۱۳۹۹ خرداد ۲۸, چهارشنبه

هومانیسم و جنبش هومانیستی (۲)




پرومته
در
 میتولوژی یونان، 
 دوستدار بشریت و سازنده فرهنگ برای بشریت
رباینده آتش از درگاه زئوس
 ـ خداوند آذرخش ـ 
و
 آورنده آن به انسان ها
آموزگار انسان ها و شفابخش بیماری ها

پرومته
به 
جرم هومانیسم،
 به
 فرمان زئوس، 
مسمارکوب صخره ها 
می شود 
و 
عقابی 
سینه اش را به منقار می درد 
و
 از 
قلبش تغذیه می کند 
تا اینکه 
سرانجام 
هرکل 
آزادش می سازد.
 
پروفسور دکتر ماتهویس کلاین
پروفسور دکتر مانفرد بور
 
برگردان
 شین میم شین

هومانیسم
به
 معنی محدود کلمه

(هومانیسم
به
لحاظ تاریخی)

·      هومانیسم، به معنی محدود کلمه (به لحاظ تاریخی)، عبارت بوده از جنبش فرهنگی و آموزشی ترقی طلبانه و همه جانبه از قرن چهاردهم تا قرن شانزدهم میلادی (رنسانس) که با توسعه بورژوائی آغازین همراه بوده و آماج هایش به شرح زیر بوده اند:

۱
·      پژوهش، احیا و پرورش زبان ها، ادبیات، هنر و فرهنگ آنتیک (جهان باستان کلاسیک) ـ به طورکلی ـ برای درهم شکستن سیطره فکری اسکولاستیک قرون وسطی و کلیسای کاتولیک.

·      (اسکولاستیک نامی است برای تعلیمات تئولوژیکی ـ ایدئالیستی ـ عینی که از سوی ایده ئولوگ های کلیسای کاتولیکی در قرون وسطای اروپا توسعه داده شده است.
·      اسکولاستیک پرنفوذترین تعلیمات تئولوژیکی ـ فلسفی جامعه فئودالی اروپا و ضمنا ایدئولوژی مسلط در آن جامعه بوده است.
·      دوره تأثیرگذاری اسکولاستیک حدود ۷۰۰ سال ( از ۸۰۰ تا ۱۴۰۰ میلادی) طول کشیده است.
·      تشکیل اسکولاستیک بر مبنای مناسبات اجتماعی فئودالیسم اروپائی صورت می گیرد. مترجم)

۲
·      نیل به تشکیل جهانتصویر و انسانتصویری مستقل از اوتوریته کلیسا و مبتنی بر علم و عقل، با سرمشق قرار دادن آنتیک، برای گشودن دورنمای اوپتیمیستی (مبتنی بر خوش بینی) و این جهانی (دنیوی) به روی انسانها و آگاه سازی آنها به قوا و استعدادهای نهفته در خویش و امکانات تربیتی بی حد و مرز شخصیت انسانی شان.

۳
·      نمایندگان این جنبش را، که عمدتا از فلاسفه، شعرا، پزشکان، دانشمندان و سیاستمداران تشکیل می شدند، در قرن شانزدهم میلادی، بطور کلی، هومانیست می نامیدند.

۴
·      واژه «هومانیسم» از زبان نئولاتینی سرچشمه می گیرد و از کلمات لاتینی «هومانوس، یعنی انسانی، انساندوستانه» و «هومانیتاس، یعنی انسانیت مندی، آدمیت، بشریت، آموزش، اخلاقمندی» و از کلمه نئولاتینی «هومانیورا» منشق می شود که اسم جمعی است برای ادبیات، زبان ها، حوزه های علمی جهان باستان کلاسیک.

۵
·      بررسی آنها برای اولین بار در اوایل قرن نوزدهم از سوی نیتهامر در کتاب او تحت عنوان «ستیز فلانتروپیسم و هومانیسم در تئوری علوم تربیتی زمان ما» (۱۸۰۸) برای نشان دادن فرمی از تربیت و آموزش (که هومانیسم رنسانس را سرمشق قرار می دهد) و به پیروی از شخصیت های هومانیستی ادبیات و قبل از همه، فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان، قصد بررسی هومانیورا را در سر دارد.
·      (دبیرستان هومانیستی)


۶
·      ایدئولوگ های بورژوائی همواره کوشیده اند تا نام «هومانیسم» را از لحاظ موضعی و مفهومی در ایدئال آموزشی معین آنتیک خلاصه و محدود سازند.

۷
·      تردیدی نیست که سهم فلسفه، شعر، هنر و فرهنگ یونان و روم ـ بطورکلی ـ بر توسعه تاریخی و مضمونی آموزش ایده هومانیستی عظیم بوده، ولی از این امر نباید همانند یگر (که به مثابه نماینده درک حاکم در ایدئولوژی و فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان جا زده می شود) نتیجه گرفت که هومانیسم تنها آنجا می تواند وجود داشته باشد که «آنتیک ـ به مثابه معیار زنده ـ ملموس باشد و به مثابه نیروی  تربیتی مستقل به کار گرفته شود.»

۸
·      یگر هومانیسم را صرفا به لحاظ تاریخ ایده ها و تنها در پیوند با ایدئال انساندوستی و ایدئال آموزش آنتیک در نظر می گیرد و لذا هومانیسم را یک «نوزائی و رنسانس فکری» فرهنگ یونانی ـ رومی به شکل سوبژکتیو تلقی می کند که «همیشه فقط تعداد انگشت شماری از افراد برگزیده می توانند در آن سهیم باشند.»

۹
·      چنین درکی از هومانیسم که یگر و روشنفکران بورژوائی به طور هومانیستی تربیت شده در دوره سیطره فاشیسم داشته اند و هنوز هم دارند، فقط به درد «تعداد انگشت شماری از نخبگان» می خورد، که سودای توجیه عزلت، انفعال و نومیدی و چه بسا امتناع «بزرگوارانه» خود از دخالت در مسائل و مبارزات سیاسی و «تبعید درونی» خویش بر سر دارند.

۱۰
·      اما چنین درکی از هومانیسم و موضعگیری مبتنی بر آن نمی تواند، به معنای واقعی کلمه، به مثابه درکی هومانیستی به رسمیت شناخته شود.
·      برای اینکه چنین درکی فاقد گشتاور محرک و رزمنده است.
·      یعنی فاقد گشتاور عملی اکتیو مبتنی بر پیشرفت و توسعه بالنده انسان و انسانیت است و لذا فاقد شاخص تعیین کننده و عملی موضعگیری و برخورد هومانیستی است.

۱۱
·      گشتاور کردوکار خادم به انسانها همانقدر به تعین ماهوی ضرور هومانیسم تعلق دارد که عشق و علاقه لاینقطع به علم و آموزش.

۱۲
·      علم و آموزش ـ به طورکلی ـ تنها زمانی می تواند واقعا هومانیستی تلقی شود که در جامه ی کردوکار خدمتگزار پیشرفت و توسعه بالنده انسان و جامعه باشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر