۱۳۹۹ مرداد ۲۱, سه‌شنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۷۵)

 

جمعبندی

از
مسعود بهبودی
 
درنگی در انفجار لبنان

۱
خرد و خراب کردن همه خم ها و خمره ها بر سر آخوندها
خود
فرمی از خریت و خردستیزی آخوندیستی است.

۲
کسی اصلا
دلیل این انفجار در بیروت
را
به بحث نمی کشد
نه
رسانه های کثافت امپریالیستی
و
نه
عنقلابیون طویلتی فاشیستی و فئودالیستی و آنارشیستی

۳
در همه رسانه های تمام ارضی
سخن از انفجار آمونیوم نیترات است.

۴
اولا
آمونیوم نیترات
ماده شیمیایی نویترال (خنثی) است و به خودی خود
منفجر نمی شود.
تا
دولت لبنان
مقصر قلمداد شود و زیر ضرب رود.

۵
ثانیا
در فیلم منتشره از انفجار
ما با دوانفجار پیدرپی
سر و کار داریم:

الف
نخست
انفجاری صورت می گیرد.
مثلا بمبی منفجر می شود

ب
بعد
در اثر این انفجار
انبار آمونیوم نیترات
منفجر می شود.

۶
از قضا مش دونالد ترامپ
همین حقیقت امر را به زبان کودکی خردسال
اعلام داشت
ولی
رسانه های امپریالیستی
فوری
ماستمالی اش کردند
و دیگر از آن یادی نکردند.

۷
لبنان در آستانه عنگلاب مخملی است
ای جماعت بی خرد

۸
امپریالیسم فرانسه و آلمان و عردوغان و این و آن
بابانوئل و حاتم طایی شده اند.

۹
خلایق خر در لبنان
دنبال کمک از شیطان اند و سرگردانند.
 
درنگی در ماهیت طبقاتی جبهه کذایی «ملی» و سران آن

۱
جبهه ملی
به
لحاظ طبقاتی
تشکیلاتی شتر مرغی است
که
نه
شتر است
و
نه
مرغ

۲
در نتیجه
نه
توان حمل بار و مسافر دارد
و
نه
توان
گذاشتن تخم.

۳
جبهه ملی
جریانی نیمه فئودالی ـ نیمه بورژوایی است

۴
هم مذهبی است و هم لائیک

۵
به عبارت دقیق تر
نه
ضد فئودالی ـ ضد روحانی (دموکراتیکی) است
و
نه
ضد امپریالیستی یعنی ملی.

۶
این مشخصات جبهه کذایی ملی
در
شخص شخیص مصدق
هم برملا بوده اند:

۷
مصدق
اصولا و اساسا طرفدار سلسله قاجار بود

۸
یعنی طرفدار ارتجاع فئودالی ـ روحانی بود

۹
بعد
پس از جنگ جهانی دوم
و
پیروزی متفقین بر فاشیسم
و تشکیل جو ضد استعماری ـ ضد بریتانیای کبیر و کسب سرکردگی توسط امپریالیسم امریکا
مصدق
بر ضد انگلیس
ولی
به
نفع امریکا
موضع گرفت.

۱۰
مصدق و سران دیگر جبهه کذایی ملی و همه طویله های بورژوایی و فئودالی دیگر
غیر از مغز در کاسه سر
همه چیز داشته اند و دارند.

۱۱
اتفاقا
مصدق توسط همین امریکا
که
در مقیاس جهانی
در صدد تسخیر اقالیم تحت سلطه سرکرده سابق جهان (بریتانیای کبیر) بود
هم
آلت دست
قرار داده شد
و
هم
سرنگون شد.

۱۲
دلیل این تصمیم ایالات متحده در ایران و اندونزی و غیره
سرکوب احزاب توده
ضمن گرفتن جای انگلیس و ژاپن و فرانسه و پرتغال و اسپانیا و غیره (سرکرده های قدیم) در ممالک آسیا و افریقا و امریکای لاتین
بوده است.

۱۳
بختیار و جبهه کذایی ملی و نهضت کثافت آزادی و غیره
از فرط خریت
به
دلیل همین ماهیت طبقاتی شترمرغی
با
انقلاب شکوهمند ضد فئودالی (بورژوایی) سفید
به
مخالفت برخاست و به اوپوزیسیون ضد انقلابی پیوست.

۱۴
یعنی
عملا
به پشتیبانی از ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ فاشیستی و فوندامنتالیستی (خمینیستی)
پرداخت
و
وقتی کار از کار گذشت
با
انقلاب سفید
آشتی کرد
و
کابینه تشکیل داد.

۱۵
از قضا
بسان مصدق
توسط همین روحانیت فئودالی - فوندامنتالیستی ـ فاشیستی (پان اسلامیستی)
هم
سرنگون
شد
و
هم
بدتر از مصدق
ترور شد.

۱۶
احزاب و جبهه ها و سازمان ها و شخصیت ها
را
باید
تحلیل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی
کرد
و
نه
تجلیل رمانتیسیستی ـ ایدئالیستی ـ عوامفریبانه

۱۷
فقط در این صورت
می توان از حقیقت عینی
دفاع کرد.
فقط در این صورت.
 
خاطره ای از فریدون مشیری

عرض می شود که در طبقه دوّم منزلی که بنده زندگی می کنم،
آپارتمانی هست که همسایه محترم دیگری در آن زندگی می کند؛
یک شب، بنده که به خانه آمدم تاماشینم را در گاراژ بگذارم، دیدم مهمان های همسایه محترم، ماشین های خود را ردیف گذاشته اند جلوی خانه و از قرار معلوم، دسته جمعی با میزبان رفته اند شمیران!!!.
من هم ناچار ماشینم را بردم تعمیرگاه و نامه ای نوشتم و جلوی یکی از ماشین ها گذاشتم به این مضمون؛
«امیدوارم که امشب به شما خوش گذشته باشد! اگر شما ماشینتان را چند متر جلوتر گذاشته بودید، من مجبور نبودم که چند کیلومتر تا تعمیرگاه بروم!
ارادتمند؛ فریدون مشیری»
صبح که از منزل بیرون آمدم،
دیدم یکی از مهمان ها که خطّاط معروفی ست -و نامشان استاد بوذری است- از قرار جزء مهمان ها بوده!!
با خط خوش، نامه ای نوشته و به در منزل من چسبانده! او نوشته بود؛
«آقای مشیری! در پاسخ ِ مرقومه عالی؛
«گر ما مقصّریم، تو دریای رحمتی!!» ودر خاتمه به عرض می رساند؛
اطاعت می کنم جانا
که از جان دوست تر دارند،
جوانان سعادتمند، پندِ پیرِ دانا را،
من هم برای ایشان نامه ای نوشتم؛ البته منظوم، به این شرح!
«هنوز خطِ خوش ِ تو، نوازش بَصَر است،
هنوز مستی این جام جانفزا
به سَر است!
ضای سینه ام از نامه تو
باغ گل است،
هوای خانه ام، از خامه تو
مُشک ِ تَر است!
تو را به «خطِ» تو می بخشم،
ای خجسته قلم،
ه آنچه در بَر من جلوه می کند
هنر است!!
جواب خط تو را هم به شعر خواهم گفت،
گرچه خط تو از شعر من
قشنگ تر است!!
ه این هنر که تو کردی، دلم اسیر تو شد
هنوز ذوق و هنر، دام و دانه بشر است!!
شبی ز راه محبّت بیا به خانه ما
ببین که دیده مشتاقِ شاعری،
به در است!!»

پایان

۱
آنچه که
هنر خطاطی
و
اخیرا
در عصر یأجوج و مأجوج
هنر خطاشی
قلمداد می شود
اصلا هنر نیست.

۲
آنتی هنر است.

۳
وسیله ای برای تخریب خانه خرد خلایق است.

۴
فرمی از خردستیزی است
که سوقات عنگلاب اسلامی روحانیت کثافت است.

۵
چون زباله هایی که
این
«هنرمندان»
تولید می کنند
چه بسا اصلا قابل خواندن نیستند
چه رسد به اینکه قابل فهمیدن باشند.
 
فریاد عنقلاب
شاید
مشد اشرف

انقلاب
کار هر خر نیست.

به
قول مش لنین
سلام الله علیه
بدون تئوری انقلابی
جنبش انقلابی
محال است.

بدون حزب مارکسیستی ـ لنینیستی
توده غولی بی سر
است
که
به
دنبال هر لاشخوری از قبیل خمینی و حزب الله و هیتلر وموسولینی و عردوغان می افتد
و
فقط
می تواند فاجعه بیافریند.
 
گر چنین خون می رود از گرده ام
خنجر خونبار دشمن خورده ام.

۱
کودتا
همیشه همین جور عمل می کند.

۲
کودتا
سران هیئت حاکمه را ترور و اعدام می کند.

۳
فاطمی
تنها طرفدار مصدق
بوده
که
استثنائا
اعدام شده است.

۴
کودتای ارتجاعی ۲۸ مرداد
ضربه اصلی کمرشکن
را
به
حزب بزرگ توده
می زند
به
توده
می زند
به
جامعه
می زند.
به
منطقه می زند.

۵
سران کثیف کودتا
بهترین شخصیت های توده ای کشور
را
زجرکش و نابود می کنند
و
فاجعه
آغاز می شود.
 
درنگی در دیالک تیک منظور و من ـ زور

۱
منظور به چه معنی است؟

۲
کسی می تواند
منظوری داشته باشد که صاحب نظر باشد.

۳
کسی که فقط زور می زند تا هارت و پورت کند
فقط می تواند من - زور داشته باشد و نه منظور
 
درنگی در «تحلیل» دکاتر طویله که تحلیل نیست.

دکترمحمدرضا سرگلزایی
روانپزشک

هر چه که می گذرد
رواج ادبیات اوباش در جامعه ما بیشتر می شود.
واژه ها و عبارت هایی که زمانی دشنام و ناسزا محسوب می شدند
بخشی از گفتمان معمول طبقه متوسط و حتی تحصیلکرده
شده اند.
چه فرایندی رخ داده است که ما ایرانیان به فرهنگ اوباش گرایش پیدا کرده ایم؟

۱
ادبیات اوباش مفهوم بدی نیست و حاوی ذراتی از حقیقت عینی است،
ولی مفهوم نادقیق و نادرست و نارسا و گمراه کننده و عوام فریبانه ای است.

۲
با پسیکولوژی فقط می توان پدیده ها و روندهای روانی را به اندازه بخور و نمیر درک کرد و توضیح داد
ولی نه پدیده ها و روندهای جامعتی را.

۳
برای درک و توضیح پدیده ها و روندهای جامعتی باید فلسفی اندیشید و از ماتریالیسم تاریخی بهره برگرفت.

۴
اگر دکاتر طویله به جهان پیازی و مجازی نظر کنند
دیر یا زود
به
فاجعه فکری و فرهنگی و اخلاقی پی می برند.

۵
این سقوط فکری و فرهنگی و اخلاقی (ایده ئولوژیکی) شرم انگیز
خاص طویله جماران نیست.

۶
این سقوط فکری و فرهنگی و اخلاقی (ایده ئولوژیکی) شرم انگیز
مشخصه مهم جهان تحت سلطه مناسبات سرمایه داری است.
کافی است که به فرمایشات ترامپ و پوتین و کلبه تین و غیره توجه کنید.
ترامپ:
ما به همه جای زنان دست می زنم.
پوتین:
ما بهترین ج. جهان را داریم ولی برای ترامپ در روسیه ج. عرضه نکرده ایم و فیلم از عملیات عنقلابی او نگرفته ایم.

۷
طبقه حاکمه امپریالیستی و در طوایل طبقاتی شرق
طبقه حاکمه فئودالی ـ فاشیستی - فوندامنتالیستی (خمینیستی و داعشیستی و عردوغانیستی و طالبانیستی و ...)
جامعه را به لحاظ فکری و فرهنگی و اخلاقی مسخ می کند.

۸
طبقه حاکمه امپریالیستی و فوندامنتالیستی
جامعه را قبل از همه خردزدایی می کند.

۹
در غیاب عقل اندیشنده (فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی)
غریزه یکه تاز میادین جامعه و جهان می گردد.

۱۰
فکر و ذکر و هم و غم اکثریت سکنه جهان و طویله جماران
خور و خواب و خشم و شهوت
و
عمدتا
سکس نقد و نسیه عاری از عشق و اندیشه و احساس است.

۱۱
کرونا
اگرچه آب به آسیاب طبقات حاکمه فوق الذکر ریخته
ولی
قوی تر از ایدز و رادیکال تر از ایدز
غریزه فرمایی را دستخوش بحران ساخته است.

۱۲
سکس نقد و نسیه عملی (کتبی)
خطرناک گشته است
و
به
خطه سکس لفظی و شفاهی رحل اقامت افکنده است.
سطل ننه ات طلب ها در استفاده از واژه های بند تنبانی جهان پهلوان اند.

۱۳
مثال
بوسه و لاس و لیس حتی خطرناک شده است چه رسد به عملیات جنسی حیوانی و بدتر از حیوانی

۱۴
اگر با ک. می شد به مصاف ایدز رفت
دیگر نمی توان به ترفندی به مصاف کرونا رفت و با خیال راحت لبی تر کرد.

۱۵
کرونا
برای طبقات حاکمه
به
دیالک تیکی از نعمت و مصیبت مبدل شده است.

۱۶
با خردزدایی سیستماتیک از جامعه و جهان
نه فقط غریزه گرایی تقویت شده
بلکه نیهلیسم اخلاقی (لومپنیسم، محرومیت از نعمت اخلاق و حتی اخلاق ستیزی) از سویی
و
جنون و جنایت و جنگ و ج. و ج. کشی به شدت قوت گرفته است.

۱۷
خلایق دیگر
نمی توانند جمله ای را بخوانند و بفهمند
چه رسد به نوشتن جمله ای معنامند.

۱۸
خلایق در بی همه چیزی (پاوپریسم، فقر مطلق) مفهومی به سر می برند
حتی عرعر را فراموش کرده اند.

۱۹
اگر این لاطائلات روانپزشک طویله تحلیل شود
ذلت فکری خود او آشکار می گردد.

۲۰
حریف خیال می کند که در طویله انقلاب رخ داده است

۲۱
یعنی معنی انقلاب را حتی نمی داند.
 
بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی
باید از دیدی مارکسیستی ـ لنینیستی
تجزیه و تحلیل شود.

تا در و پنجره به روی عوام فریبان و خودفریبان عوام واره
بسته شود
و
حقیقت عینی برملا گردد.
 
درنگی در وارونگی ها در جهان و جهان «بینی»

پسرک واکسی
به مثابه موضوعی هنری در نقاشی و شعر و سینما و هارت و پورت و گرد و خاک

تابلو
نقاش را ثروتمند کرد.
شعر ِ شاعر
به چند زبان ترجمه شد.
کارگردان جایزه ها را درو کرد
پسرک
اما
همچنان و هنوز سر همان چهار راه واکس می زند.

۱
دیالک تیک کار مادی و کار فکری
در طوایل طبقاتی
وارونه شده است.

۲
یعنی نقش تعیین کننده در آن، از آن کار فکری و هنری گشته است

۳
قضیه اما برعکس است.

۴
روزی در آینده ای دور
جهان وارونه
وارونه خواهد شد

۵
وارونه سازی وارونه
به معنی پایان وارونگی است
هم
وارونگی جهان
و
هم
وارونگی جهان بینی
 
حافظ
لطف خدا بیشتر از جرم ما ست
نکته ی سر بسته چه دانی خموش

معنی تحت اللفظی:
خدا جنابات ما را
در اوین و خاوران و خرابات شام و لبنان و آبان و آبادان می بخشد.
پس خفقان بگیر و لب به انتقاد باز نکن

۱
این بیت شعر خواجه
را
هر جانی و جلاد جماران
می تواند
بر در طویله خود بچسباند
و
از بلندترین مناره های جهان عرعر کند
و
برای خواجه لاشخور شیراز
از
صمیم دل
دعا کند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر