شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادر زادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
حکایت یازدهم
به است از دد، انسان صاحبخرد
نه انسان، که در مردم افتد چو دد.
معنی تحت اللفظی:
انسانی
بهتر از دد است، که خردمند است
و
نه
انسانی که بسان دد به جان مردم می افتد.
حافظ
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کآن شحنه در ولایت ما هیچکاره نیست.
معنی تحت اللفظی:
بی اعتنا به نهی عقل از باده
پر کن پیاله را.
برای اینکه این پاسبان خودش باده خوار است.
در این بیت غزل خواجه
متد فکری و طرز استدلال او
آشکار می گردد.
خواجه عینیت موضوع شناخت
را
عینیت باده
را
پرده پوشی می کند.
اینکه باده به لحاظ طبی سمی مهلک است و سلامت آدمی را به خطر می اندازد، ناگفته می ماند.
در عوض آن
باده خواری عسس و شحنه و زاهد و شیخ
برجسته می شود.
ولی باده خواری شحنه و هر مخالف دیگر باده خواری
دلیلی بر تشویق مردم به باده خواری نمی شود.
در دیالک تیک اوبژکت شناخت (باده) و سوبژکت شناخت (شحنه)
نقش تعیین کننده از ان اوبژکت شناخت (باده)
است.
برای اینکه محتوای شناخت در اوبژکت شناخت است.
متد معرفتی ـ نظر خواجه
را
می توان سوبژکتیویسم معرفتی نامید
که
یکی از مکاتب معرفتی ـ نظری ایدئالیستی و امپریالیستی برای عوامفریبی است.
حافظ
بهای باده چون لعل چیست:
جوهر عقل
بیا که سود کسی برد، کاین تجارت کرد.
معنی تحت اللقظی:
ارزش شراب سرخ برابر با جوهر عقل است.
سود نصیب کسی می شود که عقل خود را با باده سرخ مبادله کند.
مبادله عقل با باده به معنی مبادله عقل با جوهر عقل است.
جوهر
در
فلسفه آنتیک و قرون وسطای فئودالی
به معنی ماهیت و ذات است.
حافظ
در این بیت غزل
دیالک تیک پدیده و ماهیت
(ظاهر و ذات)
را
به
شکل دیالک تیک عقل و جوهر عقل بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را به درستی از آن ماهیت (جوهر عقل، باده سرخ) می داند.
عقل بدین طریق
به عنوان پدیده و نمود تحقیر می شود و باده سرخ به عنوان ماهیت و ذات و باطن (جوهر عقل) تجلیل می گردد.
این موضع فکری خواجه
معنایی جز خردستیزی ندارد.
حافظ در این بیت غزل،
بهای باده چون لعل را با جوهر عقل یکی می شمارد و مبادله جوهر عقل با باده چون لعل را سودمند می داند و توصیه می کند.
حافظ
هم
بسان سعدی و به پیروی از سعدی
سود،
یعنی معیار و مفهوم اصلی (۱) را مورد استفاده قرار می دهد.
جواب
حافظ
هم
بسان سعدی و به پیروی از سعدی
سود،
یعنی معیار و مفهوم اصلی (پراگماتیسم) را مورد استفاده قرار می دهد.
این نشانگر ریشه عمیق پراگماتیسم در ایده ئولوژی اشرافیت برده دار و فئودال است.
بیهوده نیست که تئوریسین های امپریالیسم، پراگماتیسم را همراه با مذهب، عرفان، خرافه ها و ایراسیونالیسم های دیگر احیا می کنند، به تبلیغ و ترویج همه جانبه آنها از کودکستان آغاز می کنند.
پراگماتیسم باید با دیالک تیک فراگیر (۲) و با اگوئیسم غریزی انسانی (غریزه حفظ نفس) در پیوند تنگاتنگی قرار داشته باشد.
جواب
پراگماتیسم باید با دیالک تیک فراگیر (داد و ستد) و با اگوئیسم غریزی انسانی (غریزه حفظ نفس) در پیوند تنگاتنگی قرار داشته باشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر