۱۳۹۹ بهمن ۶, دوشنبه

سیر و سرگذشت سیرک بلونی (۳۹)

  

جینا روک پاکو

(۱۹۳۱)
 
برگردان
میم حجری

 در فصل زمستان

  

·    روستایی تک خیابانه است.

 

·    در دو طرف چپ و راست خیابان، خانه ها پهلوی هم ردیف شده اند.

 

·    علاوه بر خانه های سپید رنگ، کلیسائی هم وجود دارد.

 

·    بعد دشت پهناور شروع می شود و در دور دست ها تپه ای نمودار می گردد.

 

·    خانه شماره ۴۵، تنها فرقی که با خانه های دیگر دارد، رنگ آبی درهای آن است.

 

·    علاوه بر این در این خانه واگن وجود دارد.

 

·    این خانه محل اطراق زمستانی سیرک بلونی است.

 

·    سیرک بلونی هفت سال قبل این خانه دهقانی را خریده است.

 

·    خانه مسکونی، اصطبل ها و کاهدان ها در شرایط بسیار وخیمی قرار داشتند.

 

·    کار زیادی می بایستی انجام گیرد.

 

·    روستائی ها، وقتی که آرتیست ها آمدند، تماشای شان کردند.

 

·    روستائی ها هرگز بدخواه آرتیست ها نبودند.

·    ولی برای مدتی کوتاه از نزدیکی با آنها خودداری کردند.

 

·    امروز میان دهقانان و افراد سیرک بلونی رابطه دوستانه ای برقرار است.

 

·    برای همه نمایش ها در ده، از آنها دعوت به عمل می آید.

 

·    اگر حیوانی از حیوانات دهقانان و یا سیرک مریض باشد، همسایه ها به کمک می شتابند.

 

·    در ماه نوآمبر، وقتی که هوا سرد می شود، افراد بلونی به این خانه برمی گردند.

 

·    علوفه به کاهدان ها ریخته می شود و حیوانات در اصطبل ها مسکن می گزینند.

 

·    آنگاه چادر سیرک در علوفه دان بزرگ برای خشک شدن پهن می شود.

 

·    بعد نوبت به آدم ها می رسد.

 

·    اتاق ها گرم می شوند، گلدان ها لب پنجره ها نهاده می شوند و افراد سیرک سر میز، دور هم می نشینند و برنامه ریزی می کنند.

 

·    واگن ها و یدکی ها باید تعمیر شوند و چیزهای جدید باید تهیه شوند.

 

·    روز بعد کار شروع می شود.

 

·    واگن ها تعمیر می شوند.

 

·    هورست جوشکاری می کند و جرقه ها به پرواز در می آیند.

 

·    وقتی هوا مناسب باشد، برنی به رنگ زدن واگن ها می پردازد.

 

·    رئیس سیرک سفرهای کوتاهی را آغاز می کند.

 

·    او به دیدن سیرک های دور و بر در اطراق های زمستانی شان می رود.

 

·    اطلاعاتی رد و بدل می شوند.

 

·    دو تا سه روز در هفته باید تمرین شود.

 

·    برخی اوقات، در زمستان، افراد سیرک هم هفته ای چند به سفر می روند.

 

·    و در جنوب آلمان، مثلا در ایتالیا کار می کنند.

 

·    اگر هوا مناسب باشد، در حیاط مدارس دور و بر، نمایش می دهند.

 

·    حرکت بر طناب سیمی و نمایش دلقک ها را اجرا می کنند.

 

·    حیوانات را با خود نمی برند، چون هوا خیلی سرد است.

 

·    با بچه ها بازی های خنده دار می کنند.

 

·    اما در هر صورت، مدتی را در این خانه می گذرانند.

 

·    نمایش های قدیمی بارها تمرین می شوند و هنرنمائی های جدیدی طرح و تمرین می شوند.

 

·    آری، در این روستا، افراد سیرک واقعا احساس سکونت دارند.

 

·    اما علیرغم این، ترجیح می دهند که در راه باشند.

 

·    «در آغاز سکونت را خوشایند می یافتم»، ورونی می گوید.

·    «جای کافی بود، ما هم در خانه به زندگی پرداختیم.

·    اما بعد ...»

 

·    بعد در وسط زمستان دو باره به واگن ها نقل مکان کرده بودند.

 

·    خانواده کوچک، میکائیل، نادین و مادر و پدر، در خانواده بزرگ سیرک به واگن بر گشته بود.

 

·    «وقتی که هوا به شدت سرد شد»، پدر میکائیل می گوید.

·    «بخاری را شعله ورتر کردم و کفایت کرد.

·    گرمتر هم می توانستم بکنم.»

 

·    «کار در زمستان هم کم نیست»، همسر او می گوید.

·    «اما با این حال، من در راه بودن را دوست دارم.»

 

·    او در ساعت یک و نیم بعد از ظهر، مثل همیشه حلقه های فر را از زلفش باز می کند.

 

·    در ساعت دو و نیم، در تابستان، موسیقی شروع می شود.

 

·    در تابستان، در ساعت سه بعد از ظهر نمایش آغاز می شود.

 

·    اکنون اما زمستان است، از نمایش خبری نیست و برف می بارد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر