میم حجری
۸۸۱
سنگ سخنگو
آدم مستقل مثل كوهه محكم ازبس قدم هاشو شمرده تا رسيده
از بس به بازوهاش گفته تو ميتوني.
همه روهم رفته و تونسته
اما آدم مستقل قلبش واقعامثل گنجشكه
همون جوري ازترس ميزنه چون كسي رو نداره
همون جوري صداش كمه چون ميترسه صداشويكي كه نبايد بشنوه
آدم مستقل هميشه باهرجون كندني ميتونه
سگ سخن جو
استقلال
که
به معنی انزوا و ایزولاسیون نیست.
استقلال و وابستگی هر دو
رابطه ای ۳ عضوی اند:
حسن به لحاظ مالی مستقل از حسین است.
جنقوری اسلامی به لحاظ اقتصادی مستقل از افغانستان است.
۸۸۲
سنگ سخنگو
اول خودتو دوست داشته باش، چون
اون کسیه که تو بقیه عمرتو باهاش میگذرونی!
آدمایی ارزش دوست داشتن دارن که
بهت یاد میدن چطور خودتو دوست داشته باشی
سگ سخن جو
خودخواهی امری طبیعی و غریزی است.
غریزه حفظ نفس
مسبب خودخواهی است.
خودخواهی لدنی و مادر زادی است و نیازی به معلم و مدرس ندارد.
خودخواهی اکنون
فضیلتی است.
پیدا کنید دلیلش را.
۸۸۳
سنگ سخنگو
اگه همین الان داری برای رسیدن به هدفت تلاش می کنی برنده ای، حتی اگه به هدفت نرسی
سگ سخن جو
زنده باد.
حق با تو ست.
ولی
دلیلش چیست؟
۸۸۴
سنگ سخنگو
نیاز مبرم به در آغوش کشیدن محبوبان
سگ سخن جو
مهم این است که محبوبی داشته باشی
و تو ظاهرا بیش از یکی داری.
در آغوش کشیدن فیزیکی محبوب
تعیین کننده نیست.
در شرایط کرونایی
مصلحت هم نیست.
۸۸۵
سنگ سخنگو
وقتی به گذشته نگاه میکنم
این سه کلمه میاد تو ذهنم (چقدر خر بودم)
سگ سخن جو
ویرایش:
این جمله میاد تو ذهنم (چقدر خر بودم)
کلمه
تا زمانی کلمه است که با کلمات دیگر ترکیب نشده است.
یعنی جمله نشده است.
فقط تو چنین نیستی.
همه همین طورند.
البته اگر خر نباشند.
چرا و به چه دلیل؟
برای اینکه دانش
مادرزادی نیست.
البته اگر از بعضی ها فاکتور بگیریم که به محض تولد
«یا ولی» گفته اند
و
علامه مادر زاد بوده اند.
دانش
نتیجه
کار فکری بر روی تجارب تلخ و شیرین زندگی است.
به
همین دلیل
شاعری می گوید:
از خریت مردم و آدم شدم.
۸۸۶
سنگ سخنگو
خیره شدم به سقف، و به این فکر میکنم که نه! علاج دردم این نیست.
سگ سخن جو
نه.
دردی وجود ندارد که درمانش نباشد
و یا درمانش در دست تهیه و تولید نباشد.
این چه مرضیه من دارم عروسک فروشی میبینم از خود بی خود میشم؟
میمیرم برای عروسک،
هرچی خنگ تر جذاب تر
عروسک برای دختربچه ها
فقط
از دید بزرگ ترهاچیزی پوشالی و توخالی
است.
عروسک
برای دختربچه ها
زنده تر از هر موجود زنده است.
درک دختربچه ها از عروسک
را
در
آثار هنری اصیل
بهتر می توان دریافت.
۸۸۷
سنگ سخنگو
هر چیزی زیادیش دل آدمو میزنه فرزندانم
حتی محبت
سگ سخن جو
آره.
ولی نمی توان تعمیمش داد.
مثال:
شعرا و نویسندگان و دیگر هنرمندان
از شنیدن و خواندن و دیدن آثار خود
سیر نمی شوند
۸۸۸
سنگ سخنگو
نمیشه کسی رو زوری دوست داشت
حتی ادا هم تا یه حدی امکانش هست.
سگ سخن جو
عشق
پدیده ای ضد عقلی و غریزی است.
غریزه می تواند زور را بازتعریف کند، تحریف کند و توجیه کند
تا داوطلبانه گردد.
آدم
آدم است
و
می تواند عاشق سینه چاک هر لاشخوری گردد
محمود دولت آباد
در کلیدر
از چنین پدیده ای خبر داده است.
هر لاشخور تهوع اوری که به مقام بالای سیاسی و یا اقتصادی و غیره برسد
در طرفة العینی برای اکثریت اعضای جامعه و جهان
سکسی و تو دل برو می شود و خلایق برایش از جان و مال و عزت و آبرو می گذرند.
آدم
آدم
است.
برشت گفت و رفت.
پس زنده باد در اغوش کشیدن فکری
که هم بهتر و خوشتراست و هم بی خطر تر
۸۸۹
سنگ سخنگو
ولی زندگی
هرزه ی نابلدیه
که
هیچ کس رو نمیتونه ارضا کنه
سگ سخن جو
منظور از هرزه چیست؟
ما فکر می کنیم که منظور حریفه از هرزه
جنده و یا عیاش مرد و زن باشد.
در این جمله حریف
زندگی ـ تصویر حریفه
تبیین می یابد.
این اگر تیز بنگریم همان تصور و تصویر حافظ و شعرای فئودالی دیگر
از
دنیا
ست.
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزارداماد است
حافظ
هم زندگی را
یعنی جامعه و جهان را
به عفریته بی وفا و عهد شکن و شوهرکش
تشبیه کرده است.
اکنون
زنان جماران
استنباط حافظ و امثالهم
را
تعمیم می بخشند و شامل حال مردجماعت هم می کنند.
نه
زن هرزه قادر به ارضای اصیل کسی است و نه مرد هرزه.
خلایق در جماران
اگزیستاسنیالیسم
را
می زیند
و
می سرایند.
۸۹۰
سنگ سخنگو
مثل اینکه این جمع آوری پول کمپین ترامپ برای جبران خسارت و هزینه ای هست که برای تبلیغ و کمپین متحمل شدن. حتی اگر درصدی از اون مردم و طرفدارها پول بدن، براشون جبران خوبیه.
سگ سخن جو
مبارزه طبقاتی
دو فرم دارد:
الف
مبارزه طبقاتی از پایین
که در قرون ۱۹ و ۲۰ شعله ور بود
ب
مبارزه طبقاتی از بالا
که از اواخر قرن ۲۰ و اکنون در قرن ۲۱ شروع و شعله ور شده است.
سفره توده مولد و زحمتکش
به بهانه های مختلف چپاول می شود.
این هم یکی از بهانه ها ست
دیوار اعتماد وقتی فرو بریزد
انسان به دور خویش دیوار شک و تنهایی میسازد
شاید
ولی حتما نباید چنین باشد.
انسان می تواند هشیار باشد و به هر ننه قمری اعتماد نکند
و
بدون افتادن در منجلاب تردید و تنهایی
به مبارزه برای رهایی نهایی و تشکیل شرایط مبتنی بر اعتماد متقابل
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر