شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادر زادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
حکایت یازدهم
۱
اگر نفع کس، در نهاد تو نیست
چنین گوهر و سنگ خارا یکی است
معنی تحت اللفظی:
حافظ
گر جان بدهد سنگ سیه، لعل نگردد
با طینت اصلی چه کند، بد گهر افتاد.
معنی تحت اللفظی:
سنگ سیاه بدنهاد است
و
نیک نهاد شدنش
(تبدیل شدنش به لعل)
محال است.
حافظ
در این بیت غزل
در
سنت سعدی
دوئالیسم آهنین نیک بنیاد و بد بنیاد
را
به
شکل دوئالیسم طینت نیک و بد بسط و تعمیم می دهد:
سنگ بدطینت و لعل نیک طینت
قلمداد می شود.
طینت و سرشت و نهاد و ذات و بنیاد
در مفهوم فلسفی ماهیت تجرید می یابند.
مراجعه کنید
به
دیالک تیک پدیده و ماهیت
حافظ
صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
گوهر هر کسی از لعل توانی دانست
معنی تحت اللفظی:
ماهیت هر کس را می توان از لبان سرخش فهمید
به
همان سان
که
راز نهانی را از پرتو شراب می توان کشف کرد.
هر کس لبانش سرخ باشد
در قاموس حافظ
بسان لعل
نیک بنیاد است.
حافظ
سنگ و گل را کند از عین نظر، لعل و عقیق
هر که قدر نفس باد یمانی دانست
معنی تحت اللفظی:
هر کس قدردان باد یمانی باشد،
می تواند اعجاز کند و بنیاد چیزها را تعویض کند:
سنگ را به لعل
و
خاک را به عقیق
مبدل سازد.
اگر بیت غزل قبلی خواجه را با این بیت غزل دیگرش مورد مقایسه قرار دهیم،
معلوم می شود که تغییر ماهیت چیزها فقط توسط بیگانه می تواند صورت گیرد:
گر جان بدهد سنگ سیه، لعل نگردد
با طینت اصلی چه کند، بد گهر افتاد.
سنگ سیاه
خودش قادربه تغییر ماهیت خود نیست.
فقط کسی که قدر باد یمانی را می داند
قادر به تبدیل سنگ به لعل است.
این بدان معنی است
که
در
فلسفه حافظ
نقش تعیین کننده
در
دیالک تیک داخلی و خارجی
از آن خارجی است.
ادامه
دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر