۱۳۹۹ آذر ۲۱, جمعه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۲۲۲)

 اشعار فروغ فرخزاد

میم حجری
 
۱۹۰۸
سنگ سخنگو

 مغز جالبترین عضو بدنه از زمان تولد تا مرگ کار میکنه بجز سر امتحان و موقع بله گفتن برا عقد و عروسی 

 خاک تو سر

 
سگ سخن جو
 
شاهکار.
 
البته
با این تبصره
که
نه
در جماران
و
نه در آخرالزمان.
مغز خلایق در جماران و آخرالزمان
گچ بسته.
به همین دلیل می گویند که کرونا توطئه اجنه است
و
مزخرفات دیگر.
 
۱۹۰۹
سنگ سخنگو
 

 اینکه واسه تولد «پول»هدیه بدی ، بنظرم از فحشم بدتره

 

سگ سخن جو

 

چرا؟
پول مگر چیست؟
پول کالا ست
پول کالای کالاها ست
از خیلی وقت ها قبل
خیلی ها
به عوض هدیه
پول می دهند
عاقلانه تر هم است
فرد در آن صورت بهتر به رفع حوایجش نایل می آید
کادو
خصلت تصادفی دارد
خیلی ها کادوها را نگه می دارند تا به کس دیگری بدهند و فاسد می شود و خیلی ها دور می اندازند.

 

۱۹۱۰
سنگ سخنگو

یعنی اگه الان برم بیسکوییت بخورم و به مغزم بگم این شیرینی خامه ای هست، گول نمی‌خوره؟

 

سگ سخن جو

 

نه

مغز خودش در این زمینه همه کاره است.

کسانی که مرض قند دارند و مجاز به خوردن برنج و خرما و خاگینه و غیره نیستند

در عالم خواب سیر دل می خورند و کیف خر می کنند. 

 

۱۹۱۱
سنگ سخنگو

 شده آیا وسط سجده ی خود ناله کنی 

و خدا هیچ جوابی به دعایت ندهد؟

 

سگ سخن جو

 
اولا
ناله که به معنی دعا نیست.
 
ثانیا
ما اهل پارسیم
پارس به زبان پارسی

ما
اهل رکوع و سجود نیستیم.
ضمنا خدای ما متنفر از خواری سرسپردگانش است
و
هر چه ما لازم داریم
خدای مان یکباره داده است و نیازی به ناله نداریم
 
۱۹۱۲
سنگ سخنگو

بزرگترین حسرت زندگید چیه؟

خودم حسرت پلیس نشدنم را می خورم.

سگ سخن جو

 

خدا را شکر.
وگرنه جمارانیان پلیسی می داشتند که سواد درست نوشتن «زندگی ات» را ندارد.
 
 
۱۹۱۳
سنگ سخنگو
 

که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی

که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی

شده‌ام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم

که به همت عزیزان برسم به نیک نامی

تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن

که بضاعتی نداریم و فکنده‌ایم دامی

عجب از وفای جانان که عنایتی نفرمود

نه به نامه‌ای پیامی نه به خامه‌ای سلامی

اگر این شراب خام است اگر آن حریف پخته

به هزار بار بهتر ز هزار پخته خامی

ز رهم میفکن ای شیخ به دانه‌های تسبیح

که چو مرغ زیرک افتد نفتد به هیچ دامی

سر خدمت تو دارم بخرم به لطف و مفروش

که چو بنده کمتر افتد به مبارکی غلامی

به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت

که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی

بگشای تیر مژگان و بریز خون حافظ

که چنان کشنده‌ای را نکند کس انتقامی

حافظ
 
بكجا برم شكايت، بكه گويم اين حكايت؟ 
كه لبت حيات ما بود و نداشتي دوامي
 
سگ سخن جو
 
ویرایش:
به كجا برم شكايت، به كه گويم اين حكايت،
كه لبت حيات ما بود و نداشتي دوامي

به حافظ بگو:
لبش که حیات نمیشه.
شاید آب حیات باشد.


۱۹۱۴
سنگ سخنگو
 
سخت‌ترین کار دنیا:
اعتماد کردن

 سگ سخن جو
 
اعتماد کردن که سهل است.
بدون اعتماد متقابل میان اعضای جامعه و همبود
همزیستی محال می گردد.
مسئله کاهش روزافزون میزان اعتماد است.
اعتماد می کنی و ضربه می بینی.
بعد
پشیمان می شوی و دیگر به کسی اعتماد نمی کنی.

از حاتم طایی حکایتی هست:
حاتم
در بیابان
افتاده ای را می بیند و به کمکش می شتابد.
حریف پا می شود و حاتم را می اندازد و اسبش را برمی دارد تا در برود.
حاتم میگوید:
اسب مال تو
ولی به کسی ماجرا را مگو.
چون از این به بعد
دیگر کسی دست افتاده ای را نمی گیرد.

۱۹۱۵
سنگ سخنگو

همه دخترا ۱۰۰ تا پیشنهاد دارن ولی یکیو میخوان که اون یکیم اونا رو نمیخواد
 
سگ سخن جو
 
دختر و پسر و زن و نر ندارد.
عشق
یکطرفه است.
حتی عشق مادر و پدر به توله
 
۱۹۱۶
سنگ سخنگو
 
اگه داستان فریز کردن انسان ها درست بشه آرزوم اینه اونقدری پولدار بشم که بتونم فریز بشم و سال ها بعد در دوره ی تکنولوژی جدید,زندگی روی سیارات دیگه و سفر در زمان و... ادامه بدم زندگی رو
 
سگ سخن جو
 
حتما نباید سعادتمندتر از اکنون باشی.
فکر دیگر کن که
خوشبخت تر باشی
به ما هم بگو
 
۱۹۱۷
سنگ سخنگو
 
کیرم دهن اونی که گفت دل به دل راه داره
 
سگ سخن جو
 
ببین آرزو
همیشه و همه جا
استثنائی وجود دارد.
اینهم یکی از استثناها ست.
در دیالک تیک استثناء و قاعده
اما
نقش تعیین کننده از آن قاعده است.
برشت نمایشنامه ای تحت عنوان استثناء و قاعده دارد
 
۱۹۱۸
سنگ سخنگو
 
امشب میخوام براتون جدید ترین داستان زندگیم رو بزارم که شاید موجب شه خیلیاتون من رو آنفالو کنین به خاطر سطح هموفوبیک بودن
 
سگ سخن جو
 
حتما خواهیم خواند
نوشتن
بهترین کار است که هم به نفع نویسنده است
هم به نفع خواننده
هم به نفع جامعه
و
هم به نفع بشریت به طور کلی
و
هم
وسیله مطمئنی برای روشنگری
و
برای تحلیل انسان و جامعه است.
 
۱۹۱۹
سنگ سخنگو
 
آشپزا چطوری موقعه غذا درست کردن ناخونک نمیزنن؟
 
سگ سخن جو
 
چرا.
مرتب مزمزه می کنند
مثل همه مولدین همه نعمات مادی و فکری.
مثل شعرا که بیت بیت شعر خود را
صدها بار میخوانند و تصحیح می کنند
 
۱۹۲۰
سنگ سخنگو
 
میدونستین خود نویسی که با اون حکم اعدام صدام حسین رو امضا کردن رو هدیه دادن به رفسنجانی ! 
اردوغان باید بدونه که نمیتونه ذره ای از خاک ایران رو تجزیه کنه
 
سگ سخن جو
 
عجب دلیلی.
تجزیه و ترکیب 
استراتژی فعلی و آتی امپریالیسم است.
یکی از دلایل تشکیل فوندامنتالیسم اسلامی
چه شیعی و چه سنی
همین است.
در سنای امریکا
برای هر واحد قومی ایران و غیره
نماینده ای
از سر تا پا سکسی هست
که وقتی وارد سنا می شوند
سناتور همه بر می خیزند
و
برایش سینه می زنند.
 
۱۹۲۱
سنگ سخنگو
 
میشه هم‌کراش داشته باشی هم دوست پسر نخوای؟
 
سگ سخن جو
 
آره
یکی دیگری را مشروط می سازد:
ناز کسی به افزایش نیاز دیگری منجر می شود
عرضه اندک به افزایش تقاضا.
دلیلش
راز
است که پلی بین نیاز و ناز است.
 
آدما خیلی قشنگ تر به نظر میرسن وقتی که در موردشون کمتر میدونی!  
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر