قصص
نگهبان کوچولوی باغ وحش
جینا روک پاکو
· فیل ها سرشان ـ در تمام روز ـ گرم است.
· آنها در گل و لای غلت می زنند، در محوطه خود ـ پشت سر یکدیگر ـ قدم می زنند، از دم های کوچولوی یکدیگر می گیرند، دایره ای تشکیل می دهند و برخی اوقات بی تربیتی از خود نشان می دهند.
· آنگاه کلاه از سر تماشاچی ها برمی دارند، با خرطوم خود به کیف و زنبیل مردم سر می کشند و گاهی ـ حتی ـ آب روی تماشاچی ها را می پاشند و خیس شان می کنند.
· از این رو ست که فیل ها ـ به هنگام شام ـ خسته اند و دل شان می خواهد که هر چه زودتر بخوابند.
· اما آنها متأسفانه فقط اگر یکی از آنها پاس دهد، می توانند بخوابند.
· «تو باید امشب پاس بدهی!»، فیل ها به کوچولوترین فیل می گویند و او هم مدتی پاس می دهد.
· اما روزی از دست بقیه به نگهبان کوچولوی باغ وحش شکایت می کند.
· «من که نمی توانم، هر شب پاس بدهم.
· من هم دلم می خواهد که بخوابم!»، به نگهبان کوچولوی باغ وحش می گوید.
· «من هنوز بچه فیل کوچولویی ام، مگر نه؟»
· نگهبان کوچولوی باغ وحش هم تأییدش می کند.
· «فیل ها نمی توانند بخوابند»، نگهبان کوچولوی باغ وحش به جانوران دیگر می گوید.
· «یکی باید شباهنگام پاس بدهد!»
· «من می توانم شباهنگام پاس بدهم!»، خرس که خیلی خوشقلب است، می گوید.
· و شباهنگام به محوطه فیل ها می رود.
· اما هنوز پاس شبانه را شروع نکرده بود، که خوابش می گیرد و چنان خرناسه می کشد که تک تک گیاهان به خود می لرزند.
· «خرس به درد پاسداری نمی خورد!»، صبح روز بعد، فیل ها به نگهبان کوچولوی باغ وحش می گویند.
· «بهتر این است، که او برای ما پاس ندهد!»
· نگهبان کوچولوی باغ وحش به نظر خواهی از جانوران می پردازد:
· «کی باید پاس بدهد؟»
· «من می خواهم که شب ها پاس بدهم!»، جغد می گوید.
· «برای من مسئله ای نیست، چون من ـ در هر حال ـ روزها می خوابم و شب ها بیدارم!»
· جغد ـ شباهنگام ـ به محوطه فیل ها می پرد و چشمان بزرگش را باز نگه می دارد.
· یک ربع ساعت بعد بال هایش را به هم می کوبد و فریاد می زند:
· «شوهووو! شوهووو!»
· برای اینکه این کار هر شبه او ست.
· و بدین طریق رؤیاهای فیل ها را پاره می کند.
· فیل ها پا می شوند و از ترس به خود می لرزند.
· «جغد به درد پاسداری نمی خورد!»، صبح روز بعد، فیل ها ـ اعتراض کنان ـ به نگهبان کوچولوی باغ وحش می گویند.
· «بهتر است، که او برای ما پاس ندهد!»
· نگهبان کوچولوی باغ وحش مجبور می شود که خودش شخصا پاس شبانه فیل ها را به عهده گیرد.
· او روی کنده ای می نشیند و فیل ها را به هنگام خواب تماشا می کند.
· اگر هم خودش خیلی خسته می شود، با این حال، شهامت به خرج می هد و تحمل می کند.
· «نگهبان کوچولوی باغ وحش برای پاسداری مناسب است!»، صبح روز بعد فیل ها ـ به تحسین ـ می گویند.
· «او مناسب تر از همه است!»
· نگهبان کوچولوی باغ وحش دو شب پشت سر هم پاس می دهد.
· اما چون روزها هم بیدار می ماند و نمی تواند استراحت کند، از پا در می آید.
· شب سوم، فکر خوبی به ذهن نگهبان کوچولوی باغ وحش می رسد.
· او کت و کلاهش را از میخ دیوار آویزان می کند و بی سر و صدا از محوطه فیل ها بیرون می آید و به اتاق خواب خود می رود.
· شباهنگام در تاریکی، وقتی فیل ها نگاه می کنند، کت و کلاه او را می بینند و فکر می کنند که نگهبان کوچولوی باغ وحش همچنان پاس می دهد.
· بدین طریق، نگهبان کوچولوی باغ وحش هر شب در خانه خود می خوابد و لازم نیست کسی بداند که شباهنگام کسی پاس نمی دهد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر