جینا روک پاکو
در فصل زمستان
· روستایی تک خیابانه است.
· در دو طرف چپ و راست خیابان، خانه ها پهلوی هم ردیف شده اند.
· علاوه بر خانه های سپید رنگ، کلیسائی هم وجود دارد.
· بعد دشت پهناور شروع می شود و در دور دست ها تپه ای نمودار می گردد.
· خانه شماره ۴۵، تنها فرقی که با خانه های دیگر دارد، رنگ آبی درهای آن است.
· علاوه بر این در این خانه واگن وجود دارد.
· این خانه محل اطراق زمستانی سیرک بلونی است.
· سیرک بلونی هفت سال قبل این خانه دهقانی را خریده است.
· خانه مسکونی، اصطبل ها و کاهدان ها در شرایط بسیار وخیمی قرار داشتند.
· کار زیادی می بایستی انجام گیرد.
· روستائی ها، وقتی که آرتیست ها آمدند، تماشای شان کردند.
· روستائی ها هرگز بدخواه آرتیست ها نبودند.
· ولی برای مدتی کوتاه از نزدیکی با آنها خودداری کردند.
· امروز میان دهقانان و افراد سیرک بلونی رابطه دوستانه ای برقرار است.
· برای همه نمایش ها در ده، از آنها دعوت به عمل می آید.
· اگر حیوانی از حیوانات دهقانان و یا سیرک مریض باشد، همسایه ها به کمک می شتابند.
· در ماه نوآمبر، وقتی که هوا سرد می شود، افراد بلونی به این خانه برمی گردند.
· علوفه به کاهدان ها ریخته می شود و حیوانات در اصطبل ها مسکن می گزینند.
· آنگاه چادر سیرک در علوفه دان بزرگ برای خشک شدن پهن می شود.
· بعد نوبت به آدم ها می رسد.
· اتاق ها گرم می شوند، گلدان ها لب پنجره ها نهاده می شوند و افراد سیرک سر میز، دور هم می نشینند و برنامه ریزی می کنند.
· واگن ها و یدکی ها باید تعمیر شوند و چیزهای جدید باید تهیه شوند.
· روز بعد کار شروع می شود.
· واگن ها تعمیر می شوند.
· هورست جوشکاری می کند و جرقه ها به پرواز در می آیند.
· وقتی هوا مناسب باشد، برنی به رنگ زدن واگن ها می پردازد.
· رئیس سیرک سفرهای کوتاهی را آغاز می کند.
· او به دیدن سیرک های دور و بر در اطراق های زمستانی شان می رود.
· اطلاعاتی رد و بدل می شوند.
· دو تا سه روز در هفته باید تمرین شود.
· برخی اوقات، در زمستان، افراد سیرک هم هفته ای چند به سفر می روند.
· و در جنوب آلمان، مثلا در ایتالیا کار می کنند.
· اگر هوا مناسب باشد، در حیاط مدارس دور و بر، نمایش می دهند.
· حرکت بر طناب سیمی و نمایش دلقک ها را اجرا می کنند.
· حیوانات را با خود نمی برند، چون هوا خیلی سرد است.
· با بچه ها بازی های خنده دار می کنند.
· اما در هر صورت، مدتی را در این خانه می گذرانند.
· نمایش های قدیمی بارها تمرین می شوند و هنرنمائی های جدیدی طرح و تمرین می شوند.
· آری، در این روستا، افراد سیرک واقعا احساس سکونت دارند.
· اما علیرغم این، ترجیح می دهند که در راه باشند.
· «در آغاز سکونت را خوشایند می یافتم»، ورونی می گوید.
· «جای کافی بود، ما هم در خانه به زندگی پرداختیم.
· اما بعد ...»
· بعد در وسط زمستان دو باره به واگن ها نقل مکان کرده بودند.
· خانواده کوچک، میکائیل، نادین و مادر و پدر، در خانواده بزرگ سیرک به واگن بر گشته بود.
· «وقتی که هوا به شدت سرد شد»، پدر میکائیل می گوید.
· «بخاری را شعله ورتر کردم و کفایت کرد.
· گرمتر هم می توانستم بکنم.»
· «کار در زمستان هم کم نیست»، همسر او می گوید.
· «اما با این حال، من در راه بودن را دوست دارم.»
· او در ساعت یک و نیم بعد از ظهر، مثل همیشه حلقه های فر را از زلفش باز می کند.
· در ساعت دو و نیم، در تابستان، موسیقی شروع می شود.
· در تابستان، در ساعت سه بعد از ظهر نمایش آغاز می شود.
· اکنون اما زمستان است، از نمایش خبری نیست و برف می بارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر