پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
فصل هشتم
بخش دوم
۸۰
· این نکته ای در فلسفه کانت است که فیشته به مثابه ضعف فلسفه کانت کشف و افشا کرده است.
۸۱
· فیشته می کوشد که «فلسفه انتقادی» کانت را از این ضعف آزاد سازد و آن را از خطه گمان ورزی بیرون راند و به خطه اعمال پراتیکی سوق دهد.
۸۲
· فیشته به روشنی اعلام می دارد که چگونه به ماهیت فلسفه کانت پی برده است.
۸۳
· وقتی فیشته در سال ۱۷۹۰ تصادفا با آموزه کانت آشنا می شود، فورا آن را قبول می کند.
۸۴
· این به تلاش کانت در زمینه اثبات تئوریکی آزادی اراده مربوط می شد.
۸۴
· این آموزه کانت، فیشته را شیفته و مجذوب خود می سازد.
۸۵
· البته به این دلیل که فیشته فکر می کرد که می تواند از آن آموزه کانت، به استخراج استنتاجات اجتماعی نایل آید.
· (استرایزند، «فیشته و تاریخ ملت آلمان»، در «دانش و وجدان»، مطلبی به مناسبت ۲۰۰ امین سالگرد تولد فیشته.
· ناشر مانفرد بور، ۱۹۶۲، ص ۶۹)
۸۶
· فیشته در نامه ای به اخیلس، می نویسد:
· «برای من روشن است که از قانون ضرورت کلیه اعمال بشری، پیامدهای به غایت مضر برای جامعه می تراوند که فساد اخلاقی بزرگ طبقات به اصطلاح بهتر، عمدتا از این سرچشمه آب می خورد.»
۸۷
· فیشته بعدها در جمعبندی ئی اعلام می دارد:
· «از آنجا که من در خارج از خود قادر به تغییرش نبوده ام، تصمیم گرفتم که در خودم تغییرش دهم.»
· («مکاتبات فیشته»، جلد ۱، ص ۱۴۲)
۸۸
· فیشته می خواست مناسبات جامعتی ـ اجتماعی زمان خود را با تغییر شعور انسان ها متحول سازد.
۸۹
· فقدان قوای جامعتی رئال برای تغییر مناسبات فئودالی ـ استبدادی از طریق اعمال (اکسیون های) انقلابی، فیشته را به دام نقش استثنائی قایل شدن به شعور وسوسه می کند.
۹۰
· فیشته دچار این توهم می شود که فلسفه اش می تواند مناسبات جامعتی موجود (مناسبات فئودالی ـ استبدادی) را تحول بخشد.
· (فیشته جای خالی سوبژکت تاریخ در آلمان فئودالی آن زمان را، یعنی جای خالی بورژوازی انقلابی را با فلسفه پر می کند. مترجم)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر