میم حجری
۷۲۱
سنگ سخنگو
میان آشنایان یار دلسوزی نمی بینم
غریبان را مگر پروانه شمعی بر مزار آرد.
سالک قزوینی
آشنایی
ربطی به یاری ندارد.
آشنا در دیالک تیک آشنا و بیگانه وجود دارد.
خویش می سوزد مرا
بیگانه می سوزد مرا.
اگر منظور از یار
دوست باشد
باید جسته شود و یافته شود.
دوست
را
باید میان خیل دشمن جست
(محمد زهری)
دوست در دیالک تیک دوست و دشمن وجود دارد.
۷۲۲
سنگ سخنگو
کنترل زندگی بدجور از دستم خارج شده.
پی بردن به مشکل
پیشمرحله حل آن مشکل است
۷۲۳
سنگ سخنگو
وقتی ذهنتون مشغول چی آرومتون میکنه و حس خوبی بهتون میده؟
معمولا
سکس
در این جور مواقع حلال المشکلاته.
دلیل تشدید تولید مثل در جهنم های طبقاتی همینه
۷۲۴
سنگ سخنگو
جملات خوشحالکننده
بیشتر برام دلهره ایجاد میکنن،
میترسم که تلاش کنم برای باورش،
از باور کردن میترسم.
دلیلش باور و تلاش به باور نیست.
دلیلش دیالک تیک عینی هستی است.سعدی هم می دانست:
گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند
۷۲۵
سنگ سخنگو
چگونه فراموش کنم که جوانی من چطور سرد و خاموش گذشت؟
چگونه زندگی روزمره جای همه چیز را گرفت.
چه راهها دوشادوش آن کس رفتم که اصلا دوستش نداشتم
و چه بارها دلم هوای آن کس کرد که دوستش داشتم.
فراموش بکنی و یا نکنی
تغییری در این حقیقت امر نمی دهد
که
آدمی در داربست دیالک تیکی جبر و اختیار می زید.
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از ان جبر است.
جبر است که ادمی را به زندگی با کسی وامی دارد که دوستش ندارد
و
از زندگی با کسی باز می دارد که دوستش دارد.
علاوه بر این
رابطه
همیشه دو طرف دارد.
چه بسا معشوق تو
عاشق کس دیگری است.
بسان تو که معشوق کسی
و
عاشق کس دیگری
هستی.
۷۲۶
سنگ سخنگو
عمیقاً
از مکالمههایی که با جملههایی مثل «چرا اینقدر کمپیدایی؟» یا «چرا یه
حال و احوال نمیپرسی؟» و امثال اینها شروع میشه متنفرم. در واقع مسئلهی
اصلی اینه معمولا همون آدمایی این حرفا رو میزنن که در واقع خودشون تو اون
مسئله کوتاهی میکنن و حالا میاندازن گردن تو.
نه.
نمی اندازند گردن کسی.
این جملات عادی و رایج
عاری از اندیشه اند.
توخالی اند.
فرم محض اند و فاقد محتوا.
این جملات به طور مکانیکی بنا بر عادت بر زبان جاری می شوند.
نیتی در پشت این جملات پنهان نیست.
به
همین دلیل
تو از این جملات توخالی نفرت داری.
۷۲۷
سنگ سخنگو
انقدر رفتی و برگشتی که ناخودآگاهم تو پذیرش اینکه تصمیم گرفتم دیگه برگشتی در کار نباشه داره ضعیف عمل میکنه.
تصمیم جینا
مبتنی بر خودآگاهی او ست
و
نه
مبتنی بر ضعف ناخودآگاه کذایی او
فروید و یونگ کجا ست؟
خبری ازشان نیست.
از شنیدن گریزی نیست ولی میتوان از گوشدادن فرار کرد.
جمله ای از برشت در نمایشنامه گالیله هست:
ذل زدن را نباید با دیدن
عوضی گرفت.
ما خیلی چیزها را «می بینیم» بی آنکه دیده باشیم.
منظور جینا هم با این منظور برشت خویشاوند است:
می توان شنید و ننیوشید
۷۲۸
سنگ سخنگو
واقعا تا اینجا هر بار فقط اینجوری بودم که بذار این وضعیت تموم بشه زندگی میکنم،
میترسم زندگیم تموم بشه و نرسم زندگی کنم.
زندگی همینه.
بی اعتنا به خودگویی های ما.
هم تحمل ذلت جزو زندگی است و هم نیل به عزت.
محتوای جام زندگی آمیزه ای از شهد و شرنگ است
و
خواهی نخواهی
سر کشیده می شود.
۷۲۹
سنگ سخنگو
کاش فقط وقتی یاد آدم میفتید، سعی کنید اشتباهاتتون رو تکرار نکنید و آدم بهتری بشید، اونجوری یکم بهتره انگار.
خلایق اشتباه نمی کنند.
خلایق آن می کنند که باید بکنند
خواهی نخواهی.
اگر این مسئله مشخصا بررسی شود
حقیقت قضیه آشکار می گردد.
مثال:
کسی که همنوع خود را عرشاد می کند
خودش خرشاد می شود.
چنین کسی اشتباه نمی کند.
کردوکار او فقط از دید این و آن می تواند اشتباه محسوب شود.
یعنی
اگر به طور سوبژکتیو ارزیابی شود
و
نه به طور اوبژکتیو.
۷۳۰
سنگ سخنگو
چیزای زیادی از دست دادم و از خیلی چیزا مایه گذاشتم که این شرایط رو برای خودم به وجود بیارم،
نمیذارم هدر بره.
چیزی هدر نمی رود.
هیچ بانگی
حتی
بی پژواک نیست.
بهتر هم همین است.
امید انگیز هم همین است.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر