جمعبندی
از
مسعود بهبودی
درنگی در شعاری
مبارزه بر ضد دیکتاتوری دینی و «اسلام سیاسی» را گستردهتر کنیم
۱
اولا
دیکتاتوری
طبقاتی است و نه اسلامی و یهودی و مسیحی و بودایی و الحادی و غیره
۲
ثانیا
دیکتاتوری الزامی است و نه دلبخواهی
۳
هر دولتی
چه دولت اقلیت انگل و چه دولت اکثریت مولد
نوعی دیکتاتوری است.
۴
اگر دیکتاتوری بورژوازی در هر طویله طبقاتی سرنگون شود
باید جای خود را به دیکتاتوری توده ای بدهد
و
یا
به دیکتاتوری جناح دیگری از طبقه حاکمه
مثلا سید علی برود سیدرضا پهلوی بیاید
یا
نسرین ستوده بیاید
یا فرخ نگهدار بیاید
۵
پایان دیکتاتوری در جهان = شروع دموکراسی یعنی توده فرمایی یعنی کمونیسم
۶
ثانیا
مفهوم خرکی اسلام سیاسی
یکی از مفاهیم خر پروانه امپریالیسم است.
۷
اسلام ماورای اجتماعی
فقط در کره مریخ یافت می شود
نه در سیاره سرگردان زمین
۸
در سیاره سرگردان زمین
اسلام که سهل است
هر آه و عطسه ای اجتماعی است و لذا طبقاتی و سیاسی است.
۹
آماج امپریالیسم خر پرور از اختراع مفاهیم عوام پسند و عوام فهم
ماستمالی ماهیت طبقاتی اسلام است.
سیمین بهبهانی
من از عقرب نمی ترسم
ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد
لباس میش می ترسم
هراسم جنگ
بین شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندن اندیشه در آتیش می ترسم
من از شلاق افکار تهی
بر خویش می ترسم
پایان
الف
من از عقرب نمی ترسم
ولی از نیش می ترسم
۱
سیمین از سعدی که قرن ها قبل می زیست
قرن ها عقبمانده تر بوده است.
۲
سیمین
بر خلاف سعدی
هنوز نمی دانست که میان عقرب و نیش
رابطه ارگانیک (عضوی) وجود دارد.
۳
به همان سان که بدون ارگانیسم
ارگان وجود ندارد
یعنی
بدون اندام
عضو
وجود ندارد،
به همان سان هم
بدون عقرب
نیش وجود ندارد.
۴
سعدی
ولی می دانست:
بنی ادم اعضای یکدیگرند.
یعنی میان اعضای جامعه رابطه دیالک تیکی ارگانیکی و یا عضوی وجود دارد:
یعنی
هرکس اندام همنوع خویش است
و
هر همنوعی اندام او ست.
دیالک تیک عضو و اندام
ارگان و ارگانیسم
شاهکار به تمام معنا
اگر هگل و مارکس و لنین را دیدی
بگو
تا
ببینند و لذت ببرند.
ب
از آن گرگی که می پوشد
لباس میش می ترسم
۱
سیمین از گرگ نوعی نمی ترسد
بلکه از گرگ ریاکار می ترسد.
۲
این اما به معنی تنبلی سیمین در تشخیص و تمییز است.
۳
و گرنه هراسناکی در گرگیت گرگ است
نه
در ریاکاری گرگ.
ضمنا
ریا با ماهیت و ذات طبقاتی گرگ پیوند دارد.
پ
هراسم جنگ
بین شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندن اندیشه در آتیش می ترسم
۱
اولا
می توان از دیالک تیک کبریت و هیزم سخن گفت
و نه از دیالک تیک کبریت و شعله و هیزم
آتش نتیجه حل تضاد دیالک تیکی کبریت و هیزم است
آتش و یا شعله = اکسیداسیون اتم های کربن و غیره هیزم = الکترون از دست دادن مثلا اتم های کربن
۲
ثانیا
سیمین اصلا نمی داند که اندیشه چیست.
در طویله جماران
خلایق فقط خیال می کنند که می اندیشند
۳
ای بسا کسا که عرعر و عطسه و خر و پف و خرناسه را با اندیشه عوضی می گیرند.
۴
اندیشه کجا بود که کسی آن را در آتیش بیندازد.
۵
اصلا اندیشه چیست؟
ت
من از شلاق افکار تهی
بر خویش می ترسم
۱
افکار تهی؟
۲
افکار تهی وجود ندارد
مش سیمین
۳
افکار و یا احکام
محتوای جملات اند.
۴
میان اندیشه (فکر) و جمله
رابطه دیالک تیکی مظروف و ظرف (آش و قابلمه، محتوا و فرم) برقرار است
۵
به همان اندازه می توان از افکار تهی سخن گفت
که از آش تهی،
از آبگوشت تهی
از چلو کباب تهی
می توان هارت و پورت کرد
و
عوامفریبی کرد.
۶
ببین تفاوت سیمین بهبهان با فروغ فیلسوف تهران
از کجا تا به کجا ست.
درنگی در دیالک تیک فقر و ثروت
۱
آره.
دل بستن و دل خوش کردن به خواب و رؤیا
و
اختراع دلخوشی از خواب و رؤیا
بدترین نوع فقر است.
۲
دل بستن و دل خوش کردن به خواب و رؤیا
و
اختراع دلخوشی از خواب و رؤیا
نشانه بارز فقر فکری و فقر مادی است
درنگی در ایسم ستیزی سطل ننه ات طلبیسم
کسب آزادی از کانال ایسم خاص و فرد خاصی حاصل نمی شود
انان که برای حصول آزادی از چنین سازو کارهایی بهره می جویند خود بردگانی هستند که در باطلاق استبداد گرفتار خواهند شد
۱
پسوند ایسم
به
چه معنی است؟
۲
مثال
پسیمیسم
اوپتیمیسم
آنارشیسم
دسپوتیسم
میلیتاریسم
داروینیسم
سوسیالیسم
راسیونالیسم
سطل ننه ات طلبیسم
....
به چه معنی اند؟
۳
برای درک و توضیح ایسم
باید
پرسید
وقتی
مثلا به واژه راسیونال (عقلی)، ایسم افزوده می شود
یعنی
به راسیونالیسم تبدیل می شود
چه می شود؟
۴
پروفسوری به نام امیر حسین آریانپور
برای پسوند ایسم در واژه های فرنگی
معادل پارسی تشکیل داده است:
ایسم = گرایی
بدین طریق راسیونالیسم = خردگرایی = تبعیت از عقل
۵
قبل از آریانپور
روشنگری دیگر از دیار اتش ها
به
نام احمد کسروی
برای ایسم معادل دیگری تشکیل داده بود:
ایسم = گری
بدین طریق
مفاهیم شیعیسم به شیعی گری
بهائیسم به بهایی گری
سنیسم به سنی گری
مانیسم (منیچه ئیسم) به مانیگری
...
استحاله یافته بود.
۶
مبارزه سطل ننه ات طلبیسم
با
ایسم
اولا
نشانه خریت آنها ست
۷
راستی تفاوت خریت با خریتیسم چیست؟
۸
ثانیا نشانه عوامفریبی آنها ست.
۹
عوامفریبی = خر پروری
در زبان فرنگی برای خرپروی هم ایسمی هست.
۱۰
تمامی واژه های جهان در «فرهنگ» سطل ننه ات طلبیسم
در
واژه های کاف دار و واژه های خویشاوند با کاف
خلاصه می شوند.
۱۱
فرهنگ سطل ننه ات طلبیستی
فرهنگی لومپنیستی است.
۱۲
یعنی اصلا فرهنگ نیست.
۱۳
برای اینکه لومپن جماعت
از نعمت فکر و فرهنگ محرومند.
حتی اگر پروفایل خود را به عکس تو دل بروی هلری داف و برژیت باردو و مرلین مونرو زیور ببندند و مشتری خرتر از خود جمع کنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر