۱۳۹۹ آبان ۱۷, شنبه

درنگی در سیمرغ عطار نیشابوری (۷) (بخش آخر)

 

 

 
  سیمرغ 
عطار نیشابوری  
(۱۱۴۶ ـ ۱۲۲۱)
 

درنگی 
از 
ربابه نون
 
۱
بنابراین از میان صدها و صدها و صدها هزار مرغ 
فقط 
سی تای انها موفق شدند 
که 
از 
خود
 فانی 
و
 با 
پیوستن به محبوب 
باقی
 و 
به زندگی جاوید رسند.
 
در وادی حیرت
از میلیون ها پرنده سیمرغ جو
۳۰ پرنده
به
معنی واقعی کلمه
از همه تعلقات مادی و فکری (طبقاتی و ایده ئولوژیکی) تطهیر می شوند.
یعنی بیگانه با خویش و یگانه با معشوق (سیمرغ) می گردند.
معشوقی که مقصودشان بوده است.
 
کمیت (تعداد) پرندگان سیمرغ جو
کاهش می یابد 
ولی
کیفیت آنها افزایش.

تحول کیفی (کمال) آنها
اما
تحولی فکری و ایده ئولوژیکی است.

بعد
سی پرنده فوق الذکر
خود
را
به
کوه قاف می رسانند
که
احتمالا
وادی عشق 
است.
 
به
همین دلیل
حریفی گفته است:
 
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
 
۲
عطار
توده پرندگان
را
فانی
و
۳۰ مرغ «باقی» مانده
را
باقی
قلمداد می کند.
 
دلیل بقای ۳۰ مرغ باقی مانده
عشق به معشوق (سیمرغ) است
و
نه
چیز دیگری.
 
عطار
عملا
دیالک تیک توده و شخصیت
را
به
 شکل دیالک تیک توده پرندگان و سی مرغ
بسط می دهد
و
وارونه می سازد
تا 
ایدئالیزه کند.

توده انبوه پرندگان 
مردنی و فانی و زباله 
تلقی می شوند
و
۳۰ مرغ باقی مانده،
باقی و نامیرا و ابدی.

در جامعه طبقاتی
قضیه عملا از همین قرار است:
نامیرا
نخبه های طبقات حاکمه اند
که
راه ها، پل ها، کاروانسراها، شهرها، کارخانه ها، بیمارستان، جنگ ها، فتح ها، دانشگاه ها و غیره
به نام آنها ست
و
ضامن بقای آنها.

۳
 اما آنها پس از جستجوی سیمرغ
 متوجه شدند معشوقی که  قبل از مسافرت به قله قاف تصور می کردند، 
جز خود آنها کسی نبوده است.

در کوه قاف اما از معشوق و مقصود خبری نیست.
۳۰ مرغ باقی مانده
به
خویشتن خویش می رسند.

  دیالک تیک عاشق و معشوق و دیالک تیک تفاوت و هویت تخریب می شود:
وحدت عاشق و معشوق
هویت (پایان تفاوت، یکسانی، یگانگی) ۳۰ مرغ و استحاله به سیمرغ
تشکیل می گردد:
 
 در حقیقت آن مرغان یکی شدند:
 سیمرغ
(شدند) 
 و
 گفت هدهد:
 اگر خود را در او فانی کنید
 در او باقی خواهید ماند، 
چنانچه سایه در نور خورشید ناپدید گردد. 
و 
چون خود را یافتید، معمای وجود من و تو 
حل خواهد شد.
 
منظور عطار
ذوب، اضمحلال و انحلال ۳۰ مرغ عاشق در سیمرغ معشوق
است.
 
این چیزی جز تخریب دیالک تیک عاشق و معشوق نیست.
این 
در
تحلیل نهایی
همان اصل وحدت وجود است:
استحاله همه فرم های هستی به حق واهی است:
این همان خرافه پانته ئیستی معروف به همه چیز خدایی است.

این همان آیه معروف است:
 
انالله وانا الیه راجعون
 
انا لله و انا الیه راجعون.

از خدا آمده ایم و به خدا برمی گردیم
منظور
آمد و برگشت روحی
است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر