ریتا تورن کویست ـ فرشور
(متولد ۱۹۳۵)
آمستردام، هلند
برنده جایزه «بوم طلائی»
(۱۹۹۳)
برگردان
میم حجری
· دیروز، انکه با مادر و پدرش از شهر بیلت هوفن به خانه ما آمده بود.
· انکه همکلاسی بئاتریکس، شاهزاده هلند است.
· از او پرسیدم، موقع مسابقه در مدرسه شان بئاتریکس در مسابقه شرکت می کند و یا نه.
· انکه گفت که در مدرسه آنها اصلا مسابقه برگزار نمی شود.
· برای اینکه همه انسان ها به یک اندازه خوب اند.
· او چنان قیافه ای گرفت که انگار آنها و مدرسه شان خیلی مهم است.
· خیلی مهمتر از مدرسه ما.
· انگار که مدرسه آنها بهترین مدرسه هلند است.
· صرفا به این دلیل، که آنجا مسابقه برگزار نمی شود.
· بعد گفتم که او حتما به همکلاس بودن با بئاتریکس مفتخر است.
· انکه اما گفت:
· «این را بدان که شاهزاده بئاتریکس دختری معمولی است.»
· گفت که او همین چندی پیش با بئاتریکس محلی رقصیده است.
· و وقتی که در مدرسه کیک سیب درست می کردند، بئاتریکس وظیفه پوست کردن سیب ها را به عهده داشته و او خمیر را هم آورده است و الی آخر.
· «اگر بئاتریکس دختری معمولی بود، تو سیب پوست کندن او را عمده نمی کردی»، گفتم.
· «و فکر هم نکن که مدرسه شما بهترین مدرسه است، به دلیل اینکه آنجا مسابقه برگزار نمی شود.
· چون بدون مسابقه تشخیص بهترین شاگرد مدرسه محال است.»
*****
· هرکس می تواند با خودش مسابقه بدهد.
· من اغلب با خودم مسابقه می دهم.
· به عنوان مثال، من هربار اندکی طولانی تر زیر آبی شنا می کنم.
· همیشه با دوچرخه سعی می کنم که با پا زدن کمتری از تپه بالا روم.
· در حل مسائل ریاضی، همیشه سعی می کنم که کمتر اشتباه کنم.
· من هر روز باید سعی کنم که مستقیم تر به ولترز بنگرم.
· با نظرات مادر بیشتر به مخالفت برخیزم.
· و هر بار که تصویری می کشم، سعی می کنم که زیباتر از تصویر قبلی ام باشد.
· چنینم من.
· من البته در مسابقه با خود، همیشه برنده نمی شوم.
· ولی با این حال از آن دست برنمی دارم.
· وقتی که کسی با خودش مسابقه می دهد، نه به کشف بهترین، بلکه به کشف بهتر و یا بدتر می رسد.
· کسی نمی تواند تو را از شرکت در چنین مسابقاتی نهی کند.
· حتی در مدرسه انکه نمی توانند کسی را از شرکت در مسابقه با خود بازدارند.
*****
· هربار من به معلمه ای و یا معلمی برخورد می کنم، با واکنش عجیبی از سوی آنها مواجه می شوم.
· یا بلافاصله به طرف دیگر نگاه می کنند، یا مستقیما به رویم می نگرند، یا با مهربانی سلام ـ علیک می کنند و یا به طور چشمگیری کوتاه سلام ـ علیک می کنند.
· همه این واکنش ها مرا به سوء ظن برمی انگیزند.
· سلام ـ علیک مختصر به این معنی است که نگران چیزی نباش، صبور باش.
· سلام ـ علیک دوستانه به این معنی است که تو چیزی زیبا داری و می توانی از داشتنش خوشحال و خشنود باشی.
· روی برگرداندن از تو به این معنی است که من نمی خواهم که با حالت چهره ام، اندیشه ام را افشا کنم.
· نگاه مستقیم بر روی تو به این معنی است که در چهره من چیزی برای دیدن وجود ندارد.
· همه آنها اما رازی را در دل دارند که به من مربوط می شود.
· رفتار این معلمه ها و معلمین مرا گیج می کند و دیگر نمی دانم که چگونه باید نگاه شان بکنم.
· نمی دانم که باید با مهربانی نگاه شان بکنم، غیردوستانه نگاه شان بکنم، مستقیما چشم در چشم شان بدوزم و یا از نگریستن مستقیم به چشمان شان پرهیز کنم.
· بنابرین تصمیم گرفته ایم که هر جور با من رفتار کنند، من هم به همان جور با آنها رفتار کنم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر