قصص نامه رسان کوچولو
جینا روک پاکو
· نامه رسان کوچولو هر روز نامه ها و بسته های مردم را به آنها می رساند.
· اما خود او هرگز نامه دریافت نمی کند.
· «اما افسوس که کسی به یاد من نیست»، نامه رسان کوچولو آهکشان می گوید.
· روزی از روزها تصمیم می گیرد که نامه ای برای خودش بنویسد.
· «برای نامه رسان کوچولو!»، می نویسد.
· بعد چشمانش را می بندد و می نویسد.
· چون او از محتوای نامه باید پس از خواندن آن با خبر باشد.
· روزی از روزها، وقتی نامه را باز می کند، مطلبی بی معنا و نامفهوم در آن می یابد و این امر سبب می شود که نامه رسان کوچولو ـ حتی ـ غمگین تر از قبل گردد.
· اما طولی نمی کشد که او ـ واقعا ـ نامه ای دریافت می کند.
· نامه ای زیبا با مهر اداری بزرگی در بالایش.
· «از این روز به بعد نامه رسان کوچولو به مقام رئیس نامه رسان های اداره پست ارتقا می یابد.»
· نامه رسان کوچولو نامه را برای مردم می خواند.
· مردم تعجب می کنند.
· آنگاه نامه رسان کوچولو به خانه می رود و چهار دگمه طلائی بر اونیفورم خود می دوزد.
· «اداره پست ـ روی هم رفته ـ لطف دارد!»، نامه رسان کوچولو موقع خواب با خود می اندیشد.
· آنگاه دوباره پا می شود و نامه ای می نویسد.
· «اداره محترم پست!»، نامه رسان کوچولو نامه را با این عبارت آغاز می کند.
· «من تو را ـ از صمیم قلب ـ به نان و پنیر و چای دعوت می کنم.
· با احترامات فائقه.
· نامه رسان کوچولو که اکنون رئیس نامه رسان ها شده است.»
· از این به بعد چشم به راه مهمان خویش می ماند.
· هر روز صبح پیراهن تمیزی می پوشد و هر روز عصر شمعی لب پنجره می گذارد، تا پست بتواند او را پیدا کند.
· بعد از ظهر یکی از روزها ـ واقعا هم ـ ماشینی جلوی در خانه اش توقف می کند و چهار نامه رسان از ماشین پیاده می شوند.
· «و سلامی به صفا!»، نامه رسان کوچولو داد می زند.
· «خوش آمدید، صفا آوردید!»
· آنگاه ماشین دیگری هم توقف می کند.
· ماشین سوم، چهارم، پنجم، ششم و الی آخر.
· و از هر ماشین نامه رسانی پیاده می شود.
· «چه خوب که آمده اید»، نامه رسان کوچولو می گوید و برای شان چای می ریزد.
· «اما»، نامه رسان کوچولو از نامه رسان ها می پرسد.
· «پس اداره پست نیامده؟»
· مهمانان او به یکدیگر نگاه می کنند و آنها هم نمی دانند.
· تا اینکه ـ بالاخره ـ یکی از مهمانان می گوید:
· «پست ـ در واقع ـ کلمه ای است برای همه ماها.
· پست یعنی ماها همه با هم!
· هر کدام از ماها جزئی از پستیم!»
· نامه رسان کوچولو از شنیدن این مطلب خیلی خوشحال می شود.
· چای دیگری برای مهمانان می ریزد و نان و پنیر تعارف شان می کند.
· از این روز به بعد پیوند دوستی میان نامه رسان ها بر قرار شده است و نامه رسان کوچولو هر از گاهی نامه ای از یکی از آنها دریافت می کند.
· «چه خوب که کسی در جائی به یاد من است!»، نامه رسان کوچولو زیر لب می گوید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر