۱۳۹۹ دی ۱۲, جمعه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اپریوریسم (ضد اپوستریوریسم) (۲) (بخش آخر)

 Bild 

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

 شین میم شین  

 

۴

·    تضاد اپریوریسم و اپوستریوریسم فرمی از تضاد راسیونالیسم و امپیریسم است.

 

۵

·    همان طور که راسیونالیسم مطلق، غیرممکن است، به همان سان نیز اپریوریسم معرفتی ـ نظری مطلق به لحاظ علمی بی اعتبار است.

 

۶

·    اپریوریسم از جریان واقعی ـ تاریخی شناخت، پیش شرط آغازین آن و معیار واپسین آن را، یعنی پراتیک را حذف می کند و دور می اندازد.

 

·    مراجعه کنید به دیالک تیک تئوری و پراتیک  

 

۷

·    جریان واقعی تاریخ علوم، جواب رد بر سینه اپریوریسم می کوبد:

·    در حالیکه کانت، به عنوان مثال، مکان و زمان را به مثابه  فرم های استنباط و مقوله ها را به عنوان پیش شرط های اپریوریستی شناخت قلمداد می کند، تئوری نسبیت به کشف این امر نایل می آید که فرم های استنباط (یعنی مکان و زمان) نمی توانند مستقل از هر تجربه وجود داشته باشند و فیزیک کوانتومی آنچه را که کانت به عنوان جوهر و علیت می فهمید، به جرگه حقیقت نسبی می راند که تنها درحوزه فیزیک کلاسیک می تواند صادق باشد.

 

۸

·    اپریوریسم تنها به مثابه اپریوریسم نسبی که از یکسونگری امپیریستی و راسیونالیستی به یکسان مبرا ست، اعتبار کسب می کند و از سوی فلسفه مارکسیستی پذیرفته می شود.

 

۹

·    اپریوریسم نسبی به اصول اساسی هر تئوری ماتریالیستی شناخت ارج می نهد که به قول لنین، «ما بدون احساس ها نه از فرم های مواد می توانیم با خبر شویم و نه از فرم های حرکت» و «احساس ها نتیجه تأثیرگذاری ماده متحرک بر اعضای حسی ما هستند.»

·    (ولادیمیر لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۱۴، ص ۳۰۴)

 

۱۰

·    اپریوریسم نسبی اما در عین حال قبول دارد که افراد بشری در روند شناخت می توانند بر پیش شرط های معینی اتکا داشته باشند که مستقل ازتجربه فردی بالفعل آنها، یعنی به تعبیری، به طور نسبی به صورت ماورای تجربی (اپریوری) وجود دارند.

 

انواع اپریوریسم نسبی

 

·    در روند شناخت علمی سه نوع مهم اپریوریسم نسبی نقش بازی می کنند، که به شرح زیرند:

 

الف

نوع اول اپریوریسم نسبی

 

·    نوع اول اپریوریسم نسبی بر آن است که

 

۱

·     دستگاه شناخت انسانی در روند تاریخی درازمدتی تشکیل یافته است.

۲

·    دستگاه شناخت انسانی مستقل از واقعیت عینی نیست.

 

۳

·    دستگاه شناخت انسانی خود محصول «پیشتاریخ» بیولوژیکی و تاریخ اجتماعی انسان است.

 

۴

·    دستگاه شناخت انسانی که مواد حاصل از تجربه فردی را در حالات مشخص شان مورد حلاجی قرار می دهد، با آنها به عنوان یک چیز کامل مواجه می شود.

 

۵

·    از این لحاظ می توان دستگاه شناخت انسانی را به مثابه  اپریوری نسبی شناخت تلقی کرد، زیرا آن بنا بر ساختار و فونکسیون خویش مستقل از تجربه بالفعل عمل می کند.

 

·    مراجعه کنید به دیالک تیک ساختار و فونکسیون  

 

ب

نوع دوم اپریوریسم نسبی

 

·    نوع دوم اپریوریسم نسبی بر آن است که

 

۱

·    معارفی که صحت شان به وسیله پراتیک اثبات می شود، می توانند به نوبه خود به مثابه  معیار حقیقت معارف مکسوبه جدید مطرح شوند و به مثابه  معارف اپریوری محسوب شوند.

 

۲

·    بدین طریق به طور اپریوری معلوم می شود که هر اقدامی برای ساختن «ماشینی که بی نیاز از انرژی، کار کند» بیهوده است.

·    زیرا آن در تضاد با قانون علمی تضمین شده موسوم به قانون  بقای انرژی است.

 

۳

·    هر شناخت جدید نباید به طور بی واسطه از تجربه حاصل آید.

 

۴

·    هر شناخت جدید می تواند از معارف سابق نیز نشئت گیرد که حقایق مستقل حاصل از تجربه بی واسطه را پیش شرط خود قرار می دهند و با استفاده از نتایج عملی، آزمایشی و غیره جدید، آنها را تعمیم می دهند.

 

۵

·    از این لحاظ، مکانیک کلاسیک پیش شرط اپریوریکی فیزیک کوانتومی است.

 

ت

نوع سوم اپریوریسم نسبی

 

·    نوع سوم اپریوریسم نسبی بر ان است که

 

۱

·    خودقانونمندی توسعه تئوری های علمی (تئوری هائی که در نتیجه تعمیم تجارب روزمره به دست می آیند) می تواند به تشکیل افکار انتزاعی منجر شود که بنا بر سطح تاریخی پراتیک علمی و اجتماعی ظاهرا در واقعیت عینی موارد مطابق با آنان یافت نمی شود.

·    یعنی نه معنای تجسمی، بلکه معنای عملیاتی محض دارند.

 

·    امکان استفاده از این تئوری های انتزاعی می تواند در جریان توسعه بعدی علوم فراهم آید.

·    بدین طریق، می توان آنها را تقریبا به مثابه  تئوری هائی تصور کرد، که گویا برای روز مبادا ساخته و ذخیره می شوند و به طور اپریوریکی قبل از هر تجربه قابل وصفی وجود داشته اند.

 

۲

·    مثلا جبر غیرکومولاتیو که برای نشان دادن ماتریس های فیزیک کوانتومی لازم می آید، مدتها قبل از این که برای توصیف روندهای فیزیک کوانتومی به کار رود، به مثابه  سیستم تئوریکی انتزاعی وجود داشته است.

 

·    اما اپریوری نسبی در هر سه مورد فوق الذکر، قبل از همه تجارب و قبل از هر تجربه انسانی  و مستقل از آن وجود نداشته است.

  

·    مراجعه کنید به اپریوری، اپوستریوری، شناخت، تئوری شناخت.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر