۱۳۹۹ شهریور ۹, یکشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۹۱)

 

جمعبندی

از
مسعود بهبودی
 
درنگی در شعریت شعر

۱
ممنون.
مش فریبا.
این «شعر» دوست مان
فاقد شعریت است.
یعنی اصلا قابل خواندن نیست
حتی به ضرب شلاق

۲
یعنی اصلا شعر نیست.

۳
شعر
آن است که خودجوش
باشد.

۴
شعر
باید به شاعر تحمیل شود تا شعر شود و شعر تلقی شود.

۵
شعری که زورکی و مصلحتی سر هم بندی شده باشد
اصلا شعر محسوب نمی شود.

۶
شعر باید ثمره روح و روان دستخوش آشوب باشد تا شعر باشد.

۷
مثال:
حیدر بابای شهریار شعر است
به شهریار تحمیل شده است
۸
یعنی اگر شهریار حیدبابا را نمی سرود
احتمال آن می رفت که جنون بگیرد.

۹
مرثیه سایه در سوگ طبری
شعر است.
انعکاس روح و روان دستخوش آشوب شاعر است.
بخوان تا ایمان بیاوری به شعریت شعر

۱۰
بی دلیل نیست که فروغ فیلسوف
اشعار کسرایی را به عنوان شعر
قبول ندارد.

۱۱
شعری (و هر اثر هنری دیگر) که آگاهانه و حساب شده و اندیشیده شده سروده شده باشد
چه بسا
مدح و وعظ و رجز و شعار است و نه شعر
 
رژه رفتن با بیل
میراث نازی های نازی آباد است

فوندامنتالیسم
همشیره فاشیسم است
 
هی مشد اشرف
دست بردار از این عوام فریبی ها

۱
خر نمی تواند انقلابی و کمونیست باشد.

۲
صمد پیرو جلال آل احمد و احمد شاملو بوده است
که هر دو فاشیست بوده اند.
حتی به اعتراف خودشان.

۳
صمد عوامفریب کودک ستیز بی رحمی بیش نبوده است.

۴
ما زباله های صمد را و جالا و شاملو را تحلیل کرده ایم
بخوان تا رستگار شوی

۵
ضمنا

صمد
توسط جلال لاشخور
به دروغ
به عنوان شهید در ارس قلمداد شده و معروفیت کسب کرده است
 
درنگی در هارت و پورتی از ژان پل سارتر

الف
اگر میتوانستم از اندیشیدن باز ایستم بهتر میشد

۱
این جفنگ سارتر به چه معنی است؟

۲
این بدان می ماند که کسی بگوید:
اگر عطسه، سرفه، سکسکه نمی کردم و پس از اطعام
آروغ نمی زدم بهتر می شد.

۳
این بدان معنی است که
سارتر
اصلا نمی داند که تفکر چیست.

۴
راستی تفکر چیست؟

۵
تفکر را نباید با آه و عطسه و آروغ عوضی گرفت.

۶
این جمله را ما ۲۰ سال پیش به حریفی گفتیم و بی ادب قلمداد شدیم.
بعد بلاک مان کرد تا از شر مان راحت شود.

۷
تفکر
نوعی کار است.

۸
ما با دو نوع کار سر و کار داریم:

الف
کار مادی و به قول قدما یدی

ب
کار فکری یعنی تفکر
کار هنری هم عمدتا کار فکری است.

۹
هم
کار مادی
و
هم
کار فکری
اگر تیز بیندیشیم
هر دو
دیالک تیکی از کار فکری و کار مادی اند

۱۰
تفاوت فی مابین این است
که
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک (دیالک تیک کار فکری و کار مادی)
در اولی از آن کار مادی است
و
در دومی از آن کار فکری است.

۱۱
همین تحلیل که ما از جفنگ سارتر به عمل می اوریم
کار فکری است که ضمنا با کار مادی همراهی می شود
چون هم مغزمان در کار است و انرژی و نیرو مصرف می کند و هم دست مان و دیگر ارگان های اندام مان زحمت می کشند و خسته می شوند.

۱۲
حریفی فرزانه می گوید:
هر کاری از کله آدمی می گذرد.

۱۳
مثال:
میان کردوکار نساج و عنکبوت
اصولا
فرقی وجود ندارد:
هر دو تور می بافند

۱۴
تفاوت و تضاد آندو این است
که
عنکبوت به حکم غریزه تور می بافد (می تند) (بسان «عندیشدن» سارتر خالی بند)
ولی
نساج قبل از بافتن تور
تور را در ذهن خود پیشاپیش می بافد
بعد
اندیشه انتزاعی و ذهنی مربوطه
را
به کمک تارهای نخ و پشم و و دفه و دستگاه ریسندگی و غیره
مادیت می بخشد
آن سان که نهایتا
توری بافته می شود که در خطوط کلی اش شبیه توری است که پیشایپش در ذهن خود بافته است.
 
۱۵
فرق زنبور با عمله و بنا هم همین است.

۱۶
کار مادی = مادیت و یا شیئیت بخشی به اندیشه
اندیشه ای که پیشاپیش اندیشیده شده است

۱۷
تفکر و یا اندیشیدن = کار فکری بر روی سیگنال های حسی که از عالم خارج به واسطه ارگان های حسی (حواس پنجگانه و غیره) به کارخانه مغز اندیشنده
ارسال شده اند.
 
درنگی در پرت و پلایی از پیکار

تاریخ جنبش چپ ایران دارای چراهای بسیاری است.
یکی از آنها وحدت اتحاد مبارزان کمونیست و کومله است.
علیرغم نقد تفکر ناسیونالیستی کرد در سازمان کومله
توسط پیکار
و
آگاهی به آن توسط حکمت
هرازگاهی تشدید اختلافات درونی حول و حوش چگونگی برخورد به بورژوازی کرد مسئله ساز می‌شود.

۱
عجب شلم شوربایی

۲
منظور از ناسیونالیسم چیست؟

۳
منظور از تفکر ناسیوالیستی چیست؟

۴
طوایل سیاسی
و
حتی خود پیکار رو دار
اصلا نمی دانند که تفکر چیست.

۵
ضمنا
ناسیونالیسم که بد نیست.
فقط باید پرسید:
ناسیونالیسم چیست؟

۶
چه انتقاداتی پیکار رو دار بر تفکر ناسیونالیستی کذایی کومله کذایی دارد؟

۷
نماینده بورژوازی در کردستان های مختلف کیست؟

۸
مناسبات تولیدی در کردستان های بیشمار چیست؟

۹
مثال:
قبیله بارزانی
قبیله ای فئودالی است و یا بورژوایی؟
 
درنگی در خرافه ای
از
«برادران کارامازوف»
داستایفسکی

من هیچ‌گونه مخالفتی با وجود خدا ندارم.
به‌عقیده‌ی من خدا تصوری بیش نیست.
اما
تصدیق می‌کنم برای تامین نظم جهانی ضرورت دارد.
حتی عقیده دارم هرگاه خدا وجود نداشت
بایستی او را اختراع کرد.
 
۱
عیرانی جماعت
چه سطل ننه ات طلب و چه سر تنت طلب
این جملات را
به نام داستایفسکی منتشر می کنند.

۲
این جملات
را
احتمالا
کشیشی (یکی از برادران کارمازوف) در رمان مذهبی مزخرف مربوطه بر زبان می راند و نه نویسنده رمان

۳
جماعت سطل ننه ات طلب و سر تنت طلب
همین کار را با شاهنامه می کنند.
ابیاتی را که از قول کاراکترهای شاهنامه بوده اند
می برند و برای تبلیغ خرافات خود
به نام فردوسی
به کار می برند.

۴
با این ترفند
فردوسی
فردی جنگ طلب
شاه پرست
لاشخور
نژاد پرست
جا زده می شود.

۵
اما تحلیل این جملات
بی اعتنا به اینکه از کشیش است و یا خود نویسنده خر و خردستیز:

الف
من هیچ‌گونه مخالفتی با وجود خدا ندارم.

۱
موافقت و مخالفت تو با وجود خدا اصلا تعیین کننده نیست.

۲
تو و نظرات تو که موضوع بحث نیست.

۳
موضوع بحث
خود خدا ست.

۴
تو باید بی اعتنا به نظر خودت
به طور عینی
خدا
را
تحلیل کنی و اثبات و یا رد کنی.

ب
به‌عقیده‌ی من خدا تصوری بیش نیست.

۱
منظور از تصور چیست؟

۲
خدا یک زمان خورشید بوده است. (میترائیسم)
زمانی دیگر آلات تناسلی بوده است
زمانی دیگر بت بوده است.
الله
بتی است که حضرت محمد از بتکده کعبه برداشته و به آسمان برده است
بت مشخص و مادی را حضرت محمد
مجرد و روحی کرده است.

۳
خدا
نه
تصور
بلکه مفهومی است.

۴
مثل درخت که مفهومی است.

۵
مفهوم درخت
نتیجه تجرید سرو و صنوبر و غیره است.

۶
مفهوم خدا
نتیجه تجرید چه چیزهایی و یا چه کسانی است؟

پ
اما
تصدیق می‌کنم
که
وجود خدا
برای تامین نظم جهانی ضرورت دارد.

۱
به
نظر داستایفسکی و یا روحانیت
نظم جهان وابسته به باور بشریت به تصوری
و
در بهترین حالت
مفهومی است.

۲
اولا
منظور از نظم جهان چیست؟

۳
نظم جهان دوران تاریخی معینی است:
نظم جهان
یک زمان دوران برده داری بوده است
بعد
دوران فئودالی
بعد دوران سرمایه داری
بعد
دوران کنونی 
(دوران گذار از سرمایه درای به سوسیالیسم)

۴
این بدان معنی است که نظم جهانی
مرتب عوض شده است.

۵
مگر نظم جهانی به اراده و امر خدا عوض شده است و نه به اراده و عمل انقلابی توده؟

۶
راستی چرا و به چه دلیل نظم جهانی وابسته به بارو خلایق
به وجود خدای واهی است که تصوری بیش نیست؟

۷
داستایفسکی به این سؤال ما جواب داده است:
اگر خدا نباشد (یعنی اگر خلایق از خدا نترسند)
هر کاری مجاز می گردد.

۸
پس وابستگی نظم جهانی به وجود خدا
نیاز بشریت به لولوی سرخرمن و یا خوخان معروف است که برای ترساندن کودکان به کار می رود.

ت
حتی عقیده دارم هرگاه خدا وجود نداشت
بایستی او را اختراع کرد.

۱
لامصب
مگر همین دو ثانیه قبل
نگفتی که خدا به عقیده ات تصوری بیش نیست؟

۲
حالا چطور شد که
نسبیتی وارد ادعای مطلق خود می کنی
و
می گویی:
اگر خدا احیانا نباشد
باید اختراع شود؟

۳
تو هنرمند و نویسنده و آخوندی و یا عوامفریب و کلاهبردار؟

۴
خلایق را می خواهی خر کنی و به دنبال خدایی بفرستی که اختراع کرده ای؟

۵
عقل که نداری
شرمت کجا ست؟
 
درنگی در اندرزی فئودالی ـ جمارانی

جناب میم
تا آنجایی که تجربه نشان داده برای ویرایش هر متنی ، خواست یا کسب اجازه از صاحب اثر اولین شرط است
حریف

۱
ممنون از اندرز فئودالی ـ جمارانی تان مشد حریف

۲
تجربه که معیار و ملاک تعیین کننده ای نیست.

۳
مثال:
ما تجربه کردیم که مادران و پدران و خواهران و برادران مان را
در نهایت معصومیت و مظلومیت
شقه شقه کردند
شقه های اندام شان را جلوی سگان و گرگان گرسنه خاوران افکندند
زجرکش کردند
به توبه فرمان دادند
در ملأ عام رسوا ساختند.

۴
حالا به قول شما و در سنت فکری فئودالی شما
باید چنین کنیم؟

۵
تجربه باید مورد تجزیه و تحلیل مارکسیستی ـ لنیینستی قرار گیرد
یعنی
تجربه باید حلاجی علمی شود
تا
دانش تجربی
تشکیل شود
تا
تئوری علمی تشکیل شود
و چراغ راه گردد.

۶
ویرایش افکار و اشعار
قبل از همه
به خاطر خود ما ست.

۷
ویرایش افکار و اشعار
ثانیا
فرمی از هماندیشی علمی و انقلابی ما ست:

الف
ویرایش افکار و اشعار
فرمی از هماندیشی با صاحب اثر و صاحب هنر و صاحب نظر است.

ب
ویرایش افکار و اشعار
فرمی از هماندیشی با خواننده اثر و هنر و نظر همنوع است.

البته در طویله جماران
همه از دم
چه بسا
هوراکش و پاچه خوار و تملق گو و عندرزگو هستند
و نه خوداندیش و صاحب نظر و جسور به ابراز نظر

در طویله جماران
همه 
همه چیز دانان نادان اند 
و
 نه
 جویندگان دانش و دانایی

۸
ما میان دو نوع مصرف و مطالعه اشعار و افکار و آثار فرق می گذاریم:

الف
مصرف و مطالعه پاسیو (منفعل)
کورکورانه
خرکی
خر رنگ کنکی
عوامفریبانه
عهد بوقی ـ فئ<دالی ـ روحانی

ب
مصرف و مطالعه اکتیو (اکتیویته یعنی فعالیت مبتنی بر آگاهی)

۹
ویرایش:
همین است و به همین خاطر است:

الف
ویرایش
از سویی
مطالعه و مصرف دقتمند اثر همنوع است

ب
از سوی دیگر ابراز نظر ضمنی درست و یا نادرست
نسبت بدان است.
تا صاحب نظر و مصرف کنندگان دیگر نظر و اثر و هنر هم بیندیشند و ابراز نظر کنند تا ما هم رشد کنیم.

۱۰
اما در باب کسب اجازه از صاحب نظر و صاحب هنر و صاحب اثر

۱۱
کسی که اثری و نظری را
خواه از خود و خواه از مرادان وم ریدان خود
در جامعه و جهان منتشر می کند
عملا
به
مبارزه طبقاتی می پردازد.

۱۲
هر سخنی
هر شعری
هر نظری
گلوله ای
خمپاره ای
بمبی
است
که منفجر می شود

۱۳
اندیشه و اثر و هنر
افزار و اسباب مبارزه اند.
ضمنا

۱۴
اندیشه و نظر در فرمهای مختلف از نثر تا شعر از نقاشی تا تندیس
شخصی نیست تا از شخص معینی برای ارزیابی اش اجازه گرفته شود؟

۱۵
اندیشه و نظر
همیشه
طبقاتی است
و ما سگان توده ایم و در تلاش برای تشکیل فرمانفرمایی توده (دموکراسی)

۱۶
هر پارس ما هم گلوله ای است که به سوی دشمنان توده شلیک می شود.

۱۷
ما اندیشه طبقات اجتماعی انگل و پارازیت و مفتخور را
و
حتی اندیشه های پدران و مادران خود را
نقد می کنیم تا از حقیقت عینی دفاع کنیم.

۱۸
ما در نقد اشعار کسرایی و زهری و سایه و طبری و سعدی و حافظ و سپهری و شاملو غیره
هزاران تحلیل منتشر کرده ایم

۱۹
نبودند تا از شان اجازه بگیریم و بعد دست به کار شویم.

۲۰
تو می توانی ما را به چارمیخ کشی
در میادین تیر تیرباران کنی
شکنجه دهی و شقه شقه کنی
ولی نمی توانی پوزه بند بر پوزه ما ببندی و فرمان خاموش باش بدهی.
 
۲۱
اگر ذره ای مغز اندیشنده در کاسه سر داری
هر جمله ما را که باطل می پنداری
ذکر کن و با اقامه دلیل علمی و تجربی و منطقی
بطلانش را اثبات کن
تا
ما 
هم
 برای خودت و امواتت
صد پارس بلند به زبان پارسی بفرستیم
و
تو
کیف کنی و خوش باشی
با پوزش البته
 
درنگی در عندیشه ای از حسین پناهی

آدمی است دیگر
یک روز حوصله
هیچ چیز را ندارد
دوست دارد بر دارد
خودش را بریزد دور

پایان

۱
هی مشد حسین
آدم
آدم است
و
نه آشغال

۲
آدم
که
خودش را بسان آشغال دور نمی ریزد.

۳
من ـ زورت از آدم
نه
آدم
بلکه علاف است.

۴
علافی
منبع پوچ انگاری زندگی و بیهوده پنداری هستی است.

۵
به همین دلیل
شاعر فرزانه ای گفته:
برو کار می کن
مگو:
«چیست کار»

که
سرچشمه رستگاری است، کار.

۶
کار
چه کار مادی
چه کار فکری
و
چه کار هنری
به
زندگی آدمی معنا و محتوا می بخشد.

۷
کار
آدمی را به ماهیت خلاق انسانی اش
آگاه می سازد.

۸
محصول کار هرکس
آیینه ماهیت و لیاقت و شخصیت و آدمیت او
ست.

خدا هم پس از خلق حوا و آدم
به
خودشناسی رسیده و گفته:
فتبارک الله احسن الخالقین
فرخنده باد آفریننده حوا و آدم

۹
در اثر کار
آدمی به خودشناسی می رسد
و
به
خویشتن خویش می بالد
و
از
لحظه لحظه حیات خویش لذت می برد
و
از
زندگی خویش
مثل مردمک چشم خویش
حراست به عمل می آورد.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر