حکایت پانزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۳۷ ـ ۳۸)
بخش دوم
۱
زن از مرد موذی به بسیار به
سگ از مردم مردم آزار به
معنی تحت اللفظی:
زنان از مردان موذی
و
سگان از مردم آزاران
خیلی بهترند.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک خیر و (۱)
را
نخست به شکل دیالک تیک مرد و زن بسط و تعمیم می دهد.
جواب
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک خیر و شر
را نخست به شکل دیالک تیک مرد و زن بسط و تعمیم می دهد و
بعد
زن
را به مثابه مظهر شر بر مرد موذی برتر می شمارد و بلافاصله با شنیدن کلمه «زن» از زبان خویش، به یاد اذل موجودات، یعنی سگ می افتد و آن را هم بر مردم مردم آزار ارجح می داند.
فردوسی پیشاپیش برایش راه را نشان داده است:
زنان شان چنین اند، ایرانیان
چگونه اند، مردان و جنگاوران!
باید
پس از روی کار آمدن زنی در خطه فارس،
به سبب صغیر بودن شاه،
رنگ روی و وضع روحی و روانی سعدی را در نظر مجسم ساخت.
طنز تاریخ را باش!
۲
چو بیداد کردی، توقع مدار
که نامت به نیکی رود در دیار
معنی تحت اللفظی:
اگر ظلم کنی
نامت به نیکی نخواهد رفت.
سعدی
در این بیت شعر،
علت و انگیزه کنار گذاشتن جزم «مشیت الهی» و کشیدن پای روزگار و زن و سگ و آدمیزاده دیوسار را نمودار می سازد:
قصد او از آغاز حکایت
دادن پند و اندرز به پادشاهان و نهی از منکر بوده است.
اگر جزم «مشیت الهی» را به کار می برد،
دیگر جائی برای (۲) انسانی باقی نمی ماند و پند و اندرز بی معنی می شد.
اگر جزم «مشیت الهی» را به کار می برد، دیگر جائی برای اختیار انسانی باقی نمی ماند و پند و اندرز بی معنی می شد.
تسلط بلامنازع شیخ شیراز را بر کلام نمی توان ندید و نستود.
ادبیات ایران هیولائی همانند سعدی هرگز نخواهد دید.
سعدی
برای نهی پادشاه از بیداد،
دیالک تیک ننگ و (۳)
را به دیالک تیک وسیله و (۴) جوش می دهد و مثل خنجری به خدمت پادشاه می فرستد.
جواب
سعدی
برای نهی پادشاه از بیداد،
دیالک تیک ننگ و نام
را
به
دیالک تیک وسیله و هدف
جوش می دهد و مثل خنجری به خدمت پادشاه می فرستد:
اگر بیداد کردی (وسیله)، انتظار نداشته باش که مردم از تو به نیکی نام ببرند (هدف).
چرا دیالک تیک ننگ و نام و نه آیه و حدیث و روایت و خبر؟
فرق سعدی با شعرای آشغال در همین هم است.
سعدی دیالک تیسینی غول آسا ست.
او همیشه و همه جا دیالک تیک وسیله و هدف را در مد نظر دارد و می داند کدام وسیله برای کدام هدف مناسب است.
او بر مبنای چند و چون مخاطب خود
دیالک تیک خاصی
را
سوهان می زند.
مخاطب در این باب بوستان، طبقه اشراف بنده دار، فئودال و دربار است، که طبقه ای از سر تا پا انگل و عیاش و گندیده است و دین و ایمان سرش نمی شود.
تنها آرزو و نقطه ضعفی که دارد، آوازه و نام است و تنها هراسی که دارد، بدنامی خاندان خویش است.
دیالک تیک ننگ و نام، دیالک تیکی برا و بی چون و چرا ست:
بیداد، همان و شهره شدن به بدنامی، همان.
بیداد، همان و خلع تاج و تخت در روز محشر، همان.
بیداد، همان و خسرو شدن گدائی در روز محشر، همان و چه شرمساری بدتر از این:
که فردا به داور بود خسروی
گدائی، که پیشت نیرزد جوئی
که زشت است، در چشم آزادگان
بیفتادن از دست افتادگان.
معنی تحت اللفظی:
فردا در روز قیامت به خواست خدا
گدایی که به نظرت پشیزی نمی ارزد،
پادشاه
خواهد شد
و
تو
از دست گدایان
در چشم آزادگان خواهی افتاد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر