لطایف الملل
برگردان
شین میم شین
۸۹
آخوندی
ادعا می کرد
که
همه چیز دان
است
و
از
مؤمنین
مصرانه
می خواست
که
هر سؤال که دل شان خواست بکنند.
رندی
گفت:
«بگو تعداد موهای سر من از چه قرار است؟»
آخوند جواب داد:
«به تعداد موهای دم خر.»
رند پرسید:
«ای کذاب.
چگونه می توانی اثبات کنی؟»
آخوند گفت:
«کاری ندارد.
یک مو از سر تو و یک مو ازد م خر می کنیم.
آنقدر این کار را ادامه می دهیم
تا
صحت تشخیص من ثابت شود.»
۹۰
چادر کولی
را
صاعقه زده بود.
آخوند گفت:
«این مکافات سوگندهای دروغی است که تو در بازار خرید و فروش خر خورده ای.»
کولی
اندیشید
و
وقتی
می خواست خری را برای فروش به بازار ببرد،
به
زنش گفت:
«بگو که حاضری این خر را به ۳۰۰ تومان از من بخری»
زن کولی
زن مطیعی بود
و
گفت:
«من حاضرم این خر را به ۳۰۰ تومان از تو بخرم.»
کولی گفت:
«خوب شد.
امروز می خواهم در بازار قسم بخورم که کسی حاضر به خرید این خر به ۳۰۰ تومان بوده است.
هوا هم که ابری است و رعد و برق امری طبیعی است.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر