواب
سعدی
در این بیت شعر،
برای توضیح علت خشم پادشاه،
دیالک تیک کنش و واکنش
را
به شکل دیالک تیک حقگوئی و خشمگینی بسط و تعمیم می دهد و ضمنا اشاره می کند که واکنش پادشاه به سبب گردنکشی او بوده است.
یعنی اگر کس دیگری می بود، می توانست واکنش دیگری از خود نشان دهد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر