۱۸۹۸
سنگ سخنگو
من سیرم از بودنی که پُر از نبودنِ!
سگ سخن جو
دوئالیسم وجود و عدم یکی از خرافات دیرآشنا ست که در کتب درسی حتی راه یافته است:
خدای کذایی هستی را از نیستی آفریده است
از عدم
نمی تواند وجودی تشکیل
و یا پر شود
این حقیقت امر ماتریالیستی را حتی شیخ شبستر تبیین داشته:
عدم موجود گردد این محال است
وجود از روز اول لایزال است
۱۸۹۹
سنگ سخنگو
سگ سخن جو
برای اینکه هر گردی
گردو نیست.
خیلی از پارتنر ها
پارتی (بخشی) از نرها هستند.
عیاشند و نه آدم.
زباله اند و نه زن.
پارتنر تو احتمالا آدم است.
۱۹۰۰
سنگ سخنگو
سگ سخن جو
میان کمیت و کیفیت
فرق ها
تفاوت ها
و
تضادها ست.
زمین به لحاظ کمی
در مقایسه با کاینات
ارزنی است.
اما به لحاظ کیفی
سیاره ای روحمند است و سرتر و برتر از همه ماهها، سیاره ها و ستاره ها ست.
در دیالک تیک کمیت و کیفیت
نقش تعیین کننده از آن کیفیت است.
در ستیاش زمین
طبری ها
شعرها سروده اند
۱۹۰۱
سنگ سخنگو
خودت را جاي زني بگذار
كه به وقتِ پريشاني يك رابطه
بلند مي گويد
"همه مردها مثلِ هم اند"
دلگير نشو
اگر از كسي ضربه مي خوردي
كه برايت جاي همه بود
تو هم همين را مي گفتي ..
فريد صارمي
سگ سخن جو
جماران در این ۴ دهه
خردمند کشته است
و
خر و خرپرور
پرورده است.
اولا
زنی که به هر دلیلی همه مردها را مثل هم می داند
زباله است و نه زن.
ثانیا
اعلام خرافه ای توسط هرکس
در شرایط بحرانی
دلیلی بر صحت و علمیت خرافه که نمی شود.
ثالثا
در سرانجام هر رابطه
هر دو طرف دخیل اند
و
نه یک طرف.
۱۹۰۲
سنگ سخنگو
۲۱ آذر ۱۳۲۵ نجات آذربایجان ایران توسط ارتش شاهنشاهی و شاهنشاه آریامهر محمدرضاشاه پهلوی از اشغال روسیه (شوروی سابق) و فرقه دموکرات پیشهوری
فدرالیسم و بدنبال آن تجزیه ایران بزرگترین آرزوی روسیه (شوروی سابق) از دیرباز در ایران بوده و هست
سگ سخن جو
چی میگی ملکه اجنه بی خبر از خدا و خر و خورجین و خرما.
فرقه دموکرات آذربایجان
رهبری انقلاب دموکراتیکی (ضد فئودالی) را به عهده داشته است.
شکست کذایی فرقه
دلایل ژئوپولیتیکی داشته است.
وصایای انقلاب فرقه را
جلادش
بعدها
تحت عنوان انقلاب سقید
اجرا کرده است.
این قانون جامعه بشری است:
جلاد هر انقلاب
مجری مجبور وصایای انقلاب مغلوب است.
۱۹۰۳
سنگ سخنگو
سگ سخن جو
آدم که سهل است
حتی
نباتی را
حشره ای را
حیوانی را
ذره ای را
نمی توان پیدا کرد
که بدون ستد
دادی
بدهد
دیالک تیک داد و ستد
یونیورسال است
تار و پود هستی بر این دیالک تیک مبتنی است.
مثال
اگر از اتمی
الکترونی بگیری
جنون می گیرد و با سرعت نور به راه می افتد تا ستدی بستاند و آرام گیرد.
۱۹۰۴
سنگ سخنگو
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنی هرگز را
تو چرا باز نگشتی دیگر؟
آه
ای واژه شوم
خو نکرده است دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم آه
سگ سخن جو
این قوی ترین، غنی ترین و تراژیک ترین شعر سایه است
۱۹۰۵
سنگ سخنگو
من مریضِ خرید کردن و استفاده نکردنم
سگ سخن جو
خرید
در جامعه سرمایه داری
فقط
برای مصرف نیست.
در خرید لذتی است که در مصرف نیست.
خرید مذهب جدیدی است.
کالا
بت
و
خدا ست.
کارخانه ها
مراکز بت سازی اند.
فروشگاه ها
مساجد و معابد و خانه های خدا هستند.
پس خرید زیارت و عبادت و ریاضت است.
۱۹۰۶
سنگ سخنگو
و
جوری کار کن که انگار
همه چیز وابسته به توست.
سگ سخن جو
خدا چیست؟
ساده تر بپرسیم:
زن چیست؟
خدا مثل زن
یک مفهوم است
وجود خارجی ندارد
ملودی و نسرین و نرگس مشخص و مادی وجود دارند
خدا به صورت ترامپ و پوتین و سیدعلی و مرکل و می وجود دارد
انسان چیست؟
در اسلام
انسان بنده و وابسته و زباله است.
بنده که اختیار ندارد تا همه چیز وابسته به او باشد
۱۹۰۷
سنگ سخنگو
من اگه نماز میخونم فرد عقب افتاده ای هستم ؟
سگ سخن جو
نه
نماز نوعی نرمش است و روزه نوعی رژیم غذایی.
شرم انگیز وارونه اندیشی است.
شرم انگیز تعویض جای خالق و مخلوق
و
مجرد و مشخص است.
آدم باید خر باشد و مرگ تو را تدارک ببیند.
ما می خواهیم تو زنده باشی و ما حریفی برای کلنجار فکری داشته باشیم.
مرده به چه درد ما می خورد
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر