محمد نجفی
وکیل پایه یک دادگستری
و
فعال حقوق بشر
تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
۱
گل سرخ و گُرِ سُرب
ای سرا پا سلاح
سرا پا صلحم.
شلیک نکن
مرد جوان
قلبم را هدف نگیر
تیر به خودت اصابت خواهد کرد!
تو در قلب منی.
سؤال این بود که چرا عنقلابیون جهان و جماران همگی «سراپا صلح» و
طرفدار فرم مسالمت آمیز عنگلاب و عنقلاب اند؟
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش
باید
میان عنگلاب و انقلاب
از
سویی
و
میان انقلاب و عنقلاب
از
سوی دیگر
تفاوت گذاشت.
انقلاب
به
تعویض طبقه حاکمه
اطلاق می شود.
مثلا
انقلابات بورژوایی
انقلابات پرولتری
عنگلاب
به
تعویض طبقه حاکمه انقلابی با طبقه حاکمه ارتجاعی
اطلاق می شود.
مثلا
عنگلاب اسلامی
عنگلاب گربه چفی
عنگلاب فاشیستی در ایتالیا و آلمان و اسپانیا و شیلی
عنقلاب
اما
به
طبقه حاکمه
دست نمی زند.
عنقلاب
به
تعویض هیئت حاکمه
اطلاق می شود.
در
هر دوره انتخابات
عنقلابی
صورت می گیرد.
مثلا
در امریکا حزب جمهوری خواه جای حزب دموکرات را می گیرد
که
هر دو نماینده طبقه حاکمه امپریالیستی واحدی اند و تفاوت طبقاتی و ماهوی با هم ندارند.
در
آلمان و فرانسه و دیگر جوامع سرمایه داری
حزب دموکرات مسیحی کاتولیکی و پروتستانی جای حزب سوسیال ـ دموکرات و حزب سبز و صورتی را می گیرد
که
همه از دم
نماینده طبقه حاکمه امپریالیستی واحدی اند و تفاوت طبقاتی و ماهوی با هم ندارند.
اگر
شرایطی پیش آید که توده از استبلیشمنت (احزاب رنگارنگ طبقه حاکمه) به تنگ آیند،
طبقه حاکمه
احزاب اولترا ارتجاعی (فاشیستی، فوندامنتالیستی) خوابانده شده در آب نمک
را
تقویت می کند و وارد معرکه انتخابات می سازد
که
توده
بر سر دو راهی انتخاب بد و بدتر قرار می گیرد
و
اگر بدتر را انتخاب نکند،
به
بد سابقا موجود
رأی می دهد
و
یا
تیشه بر ریشه خود می زند
و
بدتر
را
روی کار می آورد
که
بخش اعظم دستاوردهای مبارزاتی توده در طول قرون
را
از بین می برد.
در این صورت هم طبقه حاکمه
دست نخورده می ماند.
فقط
نماینده و مأمور طبقه حاکمه یعنی هیئت حاکمه
عوض می شود.
۲
گل سرخ و گُرِ سُرب
سرا پا صلحم.
شلیک نکن
مرد جوان
قلبم را هدف نگیر
تیر به خودت اصابت خواهد کرد!
تو در قلب منی.
دلیل سراپا صلح بودن نسرین و نجفی و غیره
تعلق طبقاتی آنها به همان طبقه حاکمه است
که
نماینده دیگرش هیئت حاکمه حی و حاضر است.
این جناح از طبقه حاکمه و یا حتی این جناح از هیئت حاکمه
اگر روی کار آید،
همان دستگاه دولتی
(همان چماق سرکوب و ستم)
را
به
خدمت خواهد گرفت،
فقط
به
لحاظ فرم
«راسیونالیزه» اش خواهد ساخت.
درست
به
همین دلیل
محمد نجفی
مرد جوان سراپا سلاح
را
یعنی
دستگاه دولتی حی و حاضر
را
در
قلب خود
دارد
و
نه
در
مقابل خود.
اگر تیز بنگریم
مرد جوان سراپا سلاح و نسرین و نجفی سراپا صلح
هر دو مأمورند.
هر دو مأمور و مزدور و نماینده طبقه حاکمه واحدی اند
که
دشمن سوگند خورده توده
است.
۳
مغزم را نشانه نرو
خود را پریشان مکن
من به تو می اندیشم.
من به تو نزدیکم.
چندی قبل
شازده رضا پهلوی
هم
همین موضع نسرین و نجفی و غیره
را
گرفته بود.
سپاه و بسیج و غیره
پس از روی کار آمدن شازده
هم
کما فی السلابق
به
کار خود ادامه خواهند داد.
البته
در لفافه ای دیگر و با عناوین و اسامی دیگر.
نسرین و نجفی
دروغ نمی گویند.
این اوپوزیسیون هیئت حاکمه حی و حاضر
وحدت طبقاتی با آن دارد
و
نه
تضاد طبقاتی.
ماهیت طبقاتی هر دو یکی است.
به
قول نجفی
به همدیگر می اندیشند و به هم نزدیکند
و
ماهیتا
یکی اند.
۴
بنگر
شاید زنبور،
شهدِ گلِ گیلاسِ مرا، به کندویِ تو می برد
شاید کلاغ،
گردویِ باغِ تو را، در باغچۀ من می کارد
میشِ تو
شاید
آبستنِ قوچ من است
شاید کفتر تو ست
که بر بام خانه من خستگی در می کند.
تقارب طبقاتی میان هیئت حاکمه حی و حاضر با اوپوزیسیون عنقلابی
اکنون
ناتورالیزه می شود
و
به
زیور شعر کشیده می شود.
توده
که
باغستان ندارد
تا
شیره گل گیلاسش را زنبور به کندوی سید علی ببرد
و
گردویش را در باغ سید علی بکارد.
توده
که
گله گوسفند ندارد
تا
میش سید علی آبستن قوچش باشد
توده
که
خانه و کاشانه ندارد
تا
کفتر سیدعلی بر بامش بنشیند و بر آن بریند.
توده
اگر رفقای سراپا سلاح نسرین و نجفی بگذارند،
گورخواب و کارتن خواب
است
که
حتی
سگان ولگرد
حوصله نزدیکی بدان را ندارند.
۵
ما
کی،
کجا،
من و تو و او
شده ایم؟
کنار هم بودیم،
چرا رو برو شدیم؟
شانه به شانه هم بودیم،
شاخ به شاخ شده ایم.
من
تو را دوست می دارم،
بر من سلاح مکِش،
مرا مکُش
من
ساده ترینم،
ساده می خواهم
می خواهم ببویم، ببینم، بشنوم، بی اندیشم (بیندیشم؟)، بگویم.
نجفی
با
صراحت تام و تمام
بر وحدت طبقاتی اوپوزیسیون عنقلابی با هیئت حاکمه ارتجاعی
تأکید می ورزد.
اکنون برمی گردیم به رهنمود خواجه:
آسایش دو گیتی
تفسیر این دو حرف است:
با دوستان مروت با دشمنان مدارا.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر