بس نقش ها زدند
ولی
روز آزمون
یک از هزارشان
نشد
آن بی نظیر ما
درنگی
از
میمحا نجار
"انقلاب اسلامی" یا «انقلاب دمکراتیک» یک فریب بزرگ تاریخی!
بهرام دانش
این ویدئو
به
نحو شایسته ای
توصیف انقلاب کذائی اسلامی
است.
و
اینکه
چگونه ملتی
تا این درجه به ورطه قهقرا وسقوط
افکنده شده است.
"انقلاب اسلامی"
چون یک
آزمون بزرگ تاریخی،
توان، درایت و قابلیت ملت ایران، رهبران و روشنفکرانش
را
به
چالش کشید
و
ملت ایران
در
مقابل این آزمایش بزرگ تاریخی
با
سرشکستگی
تمام شرف، غرور ملی و حیثیت خود
را
داوطلبانه، رام و آرام
قربانی نمود.
در
واقع
انقلاب اسلامى
نماینگر و برآیند کلیه دردها، عقب ماندگی ها و نقاط ضعف
یک ملت
بود.
"انقلابی"
که
چون دمل سرطانی چرکینی
سالیان دراز
در
حال رشد و
نمود
بود
و
در بهمن ۵۷
ترکید.
در عين حال
در عين حال
این ویدئو
حقیقت بی اندازه تلخی
را
کاملاً
آشکار می کند
که
چگونه
رهبران و روشنفکران
ما
از چپ تا راست
گوسفند وار
به
دست بوس مردی مذهبی، خرافاتی، به غایت عقب
مانده، بی فرهنگ و نادان رفته
و
مردم
را
به
پرتگاه ژرف، مخوف و وحشتناکی
هدایت نمودند.
از طرفی
از طرفی
این ویدئو
گوشزد می کند
که
تا
زمانیکه ملت ایران، روشنفکران و رهبران ما
نخواهند
به
گذشته، واقعیت های
غیر قابل کتمان و معضلات عمده ای
که
پیش پای کلیه آزادیخواهان راستین ایران
قرار دارد،
بر خورد کنند،
رژیم مذهبی فاشیستی
به
حیات خود
ادامه خواهد
داد.
و
با
موجودیت ننگین خود
همواره
چون تازیانه ای دهشتناک
بر پیکر ملت
ایران
فرو خواهد آمد.
این فراز آغازین «تحلیل» بهرام دانش از عنگلاب اسلامی
است.
بهرام دانش
احتمالا رهبر و رفیق ژاله ادیب و دار و دسته ای به نام «آزادی یا مرگ»
است
و
بسان ژاله ژاژخا
هم
نماینده خلق دربند ایران
است،
هم
انقلابی
است
و
هم
کمونیست
است.
ما
به
تحلیل «تحلیل» بهرام دانش از عنگلاب اسلامی
خطر می کنیم
تا
هم
عنگلاب اسلامی
را
مورد تأمل قرار دهیم،
هم
با
ماهیت طبقاتی ژاله ادیب و بهرام دانش و دار و دسته «آزادی یا مرگ»
آشنا شویم
و
هم
تفکر مفهومی
را
تمرین کنیم.
۱
این
ویدئو
بهرام دانش
به
نحو شایسته ای
توصیف انقلاب کذائی اسلامی
است.
و
اینکه
چگونه ملتی
تا این درجه به ورطه قهقرا وسقوط
افکنده شده است.
تحلیل عنگلاب اسلامی
را
با
هارت و پورت
شروع می کند.
روش تحلیل بهرام دانش
بنا بر معاییر متدئولوژیکی ژاله ژاژخای کمونیست و انقلابی
«روشی
کهنه، زشت و شعارگونه توده ای»
است.
بهرام دانش
از
قضا،
اسم یکی از سران و سرداران و دانشمندان و فلاسفه حزب توده بوده است
که
در
سن ۷۳ سالگی
توسط «اساتید» خود در دانش کاه ها و شکنجه گاه های جماران
در
نهایت بی نامی و گمنامی
شقه شقه شده
و
طعمه ددان درنده خاوران جماران
گشته است.
مراجعه کنید
به
کتاب" شهیدان توده ای"
از
انتشارات حزب توده ایران
تقصیر خودش بود
که
به
قول ژاله ژاژخای کمونیست و انقلابی
به
طلبگی در محضر اساتید خونخوار جماران
خطر کرده بود.
۲
"انقلاب اسلامی"
چون یک
آزمون بزرگ تاریخی،
توان، درایت و قابلیت ملت ایران، رهبران و روشنفکرانش
را
به
چالش کشید
عنگلاب اسلامی
در
ذهن پریشان بهرام دانش
فاعلیت
(سوبژکتیویته)
کسب می کند
و
«توان، درایت و قابلیت ملت ایران، رهبران و روشنفکرانش»
را
به
چالش می کشد.
بهرام دانش
اگر شاعر می شد،
سنگین تر بود.
سؤال این است
که
بهرام دانش و دار و دسته اش
در
ایام پیروزی عنگلاب اسلامی
کجا بود؟
ژاله ژاژخا
که
هنوز
از
مادر گیتی زاده نشده بود.
چون
بنا بر طعنه اش به نوید
خیلی خیلی جوان
باید باشد:
«آقای نوید،
از
شخص سالخورده ای چون شما
که
آفتاب زندگی اش
لب بام است
و
جای پدر بزرگ مرا
دارد،
به هیچ وجه انتظار بی ادبی نداشتم.»
۳
"انقلاب اسلامی"
چون یک
آزمون بزرگ تاریخی،
توان، درایت و قابلیت ملت ایران، رهبران و روشنفکرانش
را
به
چالش کشید
حتما
خواننده و شنونده
خواهد پرسید:
اگر عنگلاب اسلامی آزمونی تاریخی بوده،
آزمون تاریخی کدام طبقه اجتماعی و کدام اوتوریته آزمایشگر
بوده است؟
بهرام دانش
به
این پرسش خواننده و شنونده هوشیار
بعدا
پاسخ خواهد داد.
پاسخی
از سر تا پا
کمونیستی و انقلابی.
پاسخ بهرام دانش
را
خواهیم خواند و خواهیم شنید و کیف خر و عرعر خواهیم کرد.
۴
ملت ایران
در
مقابل این آزمایش بزرگ تاریخی
با
سرشکستگی
تمام شرف، غرور ملی و حیثیت خود
را
داوطلبانه،
رام و آرام
قربانی نمود.
ملت ایران
به
زعم بهرام دانش
نه
تنها
از
بوته آزمون بزرگ تاریخی
سرشکسته
بیرون آمده،
بلکه
«تمام شرف، غرور ملی و حیثیت خود
را
داوطلبانه،
رام و آرام
قربانی نموده است.»
این استنباط و وصف حال از ملت ایران
آیا
توهین به نمایندگان ملت ایران
یعنی
شخص شخیص ژاله ادیب و بهرام دانش و دار و دسته «آزادی یا مرگ»
نیست؟
چنین خریت ملتی
آیا
دال بر خریت نمایندگانش
نیست؟
فرض کنیم
که
در
آن ایام
ژاله ادیب و بهرام دانش
هنوز
شیر خواره بوده اند
و
دار و دسته «آزادی یا مرگ»
هنوز
تشکیل نشده بود.
اما
اکنون
نماینده چنین ملت خری شدن،
نشانه خریت حضرات نیست؟
قحط ملت
که
نیست.
چرا
ژاله ادیب و بهرام دانش و دار و دسته «آزادی یا مرگ»
نماینده ملت آلمان
نشده اند و نمی شوند
که
به
قول ژاله و بهرام
ملت «با شرف، با غرور ملی و با حیثیتی»
است؟
راستی
در
طویله جماران
ملتی
وجود دارد؟
مگر
با
عنگلاب اسلامی
امت اسلامی
در
مقیاس طویلتی
تشکیل نیافته است؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر