۱
شنیدم، که در مرزی از باختر
برادر دو بودند از یک پدر
پدر بعد از آن روزگاری بمرد
به جان آفرین جان شیرین سپرد
مقرر شد آن مملکت بر دو شاه
که بی حد و مر بود گنج و سپاه
به حکم نظر در به افتاد خویش
گرفتند هریک، یکی راه پیش:
یکی عدل، تا نام نیکو برد
یکی ظلم، تا مال گرد آورد.
معنی تحت اللفظی:
در دیار غرب
پادشاهی دو پسر داشت
و
مرد
و
مملکت
را
برای دو پسرش به میراث گذاشت.
گنج و سپاه پادشاه بی حد و اندازه بود.
دو پادشاه جدید
دو راه متفاوت پیش گرفتند:
یکی دادگری پیشه کرد تا نام نیک از خود باقی گذارد
و
دیگری بیدادگری پیشه کرد تا ثروت اندوزی کند.
قصد دادن اندرز به دربار
را
دارد.
متد نصیحت سعدی
نقل حکایتی
و
ابلاغ
غیرمستقیم و باواسطه اندیشه است.
حکایت
برای سعدی
حکم وسیله
را
دارد
و
اندرز
حکم هدف
را.
دیالک تیک وسیله و هدف
را
سعدی
همیشه
به
شکل دیالک تیک حکایت و اندرز بسط و تعمیم می دهد.
دلیل این متد و یا اسلوب سعدی
احتیاط
است.
سعدی
از
درباریان
هراس دارد
و
نمی خواهد که بهانه به دست آنان دهد و تنش از شر سرش خلاص شود.
ایراد این فراز از این شعر
بی حد و اندازه بودن ثروت
و
گرایش شاهزاده به ستمگری به نیت ثروت اندوزی
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر