الف
منابع شعور باط
ت
چنان به نظر می رسد
که
فراورده ها
برای کسب قابلیت مبادله،
باید ارزش درخود داشته باشند.
۱
چنان به نظر نمی رسد.
فراورده ها
واقعا هم حاوی ارزش درخود هستند.
۲
دلیل ارزشمندی فی نفسه فراورده ها
چه فراورده های طبیعی مثلا میوه، ماهی، شکار، شلغم
و
چه فراورده های اجتماعی مثلا کفش و کلاه و کت و شلوار
اولا
نیروی کاری
است،
یعنی
انرژی و نیروی مادی و فکری ئي است
که
برای تهیه آنها
صرف شده است.
ثانیا
ارزش مصرفی
است
که
آنها
دارند.
کفش
حاوی ارزش درخود
است
برای اینکه پدر کفاش برای تولیدش در آمده و مردم لازمش دارند.
ث
چنان به نظر می رسد
که
فراورده ها
حاوی تعداد معینی اتم ارزشی و یا اتم کالایی اند
و
نه
اینکه تحت مناسبات جامعتی معینی تولید می شوند
تا به مثابه کالا مبادله شوند.
۱
عجب زوری بشر دارد.
۲
معلوم نیست که سه تفنگدار چگونه به این خرافه رسیده اند.
خلایق
به
ندرت
واقف به مفهوم شیمیایی اتم و مولکول و غیره اند.
۳
چه رسد به وقوف به مفاهیم مناسبات، جامعه، تولید، کالا و غیره
۴
حتی
اساتید دانش کاه ها
نمی دانند که مناسبات جامعتی
چیستند
چه رسد به خریداران خربزه و خردل و خر.
ج
وقتی
اوپیتس
از
شعور باطل ضرور (جبری)
سخن می راند،
منظورش همین تضادهای واقعا موجود در کاپیتالیسم است
که
با
وجود صرف سیستم کاپیتالیستی
پدید می آیند.
۱
عجب بدبختی ئی است.
۲
اوپیتس
ظاهرا
شعور
نخست
را
به
شعور حقیقی و شعور باطل
طبقه بندی می کند.
بعد
شعور باطل
را
به
شعور باطل تصادفی و شعور باطل ضروری (جبری)
طبقه بندی می کند.
قبل از پرداختن به فرمایشات اوپتیس
همین انواع شعور در قاموس او
را
مورد تأمل قرار می دهیم.
۳
شعور
را
خلایق
و
همین سه تفنگدار ح. ک. آلمان
با
وقوف
با
آگاهی
عوضی می گیرند.
به
همین دلیل
به
چنین طبقه بندی های خرکی و الکی و الک دولکی مبادرت می ورزند.
۴
در بخش قبلی این تحلیل
شعور
را
اندکی توضیح دادیم.
شعور = روح = جفت دیالک تیکی وجود و یا ماده و یا واقعیت عینی
که
بسان ماده و یا وجود
عالی ترین مفهوم فلسفی
است:
الف
اگر
همه چیزهای مادی جهان
را
تجرید کنیم
به
مفهوم ماده و یا وجود
می رسیم.
در
مفهوم ماده و یا وجود
سنگ و سیمان و سرو و سپیدار و سنجد و سیر و پیاز و پنیر و ستاره و سیاره ....
به
صورت انتزاعی و مجرد
وجود دارند.
ب
اگر
همه چیزهای فکری و یا غیرمادی جهان
را
تجرید کنیم
به
مفهوم شعور و یا روح
می رسیم.
در
مفهوم شعور و یا روح
مفهوم و حکم و شعر و سرود و فقه و فلسفه و اندیشه و خرافه و روایت و حدیث و آیه و چرند و پرند و چرت و پرت و هارت و پورت ....
به
صورت انتزاعی و مجرد
وجود دارند.
۴
شعور
عکس و تصویر وجود
است.
مثال:
مفهوم درخت
عکس و تصویر انتزاعی (تجریدی) سرو و صنوبر و بید و بید مشک و ...
است.
میان وجود و شعور
(ماده و روح)
مثلا میان رابطه سرو و صنوبر ... و مفهوم درخت
رابطه اصل و عکس
برقرار است.
به
همین دلیل
طبقه بندی شعور به شعور حقیقی و باطل
دقیق و درست نیست.
ماده و یا وجود
مثلا
قاشق
در
آیینه ضمیر
فقط می تواند به صورت قاشق (اصل) منعکس شود (عکس اندازد.)
نه
به
صورت قابلمه.
حتی
قاشق در لیوان آب
که
شکسته
می نماید،
درست منعکس می شود.
برای اینکه در نتیجه انکسار نور، قضیه واقعا هم از این قرار است.
یعنی
شعور
در این مورد نیز حقیقی و علمی است و نه باطل.
اما
اگر کسی فیزیک بداند،
به
دلیل شکسته نمایی قاشق
وقوف حاصل می کند.
یعنی
می داند که چرا قاشق در لیوان آب شکسته می نماید.
تفاوت میان شعور یا وقوف
از زمین تا آسمان است.
وقوف
(آگاهی)
ربطی به شعور ندارد.
آگاهی
اصلا
مفهوم فلسفی نیست.
آگاهی
(وقوف)
مفهومی سوسیولوژیکی (جامعه شناسی)
است.
۵
مارکس و انگلس
هم
شعور و یا روح
را
به
همین معنی
به
کار برده اند.
ادامه دارد.
تفاوت میان شعور و وقوف
پاسخحذفاز زمین تا آسمان است.
وقوف
(آگاهی)
ربطی به شعور ندارد.
آگاهی
اصلا
مفهوم فلسفی نیست.
آگاهی
(وقوف)
مفهومی سوسیولوژیکی (جامعه شناسی)
است.