۱۳۹۹ بهمن ۱, چهارشنبه

سیر و سرگذشت سیرک بلونی (۳۴)

  

جینا روک پاکو

(۱۹۳۱)
 
برگردان
میم حجری

شتر که نامش موکل است 

 

·    شتر قیافه ای دارد که آدم را به یاد چیزی نمی اندازد.

 

·    وقتی که آدم به شتر می نگرد، چیز آشنائی در چهره آن نمی یابد.

 

·    شتر چنان به نظر می رسد، که انگار وجود واقعی ندارد.

 

·    بنابرین، کلاودیا باید مکررا به شتر نگاه کند و مکررا حیرت کند.

 

·    برنی دلقک که صحنه گردان شتر نیز است، چیزهائی در باره شتر به تماشاچی ها می گوید:

·    «این یک شتر ماده است»، برنی می گوید.

·    «اسمش موکل است و بیست و یک سال دارد.»

 

·    «بابا بزرگ می گفت که او از باغ وحش دویسبورگ است»، میکائیل به گوش کلاودیا می گوید.

·    «وقتی که ما آن را از باغ وحش خریدیم، بسیار جوان بود.

·    او در آغاز احساس غربت می کرد و دلش برای باغ وحش چندان گرفته بود که چهار روز تمام لب به غذا نمی زد.»

 

·    «شتری که یک کوهان دارد، درومدار نامیده می شود»، برنی عموی دیگر میکائیل می گوید.

·    «شتر ترامپل دو کوهان دارد.

·    در بیابان شتر به عنوان حیوان خانگی نگهداشته می شود و برای سواری و باربری مورد استفاده قرار می گیرد.

·    به شتر، کشتی بیابان نیز نام داده اند.»

 

·    «اما حالا بیابان نشینان کامیون دارند»، کلاودیا می گوید.

·    «بنابرین، شتر دیگر نباید اهمیت سابق را داشته باشد.»

 

·    «شتر اما حیوان بسیار قانعی است»، برنی می گوید.

·    «در صورت لزوم می تواند از خار بیابان و علف شوره زار تغذیه کند.

·    علاوه بر این، شتر می تواند چند روز متوالی بدون آب به سر ببرد.

·    برای اینکه شتر در معده خود آب ذخیره می کند.»

 

·    توفان شن کامیون را از حرکت باز می دارد، ولی شتر را نه.

 

·    شتر به موقع توفان شن، سوراخ های بینی اش را می بندد و شن و غبار نمی تواند وارد بدنش شود.

 

·    «معروف است که شتر حیوان کودنی است»، زنی می گوید.

·    «کله شق، تنبل و از خودراضی است.»

 

·    «از کجا می توان به این چیزها پی برد؟»، یکی از تماشاچی ها می پرسد.

 

·    «شتر به اندازه کافی باهوش است.

·    چون در کوهان خود چربی و مواد غذائی انبار می کند»، عمو برنی توضیح می دهد.

·    «در ایام کمبود و قحطی شتر می تواند مواد غذائی و چربی انبار شده در کوهان را مورد استفاده قرار دهد.

·    آنگاه کوهان مثل کیسه ای خالی می شود و پشت شتر هموار می گردد.»

 

·    «آخ، جالب است! »، تماشاچی ها می گویند.

 

·    «شترها می توانند گریه کنند»، عمو برنی با چنان حالت جدی می گوید که کلاودیا باورش می شود.

 

·    «گریه شتر اما از سر غم و اندوه نیست»، میکائیل می گوید.

·    «شتر با گریه شن ته نشین شده در چشمانش را می شوید و بیرون می راند.

·    موکل هرگز گریه نمی کند»، میکائیل می گوید.

·    «اما درعوض صداهائی از خود در می آورد که انگار در شکمش سنگ ها روی هم می غلتند و در هم می شکنند.

·    شترها چنین سخن می گویند.»

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر