منبع:
به رنگ آرامش
درنگی
از
ربابه نون
۱
فقط پائیز
می فهمد
غمِ
همین جمله اول حریف
از چندین نظر
به مانی پولاسیون فکری (تخریب خانه خرد) خواننده جان می دهد:
اولا
پاییز
به عنوان فصلی از فصول سال،
طبیعیت (ناتورالیته) زدایی می شود.
پاییز
سوسیالیزه، پرسونالیزه و هومانیزه (اجتماعی و انسانی) می شود:
بدین طریق
پاییز
فهم و دراکه
کسب می کند.
توان شناخت و شعور کسب می کند.
آنهم چه شناخت و شعوری.
۲
فقط پائیز
می فهمد
غمِ
پاییز
و
فقط پاییز
و
نه مثلا زمستان
قادر به فهم اندوه زن است.
نه
اندوه نر.
ضمنا
نه
اندوه هر زن.
بلکه
فقط
اندوه زن تنها.
خیالپردازی رومانتیکی
یکی از ترفندی مانی پولاسیون بورژوایی مرتجع واپسین
بوده و است.
نماینده این فرم از مانی پولاسیون
شاتوبریان فرانسوی
بوده است.
با این ترفند ایده ئولژیکی
احساسات خلایق خر
آلت دست قرار داده می شوند تا تبر بر تبار خرد اندیشنده خلایق فرود آید.
۳
فقط پائیز
می فهمد
غمِ
آنچه که بی سر و صدا تحریف می شود
اولا
تقسیم بشریت
بنا بر معیار جنسیت است.
بشریت به زن و نر طبقه بندی می شود.
بدین طریق
جای طبقات اصلی جامعه
را
جنس اول و جنس دوم
به
قول سیمون دوبوار
می گیرد.
یعنی
طبقه کارگر
به
مثابه سوبژکت طراز نوین تاریخ و بانی جامعه مبتنی بر برابری، خواهری و برادری
با
قشر اجتماعی زن
جایگزین می شود.
ضمنا
طبقه حاکمه انگل و زن ستیز
بی سر وصدا
خود را طرفدار زنان جهان قالب می کند.
۴
پاییز باشد
و
کسی نباشد
پا به پای دلت
دیوانگی کند
و
شانه به شانه ی بغضت
ببارد
اکنون
دلیل تنهایی زن
از صراحت می گذرد.
تنهایی زن
نه
به
دلیلی عینی.
مثلا نه به دلیل اینکه همسرش برای درآوردن لقمه ای نان
به
کار در مزرعه، کارخانه، بیماستان و غیره در همان شهر و یا در شهری دیگر و یا در کشوری دیگر رفته است.
دلیل تنهایی زن
بند تنبانی است:
کسی نیست تا پا به پای دل زن دیوانگی کند و شانه به شانه بغضش بگرید.
ما
با
فرم رومانتیکی فئودالی ـ بورژوایی واپسین زن ستیزی
در
لفافه زنگرایی
آشنا می شویم:
هنر زن
لهو و لعب و جنون و بغض و گریه و زاری
است.
زنتصویر حاکم در کشور فئودالیسم زده ما همین است.
اکنون در فضای مجازی این زنتصویر فئودالی ـ ارتجاعی و آنتی فمیینستی
هم
به
وضوح
خودنمایی می کند
و
هم
بی شرمانه
تبلیغ می شود.
مراجعه کنید
به
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر