شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادر زادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۳۲)
حکایت دهم
بخش دوم
۱
مگو:
«چه آن را که بر سر نهادند تاج
چه آن را که بر گردن آمد خراج
اگر سرفرازی به کیوان بر است
و گر تنگدستی به زندان در است
چو خیل اجل بر سر هر دو تاخت
نمی شاید از یکدگرشان، شناخت»
معنی تحت اللفظی:
مگو:
هم شاهان سربلند و هم رعایای در بند
به
هنگام مرگ
یکسانند.»
سعدی
در این ابیات شعر،
دیالک تیک (۱)
را
به شکل دیالک تیک شاه تاجدار و رعیت خراجگزار
از سویی
و
دیالک تیک (۲)
از
سوی دیگر
بسط و تعمیم می دهد
و
از
سوء استفاده از تئوری برابری در گور
منع می کند.
جواب
سعدی
در این ابیات شعر،
دیالک تیک (طبقه حاکمه و توده)
را
به شکل دیالک تیک شاه تاجدار و رعیت خراجگزار
از سویی
و
دیالک تیک (سرفراز گردنفراز و محبوس تهیدست و خوار)
از
سوی دیگر
بسط و تعمیم می دهد
و
از
سوء استفاده از تئوری برابری در گور
منع می کند.
ما این تئوری را تئوری «برابری در گور» می نامیم
که
برای مانی پولاسیون افکار عمومی
همواره به خدمت گرفته می شود.
در روایات رایج در روستاهای ایران می خوانیم:
کسی از حریفی طلبکار بود و نمی توانست طلبش را بازستاند.
رفت دم در قبرستان روستا نشست و گفت:
دیر یا زود
از
اینجا خواهد گشت.
اما
در این روایت آنچه ناگفته می ماند
این حقیقت امر است که از مرده نمی توان طلب خود را بازپس گرفت.
اگر ژان ژاک روسو،
رسول جسور روشنگری،
برابری انسانها در موقع زایش را دلیلی بر برابری طبیعی همه انسانها می دانست و اختلافات طبقاتی را پدیده ای اجتماعی و غیرطبیعی (مصنوعی) می شمرد،
ایده ئولوژی فئودالی
برابری در گور را برای توجیه نابرابری های اجتماعی
بهانه می کند.
تئوری برابری در گور
ترفندی است برای توجیه تفاوتها و تضادهای موجود در جامعه بشری.
به مدد این ترفند
دیگر کسی میان غم و شادمانی فرقی نمی بیند،
سلطان تاجدار با رعیت خراجگزار یکسان تلقی می شود،
سرفرازی که سر بر کیوان می ساید با تنگدستی که در زندان جان می سپارد،
یکسان شمرده می شود
و
کسی را یارای تمیز آنان از یکدیگر نیست:
برابری مطلق مرده ها در (۳)
به جای برابری اجتماعی زنده ها در (۴).
جواب
برابری مطلق مرده ها در گور به جای برابری اجتماعی زنده ها در جامعه.
حافظ
تئوری برابری در گور
را جامه (۵) و چه بسا، (۶) می پوشاند و بطرز وسیعی توسعه و تعمیم می بخشد.
حافظ
حافظ تئوری برابری در گور سعدی را جامه ایراسیونالیستی و چه بسا، نیهلیستی می پوشاند و به طرز وسیعی توسعه و تعمیم می بخشد:
از این رباط دو در، چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق معیشت، چه سربلند، چه پست.
معنی تحت اللفظی:
چون همه باید از این کاروانسرای دو در (دنیا) عبور کنند،
پس فرق نمی کند که معیشت شان خوب و یا بد باشد.
حافظ در این بیت غزل،
جهان را کاروانسری دو در می نامد، که انسان به مثابه مسافری از دری وارد آن و از در دیگر از آن خارج می شود.
حافظ
کوتاهی عمر
را
بهانه ای برای گذاشتن علامت تساوی میان (۷) و (۸) قرار می دهد.
جواب
حافظ
کوتاهی عمر
را
بهانه ای برای گذاشتن علامت تساوی میان (لذت) و (ذلت) قرار می دهد.
این همان اندیشه ارتجاعی و گندیده در ایده ئولوژی فئودالی است:
همه چیز یکسان است، چون موقتی است و نه ابدی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر