اثری از بی
۱۷۹۴
سنگ سخنگو
سه سال است که نداریمت و ما به اندازه ی سی سال بزرگ شدیم . به خدا میسپارمت آرام جانم
سگ سخن جو
هر کس دیگر بود
می نوشت:
در این ۳ سال
به اندازه ۳۰ سال پیر شدیم.
دلیل این تجدید نظر
چیست؟
۱۷۹۵
سنگ سخنگو
نَفَسم برید.
۲۰۰ گرم کَم کردم
سگ سخن جو
می دانی
در دیالک تیک کمیت و کیفیت (وزن و سلامتی)
تعیین کننده
کیفیت (سلامتی) است.
دل به کمیت ها بستن
نشانه ساده لوحی است
حتی اگر پزشک باشی.
می توان حتی یک گرم
اضافه وزن نداشت
و
بیمار بود.
زنده باد کیفیت زندگی
۱۷۹۶
سنگ سخنگو
هیچ کاری نکردن
به خاطر اینکه
استرس دارم
استرس گرفتن
به
خاطر اینکه هیچ کاری نمیکنم
سگ سخن جو
این دو
دو روی سکه دیالک تیکی واحدی اند:
کسی که علاف باشد
استرس می گیرد
در نتیجه
دیگر نمی تواند
کار بکند
کار اما باید خلاق باشد و نه خرکی
تا در اثر کار
خرد تشکیل یابد
و
فاتحه ای بر استرس بخواند.
۱۷۹۷
سنگ سخنگو
یکی از بدی هام اینه که هنوز تو گذشته زندگی میکنم
سگ سخن جو
بسته بدان است که
منظور از زندگی در ماضی چه باشد:
۱
ایدئالیزاسیون ماضی
به معنی مرتجع بودن است.
۲
حلاجی علمی و انقلابی ماضی
به معنی طرح ریزی مستقبل است.
۳
بی اعتنایی به ماضی
به معنی میخکوب ماندن در مضارع و بی فردایی است
۱۷۹۸
سنگ سخنگو
احساس میکنم مدتیه که دیگه دوست داشتنی و کیوت نیستم
سگ سخن جو
مفاهیم دوست داشتنی بودن و کیوت بودن معانی متفاوت دارند.
ابراز عشق و علاقه و کراش زدن هم به همین سان
همزمان هر دو بودن محاله
پیش شرط دوست داشتنی بودن از دید بعضی ها
موضعمندی است:
گروهی آن
گروهی این پسندند.
پیش شرط کیوت بودن
تهی مغز بودن
ظاهر زیبا داشتن
و
به درد لهو ولعب خوردن است
۱۷۹۹
سنگ سخنگو
سن گلسن بیر صفحه سئوگی یازاروخ بو تاریخه
سگ سخن جو
صفحات تاریخ مملو از مبارزه است.
تو بیایی صفحه دیگری می نویسیم.
تا منظور از تو چه باشد.
ستیزه مکن با خدادادگان
خدا داده دولت به شه زادگان
به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در ایران ظهور
۱۸۰۰
سنگ سخنگو
دلم را برایش سوزاندم
گرمش که شد
با خاکسترش نوشت:
«خداحافظ»
سگ سخن جو
خیلی زیبا ست.
آمیزه ای است از کاریکلماتو و طنزی تلخ و تراژیک:
دلسوزی را به سوزاندن فیزیکی دل به کسی ترجمه کرده است
و
عدم قدردانی از دلسوزی را
به شکل
وداعی توأم با بی اعتنایی به دلی که خاکستر گشته است.
۱۸۰۱
سنگ سخنگو
سگ سخن جو
چنین چیزی محال است.
به ویژه در مورد خویشتن خویش.
هر کس
شاید حتی هر نبات و هر جانور
به دیالک تیک قوت و ضعف خود واقف است.
در مورد همنوع اما
می توان
دچار غفلت شد:
مثلا عظمتش را دید و ذلتش را ندید و یا برعکس
۱۸۰۲
سنگ سخنگو
زنه شوهر داره زنگ زده به دوستممیگه امشب قرص خواب اور میدم به شوهرم بیا خونه
سگ سخن جو
این شق القمرها و هنرهای نیهلیستی - اخلاقی را
سکنه جماران
از
فیلم های امپریالیستی و مافیایی (پورنوئی) می آموزند و جامه عمل می پوشانند.
هدونیسم (هوس گرایی) و اویدومونیسم (خوشبختی گرایی) و اوتیلیتاریسم (منفعت رسانی گرایی) از گشتاورهای ایده ئولوژیکی بورژوازی واپسین است
۱۸۰۳
سنگ سخنگو
یکی باشه فقط بریم تو طبیعت و کافه بگردیم
سگ سخن جو
دوستی در همکاری تشکیل می یابد
و
نه وقت گذرانی.
در روند کار
هم
خود فرد تکامل می یابد
و
هم
خودشناسی و جامعه شناسی او.
خالق اصلی حوا و آدم
کار بوده است و نه جبرئیل و خدا
۱۸۰۴
سنگ سخنگو
من اگر نیکم اگر بد،تو برو خود را باش
گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
سگ سخن جو
یا
فوری یک چلوکباب برگ بفرست و یا ما فوری به خواجه خبر می دهیم که شهلا بر
سر شعرش همان بلا را آورده که خمینی و شرکا بر سر ایران ویران آورده اند.
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد
تو برو خود را باش
هر کسی آن درود
عاقبت کار
که کشت
۱۸۰۵
سنگ سخنگو
میدونستید ما دخترا حس ششم داریم ؟
قبل اینکه گند کارتون در بیاد میفهمیم ولی نمیخواییم از دستتون بدیم
سگ سخن جو
حس ششم نیست.
حس ششم چیست؟
زنان
خردمندتران اند
دلیلش چیست؟
زنان دارای دانش تجربی اند و بو می برند
ولی
زنان
ذلیلان تمامت تاریخ شرم انگیزند
از این رو
لب می بندند
غم غورت می دهند و در خفا می مویند.
۱۸۰۶
سنگ سخنگو
سگ سخن جو
ایراد مفهومی و منطقی این اندیشه کجا ست؟
خطا چیست؟
حواست پرت می شود و خانه ات آتش می گیرد.
این خطا ست.
زلزله می آید و خانه ات خراب می شود.
اینکه خطا نیست.
عشق مثل زلزله است.
۱۸۰۷
سنگ سخنگو
به جرات میتونم بگم هیچ زبانی مثل فارسی در فحش غنی نیست.
یعنی ما از هرچی یه دونه فحش حتما داریم.
سگ سخن جو
زبان در جهان ای خردمند چیست؟
زبان ابزار تبیین اندیشه است.
وفور فحش به سطح شعور اعضای جامعه مربوط است.
جامعه اگر لومپنستان باشد
زبان لومپنی تشکیل می یابد.
دیری است که جهان لومپنستان شده است.
سران جهان سرمایه داری
نه خردمندان
بلکه لات ها و لاشخورها هستند
و
چه بسا
محکوم شده اند.
۱۸۰۸
سنگ سخنگو
سگ سخن جو
ذات به چه معنی است؟
ذات سید علی
فئودالی است.
حال سید علی پدیده ای پسیکولوژیکی است
و
ربطی به فئودالیسم ندارد.
خلایق
اگر خر باشند
حال سید علی خوش است
اگر خردگراباشند
حالش وخیم می شود
۱۸۰۹
سنگ سخنگو
"چطوری میشه یک فرد که خسیسه درمانش کرد ؟ "
سگ سخن جو
خست
یک خسیسه طبقاتی است.
خست
خسیسه ای بورژوایی ـ مترقی ـ آغازین است.
حیف و میل
حصیصه ای فئودالی ـ روحانی ـ ارتجاعی است.
خست
مرض روانی نیست تا معالجه شود.
بالزاک
که
طرفداران فئودالیسم و مخالف کاپیتایلسم بود
قصه ای در تقبیح خست نوشته است
به
نام «اوژنی دو گرانده»
فیلم هم شده است.
۱۸۱۰
سنگ سخنگو
هیچوقت به هیچکس این حسو القا نکن که اگه خوده واقعی و بدون آرایشش باشه یا اگر موهاش شونه نکرده و بدون سشوار باشه قشنگ و کافی نیست؛ آدمارو به خاطر خودشون واقعیشون دوست داشته باشیم.
سگ سخن جو
آتنا
ای خدای قله های اولمپ
اگر
آدم یافت می شد
خلایق می توانستند
به شعور و شخصیت شان دل ببندند.
چون ندیدند شعوری
ره سشوار زدند.
۱۸۱۱
سنگ سخنگو
من خودمو برای کسی تغییر نمیدم
اما خودمو بهتر میکنم برای کسی که برام با ارزشه
سگ سخن جو
تغییر به چه معنی است؟
تغییر
دگرگونی بی سمت و سو ست:
۱
تغییر می تواند بالنده باشد:
دانه ای که جوانه می شود.
جوانه ای که جنگل می شود.
۲
تغییر می تواند میرنده باشد:
درختی که خاکستر می شود
خانه ای که فرو می پاشد.
آرایش خویش هم نوعی تغییر صوری و ظاهری است.
هنر
توسعه و تکامل فکری است
۱۸۱۲
سنگ سخنگو
معمولا وقتی دخترا دنبال یه پسر پولدار باشن،
یه پسر لاشی بُکُن دررو به پستشون میخوره.
پسرام وقتی دنبال یه دختر میگردن که ازش سواستفاده کنن،
یه دختر آهنپرست بِکَن دررو به پستشون میخوره.
در و تخته همیشه خوب به جور میشن.
سگ سخن جو
این فقط یکی از احتمالات بیشمار است
خیلی ها هم تیرشان به هدف می خورد.
جوینده یابنده است.
مثال:
داماد ولایتی
تیرش به هدف خورده
آهن پرستی
فقط محدود به اوتومبیل می شود و یا شامل چیزهای دیگر مثل پست و مقام و خانه و حساب بانکی و سیر و سفر و حیف و میل هم می شود؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر