میرزا رحیم یغمای جَندَقی
(۱۱۹۶ ـ ۱۲۷۶ قمری)
اهل خور و بیابانک
معاصر با محمد شاه قاجار
هجوسرا
از مؤسسین ادبیات اجتماعی و انتقادی
درنگی
از
یدالله سلطان پور
دو بیت از شعر خود او، بر سنگ قبرش
یغما! من و بخت و شادی و غم با هم | کردیم سفر به ملک هستی، ز عدم | |
چون نو سفران ز گرد ره ، بخت بخفت | شادی سر خود گرفت و من ماندم و غم |
معنی تحت اللفظی:
من و بخت و شادی و غم
از
دیار عدم به دیار وجود
سفر کردیم.
به
محض رسیدن به مقصد،
بخت
خفت
و
شادی
راه خود در پیش گرفته و رفت.
فقط
من و غم ماندیم.
یغما
در جمله ای کوتاه،
زندگی سرشته به اندوه خود و توده
را
توصیف می کند.
زندگی عاری از بخت و شادی خود و توده
را.
بخت و اقبال
از
کهن ترین مفاهیم در ادبیات کشورند.
بخت و اقبال
ظاهرا
فرمی از بسط و تعمیم مفهوم فلسفی تصادف اند.
ولی
اگر دقت کنیم،
منظور از بخت و اقبال و شانس و غیره
نه
تصادف،
بلکه ضرورت (جبر) است.
این تمییز ستایش انگیز را مدیون فریدریش انگلس هستیم.
مراجعه کنید
به
دیالک تیک ضرورت و تصادف.
معنی نهایی بخت و اقبال و غیره
سرنوشت و مشیت الهی و غیره
است
که
جبری اند و نه تصادفی.
حتمی اند و نه احتمالی و اتفاقی.
۲
ما خراب غم و خمخانه ز می آباد است
ناصح از باده سخن کن که نصیحت باد است
ناصح از باده سخن کن که نصیحت باد است
معنی تحت اللفظی:
ما خراب (مست و لایعقل) از باده غم هستیم و خمخانه آباد از باده انگور است.
ناصح
از
باده حرف بزن،
چون
نصحیت
باد (حرف مفت) است.
از همین بیت اول شعر،
عظمت فکری و هنری و تیز بینی انتقادی شاعر
آشکار می گردد.
یغما
در این بیت اول شعر
دیالک تیک های متعددی را توسعه می دهد:
۳
ما خراب غم و خمخانه ز می آباد است
ناصح از باده سخن کن که نصیحت باد است
ناصح از باده سخن کن که نصیحت باد است
او
قبل از همه
دیالک تیک خراب و آباد
را
توسعه می دهد:
او
امثال خود
را
مخروبه از غم
استنباط و ادراک می کند
و
خمخانه
را
آباد از باده.
یغما
عملاو عینا
(بی اعتنا به دانستن و ندانستن)
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به
شکل دیالک تیک خمخانه و مخروبه بسط و تعمیم می دهد.
کسب و کار یغما
انتقاد از طبقه حاکمه بوده است و چوبش را هم خورده است.
سقوط مجدد از خور وخو اب دربار به خفت خور و بیابانک
یغما
اقلیت انگلی را به تیغ تیز انتقاد سپرده است که به قیمت ذلت توده زحمت،
در عیش و عشرت به سر می برد.
۴
ما خراب غم و خمخانه ز می آباد است
ناصح از باده سخن کن که نصیحت باد است
ناصح از باده سخن کن که نصیحت باد است
یغما
ضمنا
دیالک تیک غم و شادی
را
به شکل دیالک تیک خراب از غم و آباد از می
بسط و تعمیم می دهد.
یغما
علاوه بر این
دیالک تیک باده و باد
را
توسعه می دهد
تا
نصیحت انتزاعی ـ فئودالی
را
به
عنوان کردوکاری عبث و بی ثمر به باد تشبیه کند و افشا کند.
شاعر روستای خور و بیابانک
دیالک تیکی می اندیشد.
در تمامی دیوان شهریار
نمی توان بیت شعری با این بضاعت فکری و ساختار دیالک تیکی پیدا کرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر